#هفت_بهشت_زندگی
🍃بهشت اول:
آغوش مادری ست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد...
🍃بهشت دوم:
دستان پدری ست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد.
🍃بهشت سوم:
خواهر یا برادری ست که برای ندیدن اشکهایت، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد.
🍃بهشت چهارم:
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیاش هم سن تو شد تا یاد بگیری.
🍃بهشت پنجم:
دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند.
🍃بهشت ششم:
همسرتوست که باتمام وجوددرکنار تو معمار زندگی مشترک تان است
گویی دو شاخه از یک ریشه اید.
🍃بهشت هفتم:
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است...
✅آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت
را نداشته باشیم
❤️اما بهشت همین حوالی ست...
مادرت را بنگر؛
پدرت را ببین؛
خواهر یا برادرت را حس کن؛
به معلمت سر بزن؛
دوستت را به یاد بیاور؛
همسرت را در آغوش بگیر؛
فرزندت را ببوس...
یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت.
بهشت را با همه قلبت حس کن،
همین نزدیکی است.
📚کانال داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟!
مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند.
مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: #حساب_به_دينار، #بخشش_به_خروار.
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را می بخشند.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
موشي در خانه صاحب مزرعه، تله موش ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد.
ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.
و از گوشت آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.
زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند.
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. »
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#امام_علی_ع
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب ( نقش غدیر در کمال انسان ها) مینویسد:
به جرج جرداق صاحب کتاب (الامام علی صوة العدالة الانسانیة) گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی چه شد که در مورد حضرت علی علیه السلام کتاب نوشتی؟
به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب (الغدیر) را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری را میکنی. کار تو دفاع از مظلوم است .
ما با اهل سنت بر سر امام علی علیه السلام دعوا داریم ما می گوییم حق با امیر المؤمنين است آنها میگویند نه ، حالا این چند جلد کتاب( الغدیر) را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است.
من از شیعه چیزی در آن ننوشته ام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید.
میگوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بی انصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم.
وقتی کتاب ها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از امام علی علیه السلام مظلوم تر نمی شناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری می باشم از این مظلوم دفاع کنم و کتاب (الامام علی صوة العدالة الانسانیة) را نوشتم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh