باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم.
🌷 پاسدار شهید، عباس مجیدی
🌷 تولد: اول فروردین ۱۳۳۸، خمین - استان مرکزی
🌷 شهادت: ۲۷ دی ۱۳۶۵، عملیات کربلای ۵، شلمچه
🌷 سن موقع شهادت: ۲۷ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد.
🌷 بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز:
✅ پیروان حسین (علیهالسلام) و زینب(علیهاالسلام)! نکند دنیا را به آخرت بفروشید! که دنیا محل گذر است و میدان امتحان.
✅ نکند خدای ناخواسته زندگی با ذلت را بپذیرید آن هم با ظالمان! اگر بخواهید فرزندانتان، وارثان آینده، شما را نفرین نکنند، باید امروز که روز امتحان است، مرگ با سعادت را بپذیرید!
✅ پدران! مادران! خواهران و برادران! که احساس مسئولیت میکنند و اعتقاد به حساب و کتاب دارند، آن سخن که از همه سخنها ارزشش بیشتر است، شکرگزاری خدای بزرگ است، بخاطر نعمتهای زیادش که قابل شمارش نیست.
✅ اما به عنوان یک برادر کوچک و خدمتگزار، یکی از نعمتها را که خدا بر بندگان منت گذاشته، یادآوری میکنم و آن نعمت رهبری است.
✅ مردم! قدر این نعمت را بدانید! که سفارش همه شهدای به حق پیوستگان است، امام خمینی را تنها نگذارید! که اگر شکرگزار نعمتهای خدا بودیم خدا هر روز بر نعمتهایش میافزاید.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز، فاتحه با صلوات.
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان، انشاءالله.
♿️ خاطره بازی و شهادت
عکسی ماندگار از دفاع مقدس که در ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ به تصویر درآمد
🔺 احمد دهقان، شاهد عینی این تصویر می گوید: سـومین روز عملیـات کــربلای پنـج بود. تو محاصره و آتش شدید دشمن، نشسته نشسته رفتـم سمت سنگـر بغلی. عبـاس حصیبی و علـی شـاهآبادی دو تایی، توی سنـگر، کنـار هم نشسته بودند کـه یکـی از تیــرهای سیمـینوف عــراقی میخوره توی سـر عباس و رد میکند، میخوره توی سر علی و هردو در کنار هم بشهادت میرسند.
تا ظهـر مقـاومت کـردیم و بعد عـراقیهـا ریختند سـرمان و مجبـور شدیم عقب بکـشیم.
در آن نیمــروز خـونیـن ۲۱ دیمــاه سـال ۱۳۶۵ از یک گروهـان ۱۱۰ نفره فقـط ۲۹ نفـر باقی ماند .
رضـا احمدی دوربین شهـید شـاه آبادی رو برداشت و این تصویـر ماندگـار را ثبت کـرد.
بعد هم ساعت او را که در عکس میبینید برای خانواده شهید برداشت. فقـط زندههـا توانستند برگردند عقب و پیکـر مطهـر شهـدا جـا ماند.
🔹 سال ۷۵ پیکـر این دو شهـید تفحص و به خـاک سپرده شد.
تاریخ شهادت هر دو شهید عزیز، ۲۱ دی ۱۳۶۵ - عملیات کربلای ۵ شلمچه
2.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خاطره رهبر معظم انقلاب از اعتراض نواب به کراوات و کلاه شاپو ۶۳/۱۰/۲۲
رهبری
نواب صفوی
🌹وقتی شهید نواب با شاه ملاقات کرد به او چه گفت؟
♦️شهید نواب صفوی به جهت لغو حکم اعدام یکی از شاگردانش به دیدار محمدرضا پهلوی میرود. در مورد این دیدار میگوید: وقتی به دربار رفتم آقای جم وزیر دربار بهمن گوشزد کرد ملاقات با اعلیحضرت عرفی دارد، از جمله تعظیم به وی، رعایت زمان ملاقات و...، ولی من گوشم بدهکار این حرفها نبود، به نزد شاه که رسیدم تعظیم نکردم بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه میخوانید؟ من شنیدهام شما طلبه هستید و درس میخوانید، ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم.
شهید نواب صفوی در ادامه میگوید: دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستم و سیاهمشق زندگی میخوانم، من به شما نصیحت میکنم باید از فلسطین حمایت کنید و همراه با مردم مظلوم و فقیر باشید.
✌️پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار میگوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند با من صحبت کرد و اصلاً انگار نه انگار شاهی وجود دارد.
🌹 وصیتنامه دیگر سیدمجتبی نواب صفوی
🦋بسمالله الرحمن الرحیم
وصیتنامه اینجانب سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی
♦️من از مال دنیا در زندان چیز قابلی ندارم بهجز اشیاء مختصری که موجود است و آنها را به خانواده و مادرم بدهید و نشانی منزل مادرم فعلاً چون از منزل قبلی خود بیرون رفتهاند و در منزل برادرشان میباشند به منزل برادر ایشان خیابان امیریه چهارراه گمرک کوچه اسلحهدارباشی منزل آقای سیدمحمود صفوی وکیل پایه ۱ دادگستری میباشد.
🕊بهیاری خدای توانا
سیدمجتبی نواب صفوی
ساعت ۳ بعد از نیمه شب
۲۷ دیماه ۱۳۳۴
۲۷ دیماه، سالروزشهادت شهیدنواب صفوی
🔰اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!!
♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم.
♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند: من حیفم میاید شما در ایران بمانید، شما را میکشند، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد
♦️ شهید نواب به علامه گفت: اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد.
♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد.
📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی
شهید محمدحسین حاجیمیری
شهید 15 ساله
🌷
تاریخ تولد: 10 / 6 / 1348
تاریخ شهادت: 10 / 1 / 1363
محل شهادت: طلائیه
شهید محمدحسین حاجیمیری دهم شهریور 1348 در شهرستان تهران متولد شد. پدرش محمود کارمند بود و مادرش فخری نام داشت. تا کلاس اول دبیرستان درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد و بهعنوان تخریبچی در لشکر 10 سیدالشهدا مشغول به فعالیت شد. قبل عید 62 در نامهای نوشته بود "عید آن روزی است که پرچم سرخ لا اله الا الله بر سراسر جهان طنین افکن شود" . محمدحسین دهم فروردین 1363 در طلائیه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. پیکرش در منطقه باقیماند و مفقودالاثر شد و هنوز به وطن بازنگشته است
قسمتی از وصیتنامه شهید محمدحسین حاجیمیری:
اگرخدا مرا انتخاب کرد و به شهادت رسیدم در کفنم یک عدد عکس امام بگذارید که میخواهم در قیامت در پیش حضرتزهرا(س) رو سفید باشم و بگویم که حضرت زهرا سرباز پسر تو سلاله پاک پیامبر بودم. در موقع دفن یک عدد پیشانی بندی که در داخل وصیتنامه است روی پیشانیام ببندید زیرا که میخواهم پیشانی بندم در روز قیامت به همه نشان دهد که سرباز پسر فاطمه بودهام و برای لبیک گفتن به او به جبهه رفتهام.
اگر جنازهام را نیاوردند هیچ ازین بابت ناراحت نباشید که خواست خدا در آن بوده است.
برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه بیاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
دست از امام برندارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید.