💠 اولین کتاب سرگرمی چندرسانه ای کودک " سلام حاج قاسم " 💠
🔶در این کتاب سرگرمی سعی شده است با محوریت کتاب های های تولید شده در خصوص شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به زبانی ساده و کودکانه همراه با بازی و سرگرمی به ارائه محتوا بپردازد.🔶
🔴در این کتاب 7 مسابقه با موضوع های زیر طراحی شده است:🔴
1⃣مسابقه خلاصه صوتی داستان مرد میدان
2⃣مسابقه نقاشی
3⃣مسابقه نقشه یاب
4⃣مسابقه سرود
5⃣مسابقه جورچین
6⃣مسابقه واژه یاب
7⃣مسابقه واژه بازی
😉همچنین پویشی با عنوان پویش کتابخوانی سلام حاج قاسم با بیش از یک میلیارد ریال جایزه نقدی در حال برگزاری است😉
🎁لینک خرید کتاب:🎁
https://ketabkhon.com/fb/1868
📞شماره ی مرکز خرید:📞
۰۲۱۹۱۰۷۹۳۲۲
❇️مرکز رسانهی کتاب پنج و هفت❇️
🎁 #مسابقه
💠 #کتاب_سرگرمی_کودک_سلام_حاج_قاسم
🆔 @ketabkhooub
📖😉 #یک_قاچ_کتاب
《از بیت رهبری می آمدیم بیرون؛ به سردار سلیمانی گفتم: بیا کاندیدای ریاست جمهوری بشو.》
گفت: { این را که می گویم، به مردم بگو؛ بگو من کاندیدای شهادتام؛ کاندیدای گلولهام؛ نه کاندیدای ریاستجمهوری...}
از کتاب:
📚 #حاج_قاسمی_که_میشناسم
❤️ #جان_فدا
🆔 @ketabkhooub
📖🖤 #یک_قاچ_کتاب
😭آنچه تو، همسر جوانِ مرا شکست، شکست نور بود پس از وفات پیامبر (صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ وَ سَلَّم) و آنچه تو، مادر مهربان کودکان مرا به بستر ارتحال کشانید خون دل بود...😭
😣اهل زمین و آسمان گواهند که تو پس از پیامبر (صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ وَ سَلَّم) هیچ نخوردی جز خون دل...😣
😔زهرای من! این تازه ابتدای مصیبت ماست...
این من که سر تو را بر دامن گرفتهام پس از تو جز بر بالش غم سر نخواهم گذاشت و جز نخل های کوفه همراز نخواهم یافت...
این حسن که سر بر سینه تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزی خون دل عمرِ خویش را به واسطهی زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت...
این حسین که ضجههایش دل ملائکة الله را می لرزاند و بعید نیست که هم الان قالب تهی کند و جان نازک خویش را به جان تو پیوند زند روزی به جای لبیک، چکاچک شمشیر خواهد شنید و به جای متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید...😔
از کتاب:
📚 #کشتی_پهلو_گرفته
نویسنده:
📝 #سید_مهدی_شجاعی
🖤 #فاطمیه
🆔 @ketabkhooub
14.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوهر میشد اگر که دریا...
کاغذ میشد همه درختا...
حتی از عرش قلم میومد...
بازم میموندن برای وصف شان و جلال حضرت زهرا (سَلامُ الله عَلَیها)...🖤
چه کوثری آیه ی عشق پیغمبری...🌹
چه سروری ای که آیینه ی حیدری...🌸
چه دختری...چه همسری...چه مادری...🌷
من خدا رو دارم میبینم زیر نور قشنگ مهتاب...🌙
من بهشت رو دارم میبینم زیر پای مادر ارباب...💐
ای مادر ارباب...ای مادر ارباب...ای مادر ارباب...منو دریاب...🙏🏻❤️
شهادت حضرت زهرا (سَلامُ الله عَلَیها) تسلیت باد🙏🏻🖤
🖤 #فاطمیه
🎤 #کربلایی_حسین_طاهری
🆔 @ketabkhooub
💠 اولین کتاب سرگرمی چندرسانه ای کودک " سلام حاج قاسم " 💠
🔶در این کتاب سرگرمی سعی شده است با محوریت کتاب های های تولید شده در خصوص شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به زبانی ساده و کودکانه همراه با بازی و سرگرمی به ارائه محتوا بپردازد.🔶
🔴در این کتاب 7 مسابقه با موضوع های زیر طراحی شده است:🔴
1⃣مسابقه خلاصه صوتی داستان مرد میدان
2⃣مسابقه نقاشی
3⃣مسابقه نقشه یاب
4⃣مسابقه سرود
5⃣مسابقه جورچین
6⃣مسابقه واژه یاب
7⃣مسابقه واژه بازی
😉همچنین پویشی با عنوان پویش کتابخوانی سلام حاج قاسم با بیش از یک میلیارد ریال جایزه نقدی در حال برگزاری است😉
🎁لینک خرید کتاب:🎁
https://ketabkhon.com/fb/1868
📞شماره ی مرکز خرید:📞
۰۲۱۹۱۰۷۹۳۲۲
❇️مرکز رسانهی کتاب پنج و هفت❇️
🎁 #مسابقه
💠 #کتاب_سرگرمی_کودک_سلام_حاج_قاسم
🆔 @ketabkhooub
💪🏻📖کتاب از چیزی نمی ترسیدم📖💪🏻
💠معرفی کتاب:💠
کتاب «از چیزی نمیترسیدم»، زندگینامه ی خود نوشت سردار سلیمانی است که توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر شده است. این کتاب که شامل دست نوشته های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه ی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است. کتاب ازچیزی نمیترسیدم، شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان است که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده و نشان می دهد که چگونه از چوپانی به جایگاه بلندی رسید. آنان که سردار سلیمانی را فقط با لباس نظامی دیدند خوب است ببینند که او چگونه پرورش یافته است.
🔻درباره ی کتاب:🔻
شرح رشادت ها و شجاعت های سردار سلیمانی بر کسی پوشیده نیست اما انتخاب نام کتاب در واقع برگرفته از داستانی است که خود ایشان در کتاب نقل می کند. شهید سلیمانی در این کتاب با اشاره به حادثه ی هتک حرمت یک مامور شهربانی در زمان شاه به یک دختر بیحجاب مینویسد:
«دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا بر آشفته ام کرد. بدون توجه به عواقب آن تصمیم به برخورد با او گرفتم. پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین امدم. آن قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت و گو با هم شدند. برق آسا به آن ها رسیدم. با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم.