eitaa logo
بهترین ها
204 دنبال‌کننده
657 عکس
199 ویدیو
1 فایل
با سلام با مطالب زیبا انگیزشی و جاذب در کانال بهترین ها در خدمتیم در راستای فعالیت های فرهنگی شما دوستان که فعال هستید وافتخار بنده عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/480575739Cc3d0b4dbe9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹❤️🌹 انسانهای عجیبی هستیم وقتی به می رسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست می دهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم بعد به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی می رویم و یک را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز می گذاریم و شادمانیم شادمانیم که فقیران را میکنیم شادمانیم که ثروت مندان را میکنیم و..... @javad0334
خدایا‌ شکرت تو‌ نزدیک‌ترین‌ رفیق‌ منی... ‌ ‌ 💝@javad0334
وقتی به زمین خوردم ، در اوج درد دیدم دستی برای کمک به سویم دراز نشد فهمیدم که باید روی پاهای خودم بایستم ... @javad0334
آدمای موقتی میدن! حواست باشه... 💝@javad0334
دیدی‌ آدما‌ چجوری‌ نشون‌ میدن وقتی‌ بر خلاف‌ عمل‌ می‌کنی؟! ‌‌‌💝@javad0334
🍀♻️ پروانه را دنبال نكن... ات را مرمت كن، خواهد آمد....! ❤️🌹❤️ @javad0334
3.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 واقعیتی بسیار مهم در قالب طنز 😅 و خاله ، عمه ، دایی ، عمو... 🇮🇷نیمه پنهان↙️ 🇮🇷@javad0334
🌹♻️🌹 تنها زمانى "صبور"خواهى شد،كه "صبر"را يک"قدرت" بدانی نه يك "ضعف"... آنچه "ويرانمان" مى كند، "روزگار" نيست!!! حوصله ی "كوچك"، براى " بزرگ" ماست... @javad0334
❤️🌹❤️ . بعضی ها هیچ وقت حمایتت نمیکنن چون از اونی که ممکنــه تبدیل بشی ترس دارن "خودت حامی خودت باش"🤗 ❀◍⃟♥️❀ @javad0334 ❀◍⃟♥️❀
هیچوقت از دوباره آغاز کردن نترس شاید ت را بیشتر دوست داشته باشی ‌ 💝@javad0334
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• 📖داستانک 🐟ماهی سرنوشت صبح تازه شروع شده بود، مرد جوان سوار بر اسب شد تا به بازار شهر برود، در بین راه و کنار رودخانه پیرمردی را دید که نشسته است، از اسب پایین آمد و به سمت آن پیرمرد رفت، سلام کرد و به پیرمرد گفت: غریبه هستی؟ من شمارا هرگز این حوالی ندیده ام، اگر کمکی از دستم بر میاید بگو، پیرمرد گفت: فقط گرسنه ام ، مرد دستش را داخل بقچه ی که همراه داشت کرد و مقداری نان و پنیر و سبزی به پیرمرد داد و کنار او نشست. پیرمرد بعد از خوردن صبحانه ی تعارفی، به مرد گفت: تو از آنچه در بقچه داشتی به من بخشیدی و من نیز از آنچه در بقچه دارم به تو خواهم بخشید. مرد گفت: ای پیرمرد مرا شرمنده نکن ای کاش که طعامی ارزشمند همراه خود داشتم و از آن به تو میدادم. پیرمرد تُنگ شیشه ای را از بقچه اش بیرون آورد و روبروی مرد گذاشت، دستش را در آب رودخانه برد و چهار عدد ماهی زیبا بیرون آورد و در ظرف ریخت، مرد متعجب نگاه میکرد که چگونه بدون تور و قلاب توانست این کار را انجام دهد. در این فکر بود که پیرمرد دستش را روی دست مرد جوان زد و گفت: این ماهی بزرگ تو هستی و ماهی کوچکتر همسرت و آن دو ماهی کوچک پسران تو اند. دوست داری بدانی که کدام از شما زودتر خواهید مُرد، مرد اول از حرف پیرمرد ناراحت شد ولی بعد کنجکاو شد تا ببیند نتیجه ی کار چیست و علی رغم میلش قبول کرد، پیرمرد دستش را روی تُنگ شیشه ای گذاشت و گفت هر زمان که دستم را بردارم یکی از ماهی ها خواهد مُرد نگاه کن تا ببینی اول نوبت کدام ماهی خواهد شد، تمام وجود مرد را نگرانی فراگرفت، صدای طپش قلبش از بیرون سینه شنیده میشد، ناگهان پیرمرد دستش را به آرامی از روی ظرف برداشت و هر دو دیدند که ماهی بزرگ دیگر حرکت نمیکند و مُرده است. مرد بی آنکه چیزی بگوید لبخندی زد و به سمت اسب رفت و با خوشحالی سوار شد، پیرمرد گفت آیا نمیخواهی از سرنوشت بقیه ی اعضای خانواده ات با خبر شوی، مرد لگام اسب رو کشید و گفت بهترین هدیه را از تو گرفتم، همین که میدانم داغ همسر و فرزندانم را نخواهم دید برای من کافیست. از این پس زندگی برایم زیباتر خواهد بود، مرد اسب را تازاند و رفت. @javad0334
❤️❤️ آنطور که هستي‌ باش ،.... *صداقت* مؤثرترين تيري است🍃 که به *قلب هدف* مي‌‌نشيند....🍁 *هدفت* را با نقشه‌هاي جوراجور *آلوده مکن‌ *... *خودت باش* ... "افتاده باش"... *نه‌ ذليل*... "شوخ باش"... *نه‌ مسخره*.... "مطمئن باش"... *نه‌ ساده*.... "صبور باش"... *نه‌ در کمين*.... آنوقت خواهي ديد که *کليد*🍃 را در دست خود خواهي داشت..!!🍁 @javad0334 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌