eitaa logo
معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
4.1هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
302 فایل
درگاه ارتباطی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا علیهاالسلام با مخاطبان ............... ادمین امور فرهنگی: @jz_farhangi ادمین پویش @jz_pooyesh ادمین ازدواج، خانواده، کودک ونوجوان: @Edare_khanevade ادمین اداره مبلغان: @admin_mobaleghan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱سه داستان در ۱۳ آبان 📝 داستان اول «این همه قوا لازم نبود😊» در لحظات اولیه بامداد روز 13 آبان 1343 صدها کماندو و چترباز مسلح حکومت شاه منزل امام را در قم محاصره کرده از بام و دیوارها وارد منزل شدند و برای بازداشت امام به جستجوی خانه پرداختند. امام که در آن لحظه در یکی از اتاقهای اندرونی به نماز و دعا مشغول بود از سر و صداها و جست و خیزها دریافت که به منزل وی یورش آورده‌اند، بیدرنگ لباس بر تن کرد. اما پیش از آنکه کلید درب اتاق را بیاورند، مأموران تلاش کردند با لگد درب را شکسته و وارد اتاق ایشان شوند. امام بانگ زد «وحشیگری در نیاورید الآن در را باز می‌کنم» مأموران بی‌اعتنا به این هشدار در را شکستند و وارد اتاق شدند. امام مهر امضای خود را به بانو خمینی سپرد و فرمود شما را به خدا می‌سپارم. مأموران مسلحی که سراسر کوچه را اشغال کرده بودند 400 نفر بودند. آنان امام را به داخل یک اتومبیل فولکس انتقال دادند و تا سر خیابان بردند و از آنجا ایشان را به یک شورلت که در سرخیابان ایستاده بود، منتقل کردند. وقتی امام از فولکس به شورلت منتقل می‌شد با مشاهده صدها نظامی رو به فرمانده آنان کرد و با لبخند گفت «این همه قوا لازم نبود» ادامه دارد.... ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
🌱سه داستان در 13 آبان ⬅️ ادامه داستان اول به جرم دفاع از استقلال وطن... اتومبیل شورلت مسیر 140 کیلومتری قم به تهران را در 90 دقیقه طی کرد. در این مسیر اتومبیل فقط یک بار به خواست امام برای انجام فریضه نماز صبح ایشان کنار جاده توقف کرد. پس از آن مستقیماً رهسپار فرودگاه مهرآباد تهران شد. در باند فرودگاه یک فروند هواپیمای C ـ ‌130 با موتورهای روشن آماده پرواز بود. یکی از مأموران امنیتی در فرودگاه گذرنامه امام را به دست ایشان داد و گفت: جنابعالی اکنون به ترکیه می‌روید و خانواده شما نیز به زودی به شما ملحق خواهند گردید. امام با هدایت سرهنگ افضلی که قرار بود ایشان را تا ترکیه همراهی کند، از پلکان هواپیما بالا رفتند و در جای مخصوصی که برای ایشان در نظر گرفته شده بود نشستند. سرهنگ افضلی نیز در کنار امام نشست. وقتی هواپیما به هوا برخاست هنوز خورشید طلوع نکرده بود. به دنبال اوج‌گیری هواپیما امام به سرهنگ افضلی رو کرد و گفت: «آیا شما می‌دانید که من به جرم دفاع از حیثیت ارتش و استقلال وطنم تبعید می‌شوم؟» ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طنین فریاد استکبارستیزی در سراسر کشور 🔹مراسم یوم‌الله 13 آبان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» در تمامی استان‌های کشور در حال برگزاری است. 🔸خانواده بزرگ جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها نیز با حضور بیش از 1000 نفر از طلاب در این همایش بزرگ جهانی حضور یافت. ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
🌱 سه داستان 13 آبان 📝 داستان دوم «معلم به پا خیز محصلت کشته شد» صبح روز 13 آبان 1357 ، دانش‌آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند تا مانند همه اقشار مردم ایران در ایفای نقش عمل کنند و صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. آنها در سر راه خود دیگر دبیرستان‌ها را نیز تعطیل کردند. با افزایش جمعیت دانش‌آموزان، سربازان ارتش وارد عمل شدند و با شلیک تیر هوایی و انفجار گاز اشک‌آور به مقابله با دانش‌آموزان پرداختند و آنها را متفرق کردند. با شدت یافتن درگیری بین سربازان و دانش‌آموزان شعارهای «مرگ بر شاه» و «معلم به پا خیز محصلت کشته شد» از هر گوشه خیابان، به پا خاست. ادامه دارد.... ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
🌱 سه داستان 13 آبان ⬅️ ادامه داستان دوم دانشگاه شهید داد... در مسیر حرکت دانش‌آموزان به سوی دانشگاه، مردم نیز با آن‌ها همراه شدند . آن‌ها که قصد داشتند از دانشگاه تا خانه آیت‌الله سید محمود طالقانی ـ که به تازگی از زندان آزاد شده بود ـ تظاهرات کنند، هنگام خروج از دانشگاه با مأموران حکومت نظامی روبه‌رو شدند. صدای تیراندازی و انفجار گاز اشک‌آور، جمعیت را پراکنده کرد. دانشجویان به سمت دانشکده پزشکی در حرکت بودند که نظامیان وارد محوطه دانشگاه شده دوباره شروع به تیراندازی و انفجار گاز اشک‌آور کردند. دانش‌آموزان و دانشجویان برای خنثی کردن اثرات گاز اشک‌آور، شاخه‌های درختان را شکسته آتش زدند. با خروج مأموران از محوطه دانشگاه، مجروحین به بیمارستان‌های اطراف دانشگاه منتقل شدند و فریاد «الله اکبر» دانش‌آموزان و دانشجویان شدت یافت. گروه دیگری از تظاهرکنندگان که در خیابان‌های اطراف دانشگاه پراکنده بودند با روشن کردن آتش و حرکت به سمت خیابان‌های آناتول فرانس (قدس فعلی) و بزرگمهر، شیشه‌های ساختمان نشریات حزب رستاخیز و نگهبانی برق دانشگاه را شکستند و اثاثیه آن‌ها را بیرون ریختند. در خیابان تخت‌جمشید (طالقانی فعلی) نیز بانک صنایع و معادن مورد حمله تظاهرکنندگان قرار گرفت. ساعاتی بعد، تظاهرات اطراف دانشگاه به سطح شهر و دیگر خیابان‌ها کشیده شد. تظاهرکنندگان با در دست داشتن پلاکارد‌هایی نظیر «دانشگاه شهید داد» و با اعلام شهادت 56 نفر در دانشگاه، واقعه آنروز را به اطلاع مردم رساندند. ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 سه داستان 13 آبان 📝 داستان سوم «قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خیابان «بهار» بود. حرکت بچه‌ها طبق برنامه پیش رفت و با موفقیت جلوی سفارت آمریکا رسیدیم. هیچ‌کس از برنامه ما باخبر نبود جز آقای «موسوی خوئینی‌ها» که روحانی گروه ما بودند. همان روز ماجرا به طریقی به اطلاع آیت‌الله «حسن لاهوتی»، فرمانده وقت سپاه هم رسیده‌بود. ایشان را در جریان قرار داده‌بودند که این‌ها بچه‌های خودمان هستند؛ دانشجویان مذهبی و انقلابی پیرو خط امام (ره). نیروهای ضدانقلاب نیستند. این حرکت به این دلیل بود که سال قبل و چند روز بعد از پیروزی انقلاب هم، چریک‌های فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کرده‌ بودند که مورد تأیید قرار نگرفت و به سرانجام نرسید. این اقدام فقط برای این بود که بدانند این دانشجویان ارتباطی با گروه‌های ضدانقلاب ندارند. این موضوع، خیلی مهم بود. ما حتی با توجه با اینکه می‌دانستیم مردم از این گروهک‌ها بدشان می‌آید، از آقای موسوی خوئینی‌ها خواسته‌بودیم همراهمان باشند و پیشاپیش ما حرکت کنند که مردم بدانند این جوانانی که دارند به سمت سفارت آمریکا می‌روند، نیروهای مذهبی و انقلابی‌اند و ارتباطی به آن گروهک‌های ضد انقلاب ندارند. البته از قضا آقای موسوی خوئینی‌ها هم گویا در ترافیک مانده‌بودند یا مشکلی پیش آمده‌بود که نتوانستند خودشان را به ما برسانند. ادامه دارد.... ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
🌱 سه داستان 13آبان ⬅️ ادامه داستان سوم خلاصه در مقابل سفارت آمریکا تجمع کردیم. حالا می‌خواهیم داخل برویم اما درها قفل است و نیروی انتظامی هم دارد طبق وظیفه‌اش از سفارت محافظت می‌کند. اینجا، تعدادی از بچه‌ها به طرف اعضای نیروی انتظامی رفتند و همان‌طور که داشتند خودشان و گروه تجمع‌کننده را معرفی می‌کردند که؛ ما خودی هستیم و دشمن نیستیم و... با اجازه شما، آن‌ها را خلع سلاح کردند. در این مرحله بود که آن قیچی‌های آهن‌بُر، گره‌گشا شدند. تعدادی از بچه‌ها از دیوار سفارت بالا رفتند و تعدادی دیگر هم با آن قیچی‌ها، قفل‌ها را بریدند و در را باز کردند. به این ترتیب، خیلی سریع، شاید به نیم ساعت هم نرسید که توانستیم وارد سفارت شویم.» ادامه دارد.... ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft
🌱 سه داستان 13آبان ⬅️ ادامه داستان سوم «از آنجاکه سفارت آمریکا خیلی وسیع بود، هر گروه از بچه‌ها در یک قسمت سازماندهی شدند. همه بخش‌های سفارت را به‌راحتی در دست گرفتیم اما در ساختمان اصلی، با اتاقی مواجه شدیم که درهای دولایه داشت. آن درها آنقدر محکم بود که از هر روشی استفاده کردیم، نتوانستیم بازشان کنیم. می‌دانستیم تمام اسناد و مدارک در همان اتاق است و آمریکایی‌ها دارند آن‌ها را از بین می‌برند. یکی دو ساعتی طول کشید و ساعت حدود ۱۲ شده‌بود. اینجا بود که «عباس زریباف» - که حتماً ماجرای او و خیانتش را در فیلم «ماجرای نیم‌روز ۱ و ۲» دیده‌اید – وارد عمل شد. او که بچه بسیار زبلی بود، بلندگو را در دستش گرفت و با آن لهجه اصفهانی‌اش خطاب به آمریکایی‌ها گفت: اگر در را باز نکنید، اینجا را منفجر می‌کنیم... حالا ما هیچ امکاناتی نداشتیم! اما بلوف عباس زریباف کار خودش را کرد و آمریکایی‌ها از روی ترس، در را باز کردند. بچه‌ها تا وارد شدند و دیدند آن‌ها دارند اسناد را با دستگاه‌های مخصوص، رشته‌رشته و پودر می‌کنند، سریع دستگاه‌ها را از برق کشیدند. خلاصه حدود ساعت ۱۳ روز ۱۳ آبان همه‌چیز تمام شد و سفارت آمریکا با همه دیپلمات‌ها و کارکنانش به دست دانشجویان پیرو خط امام (ره) افتاد.» ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft