eitaa logo
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
272 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین @HENAS_213 تبادل: @Jahad_256 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊بسم رب الشهدا و صدیقین🕊 معرفی 🌸 ، در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۰ در روستای لبنان ، در خانواده ای به دنیا آمد.جهاد سومین و آخرین فرزند بود. 🌸 دو برادر به نام های و داشت که به دست صهیونیست ها به رسیده بودند. به همین خاطر وی نام پسر خود را گذاشت تا نام ❣"جهاد"❣در خانواده مغنیه ماندگار بماند. 🌸 مسئول یک 📑 بود، پرونده "جولان اشغالی" و فرماندهی گروهی از اعضای مقاومت را در بر عهده داشت. 🌸 ایجاد یک فضایی از مقاومت بود تا بدین ترتیب مقدمات آزاد سازی این منطقه از تصرف صهیونیستها فراهم شود. نکته قابل تأمل این است که چگونه فرماندهان و رهبران ارشد مقاومت به این نتیجه رسیدند که چنین را به ❣ ❣ با سن و سال کم ، واگذار و به او اعتماد کنند. 💐این واقعا ناشی از 👈❣ ❣👉 بود💐 🌸و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته🌸 ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @jihadmughniyeh_ir
💠 🌸🍃 در روز شهادت ، با نشسته بودم، که گفت: امروز روزی هست که الگو و نماد جوانان مقاومت شد، میشود روزی هم برسد که ما نیز الگو و نمادی برای جوانان مقاومت عراق شویم؟ من خندیدم و به او گفتم ، پدر ، بوده ، پدر ما چه کسی هست؟ خندید و گفت: من هم پدرم هست. 😁❤️ خداروشکر به آن چه را که آرزویش داشت ، رسید . " خدا مرواریدی را در قلب های عاشقان دارد " به چه اندازه عاشقی بود که خدا این منزلت عظیم را به او بدهد و آن هست و الان خودش الگوی جوانان عراق شد ... 📚 راوی: علی الياسری (دوست شهيد) ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @jihadmughniyeh_ir
💠 🌸🍃 كنت جالس مع في يوم استشهاد فقال اليوم اصبح ايقونة الشباب المقاوم هل يأتي يوم و نصبح نحن ايقونة الشباب المقاوم في العراق ؟ ضحكت اني و گلت والده مغنیه احنه منو والدنا ! ضحك و گال اني ابويه 😁❤️ الحمد لله قد تحقق ماتمناه "لله در ما في قلوب العاشقين" فكم كان من عاشق ليحقق له الله هذه المنزله العظيمه وهي واصبح الان ايقونة شباب العراق ... 📚 الرواي: علي الياسري (صدیق الشهید) ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @jihadmughniyeh_ir
🕊🍃 دوران تحصیل در دانشگاه یکی از برجسته‌ترین دوران زندگی وی محسوب می شود. وی در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل می کرد. در دانشگاه با پیروان ادیان و مذاهب مختلف از جمله مسیحیان، اهل تسنن و دروزی‌ها در ارتباط بود. وی سه سال از زندگی خود را در فضای دانشگاهی گذراند و در طول تمامی این سالها تلاش زیادی برای جوانان انجام داد. وی حدود ۸۰ تا ۱۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه آمریکایی بیروت را در زمینه های تحت آموزش خود قرار داده بود. در واقع، به نوعی در دانشگاه آمریکایی بیروت بود. اکنون به سراغ هریک از آن دانشجویان بروید، به خوبی خواهید یافت که تمامی آنها به دنبال آن هستند تا از خود شخصیتی همانند شخصیت بسازند. همه آنها به به چشم الگویی در تمامی زمینه‌ها می‌نگریستند. حتی آنها به نحوه لباس پوشیدن جهاد نیز توجه داشتند و تلاش می کردند در لباس پوشیدن نیز مشابه جهاد باشند. زمانی که وارد دانشگاه شد ۱۸ یا ۱۹ سال داشت. واقعا جای تعجب دارد که چگونه جوانی با این سن و سال کم می تواند در یک دانشگاه تأثیر بسزایی بر دانشجویان هم سطح خود داشته باشد. در این برهه از زندگی خود میان دو گزینه « داوطلبانه» و « » که در حقیقت به آن می‌ورزید، گزینه اول را انتخاب کرد. او به این نتیجه رسیده بود که اولویت در آن برهه، جوانان است. وی گام گذاشتن در را در آن زمان نوعی می دانست و قصد داشت تا از ظرفیت های جوانان بهره برداری کند. از همین روی، در طول دو سال، تلاش بی وقفه ای را در راستای نیروهای جوان برای لبنان انجام داد. وی در واقع، بیش از آنکه جوانان دانشگاهی را برعهده داشته باشد، با آنها رابطه برادری برقرار کرده بود. آثار اقداماتی را که در آن زمان در دانشگاه آمریکایی بیروت انجام داد، امروز به عینه می توان در این دانشگاه دید. 🌸🍃 مثل باشیم 🍃🌸 الگوی جوانان زندگی و خاطرات •••✾ ✾••• http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
🕊🍃 جشن تولد يكی از دوستانمان بود با تصميم گرفتيم با هم برويم و برايش كادو بخريم من به يكی از بهترين پاساژ هارو برای خريد معرفي كردم که به انجا برويم اما مخالفت كرد و از من خواست كه به يكی از مغازه ها براي خريد كردن برويم. وقتي رسيديم ديدم كمی چهرش درهم رفت و و سرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقي افتاده ؟گفت دلم ميگيرد وقتي جوانان را اينگونه ميبينم ديدم نگاهش به ان سمت خيابان رفت چند دخترو پسر مشغول شوخی باهم و حركات سبكانه ای بودن دستش را روی شانه ام گذاشت وگفت برويم به داخل مغازه رفت وسريع چيزي برای هديه انتخاب كرد و برگشتيم. در داخل ماشين سرش پايين و زياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم واو پاسخ دهد شب هنگامی كه ميخواستيم به مهماني برويم ناگهان او را جلوی در خانه خود ديدم و پرسيدم اينجا چيكار ميكنی ؟ من فكر ميكردم رفتي!؟ گفت من نمياييم ولی از طرف من هديه را به او بده و تبريک بگو از او علت اينكار را سوال كردم گفت شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند مكان مناسبی برای شركت ما نيست ما ابروی و جوانان اين راهيم آنوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! پی نوشت : حیا داشته باشیم ! همین … والبته آبروی دینمون هم حفظ کنیم ، چون مردم به دین نگاه میکنند و علاقه پیدا میکنند... راوی : یکی از دوستان شهید 🌸🍃 مثل باشیم 🍃🌸 الگوی جوانان زندگی و خاطرات @jihadmughniyeh_ir