زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣4⃣
#جهاد #مشهد را خیلی دوست داشت. هر وقت دلش می گرفت و وقت آزاد داشت، می گفت بریم #مشهد. خودش می رفت. گاهی هم به من زنگ میزد و میگفت فاطمه، بریم #مشهد؟می رفتیم.. خیلی سفرهای خوبی هم می شد.
بعد از #شهادت بابا، متولیان حرم های #متبرکه، پرچم های #متبرکه را برایمان فرستادند، تا با بابا دفن کنیم. پرچم #کربلا، #نجف، #حضرت_زینب.... بعد از #شهادت #جهاد هم پرچم های کربلا و حرم #حضرت_زینب را بر ایمان فرستادند.
موقع تدفین اول پارچه #امام_حسین را که #جهاد عاشق ایشان و عزاداری برایشان بود را پهن کردیم. در همون حین، کسی رسید که پرچم گنبد #امام_رضا را آورده بود. آن فرد اصلا از زمان دقیق مراسم خبری نداشت. خواست خدا بود که به موقع رسید. این پرچم را حتی برای بابا هم نفرستاده بودند. انگار خود #امام_رضا آن را فرستاده بود.
"خاطره ای از زبان #فاطمه_مغنیه"
فاتحه ای را به روح پاک شهدا تقدیم بفرمایید
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم با ما بگو
راز این لبخندی که جهان را
هیچ می داند و افق های روشن
را وعده می دهد چیست؟
مرگ واژه زیبایی برای
یک کبوتر نیست
تو با #شهادت معنایی دیگر
به ما بخشیدی ، اینجا هستی
و عطرت جا مانده است
عشق را بردی و غبطه ای تلخ
برای ما جا مانده است...
مگر می شود تو را دوست نداشت
چقدر جای تو بین ما خالی است
هر چند تا ابد در قلبمان زنده ای...
▪روحت شاد سردار خوبیها...
#کلیپ_استوری
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣6⃣
در پی #شهادت #جهاد_مغنیه، سیدمجیدبنی فاطمه مداح اهل بیت کشورمان عکسی را این شهید عزیز منتشر کرد که با هم در حرم حضرت علی ابن موسی رضا(ع) انداخته بودند.
بنی فاطمه گفت دفعه اولی که #جهاد را دیدم با دوستانش به #مشهد آمده بود که وقتی متوجه حضور من شدند آمدند کنارم. او چهره مرا از جلسات مداحی که دیده بود میشناخت و به خاطر علاقه اش به #اهل_بیت و عزاداری به سبک جوانان ایرانی مداحی های مرا دیده و شنیده بود. آن دیدار خیلی به طول نیانجامید.
یادم می آید که موقع رفتن از من خواست حتما سفری به #لبنان داشته باشم. میگفت #جوانان_لبنانی بسیار با ایرانی ها علاقمندند به خصوص نسبت به #حزب_الهی_ها.
این دیدار گذشت تا اینکه او برای آخرین بار حدودا دو ماه مانده بود به شروع ماه محرم به #ایران آمده بود. یکی از دوستانش که می دانست من در فلان تاریخ در حرم خواهم بود هماهنگ کرده بودند که همدیگر را ببینیم
در آن دیدار بود که #جهاد از ارادتش به مقام #معظم_رهبری و #سید_حسن_نصرالله برایم حرف زد و دائم میگفت می خواهم با #اسرائیل #مبارزه کنم.
از سبک عزاداری های ما خوشش میآمد و بسیار با ارادت نسبت به #سید_الشهدا(ع) صحبت میکرد. میگفت اگر بشود حتما برای محرم به ایران میآیم. میگفت از مداحی محمود کریمی خوشم میآید و مداحی «#اللهم_الرزقنا_شهادت» را که من خوانده بودم برایش جذاب بود.
شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون #شهید شده این حرف را می زنم ولی باور کنید ذره ای از حرفهای #جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق #شهادت بود.
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣7⃣
🔴 #سلاح_جهاد
#شهید_جهاد_مغنیه را کسی نمی شناخت اما وقتی #شهید شد خیلی زود عطر #شهادتش دلهای جوانان جبهه #مقاومت را پر کرد. این ویژگی #شهدای #حزب_الله است. تا زندهاند فقط #سرویس_جاسوسی #رژیم #صهیونیستی آنها را میشناسد، اما پس از #شهادت همه جهان #اسلام متوجه شان میشود.
عکس نوشت:
همیشه #جهاد را با #سلاح_رزم میدیدید، اینبار با سلاح #دوربین ببینید.
با دوربینها میتوان در هزاران کیلومتر آن طرفتر خط شکنی کرد اما با #تفنگها شاید کیلومترها آن طرفتر.
دوربینها #زینبیاند و تفنگها #حسینی؛ و #زینبیون جهان را فتح میکند.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣9⃣
🔵 توسل به امام زمان (عج)
◾️بعد از #شهادت #حاج_عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من با #جهاد زندگی میکردم. یک شب قبل از #ماموریت #سوریه، نیمه های شب دیدم با صدای بلند گریه میکند. به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال #نماز است.
◾️ شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» #سوریه برود. فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی.
◾️شنبه از #سوریه تلفن کرد. پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه. من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به #امام_زمان حجت بن الحسن(عج) صحبت میکردم. پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم که بگو. گفت: به ایشان می گفتم که من بنده گناهکاری هستم و...»
◾️مادر #جهاد بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی #جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود.
✍ به نقل از مادر #شهیدجهادمغنیه
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
3⃣0⃣
روایتی از دختر فرمانده شهید سردار سرلشگر #سید_حمید_تقوی_فر
یکی از دوستان بابا به اسم ابوجاسم در #سپاه_قدس تعریف میکرد که بعد از #شهادت بابا #جهاد_مغنیه به طور محرمانه و امنیتی با چند تا از بچه های #سپاه_قدس،سر مزار بابا اومد و ساعت ها سر مزار بابا نشست و خیلی گریه کرد و درد دل کرد.
همه ی بچه ها میگفتن نمیدونیم از #حاج_حمید چی خواست تا اینکه تقریبا کمتر از یک ماه بعد به #شهادت رسید و همه گفتن که #جهاد_مغنیه #شهادتشو از #حاج_حمید گرفت.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
3⃣9⃣
خاطره ای از #فرمانده_جهاد
بحث #شهادت که می شود #فاطمه_مغنیه می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است.
خبر #شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی #شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ...
خبر #شهادت #جهاد را هم که شنید همین طور ....
دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل #بابا شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ...
تصاویر #شهادت و بابا و #جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم...
باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد، وقتی صورت #جهاد را بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر #جهادم آورده ....
البته هنوز به ارباً اربا نرسیده ..
«لا یوم کیومک یا اباعبدالله »
باز خجالت آراممان کرد .
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
🔰کانال قرارگاه فرهنگی مجازی🔰
•••✾شهید جهاد عماد مغنیه✾•••
@jihadmughniyeh_ir