eitaa logo
KHAMENEI.IR
996.5هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.1هزار ویدیو
2هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 «»؛ شماره ۶۵ | خنجر یمنی بر شریان صهیونی 🖼 شصت و پنجمین شماره روزنامه اینترنتی رسانۀ KHAMENEI.IR👇 🔹 «از چه کسی در این دنیا یاری بخواهیم که کشتار را محکوم کند؟! هر طور که می‌خواهی محکوم کن چه ارزشی دارد... محکومیت آنچه در سلاخ‌خانه می‌گذرد؟! محکوم کردن قدرت باروت را کم نمی‌کند...» 🔹 اینها بخش‌هایی از ترانه‌ای است که «امیر عید» خوانندۀ مصری پس از هجوم ماشین کشتار صهیونی به غزه در اواخر پاییز ۱۴۰۲ در یک جشنواره اجرا کرد. او در بخش دیگری از همین قطعه چنین می‌خواند: «مهم نیست دنیا چه می‌گوید، آزاده بمیر و در ذلت زندگی نکن، و الهام‌بخش نسلی پس از نسل دیگر باش و یادشان بده، چگونه برای این قضیه (فلسطین) زندگی کند و بمیرد...» خوانندۀ ۴۱ سالۀ مصری شخصیتی سیاسی نبود اما با شهودی فرهنگی و هنری به درک درستی از نظامات بین‌المللی و مواجهه با رژیم اسرائیل رسیده بود. 🔹 دنیا و نظامات فعلی حاکم بر آن جنگلی بیش نیست. قدرت نداشته باشی، توسط گرگ‌های انسان‌نما دریده خواهی شد. در چنین صحنه‌ای مهم نیست دیگران، عملیات دریدن انسان‌ها را محکوم می‌کنند. صهیونیسم، این گل سرسبد غرب و آمریکا از ابتدای جنگ غزه جان حدود ۶۰ هزار انسان را به انحای مختلف گرفته؛ از توپ و تانک و اسلحه و گرسنگی دادن و قطحی تحمیلی گرفته تا همین امروز با حمله به امدادگران و خبرنگاران در برابر دوربین‌های زندۀ تلویزیونی. 🔹 اروپایی‌ها کشتارها را محکوم می‌کنند. امریکایی‌ها اسرائیل را دعوت به کند کردن لبۀ تیز حملات می‌کنند. در میانۀ همه این محکومیت‌ها و خویشتن‌داری‌ها اما زنجیرۀ تامین ماشین کشتار صهیونی همچنان برقرار است. دُم خط زنجیرۀ تامین هم به هزارتویِ زهدان صنعتی و تسلیحات همین کشورهایی می‌رسد که برخی با قوت مشغول محکومیت اسرائیل یا دعوت به خویشتن‌داری‌ او هستند. خیلی که رگ بشری و انسانی‌شان بجنبد، رضایت صهیونیست‌ها را جلب کنند که با هواپیماهای ترابری، محموله‌هایی معدود از هوا برای گرسنگان غزه پرتاب کنند و مگر می‌شود نیازهای یک‌میلیون و ۹۰۰ هزار نفر انسان را با چند سورتی پرواز ترابری تامین کرد؟! پروازهایی که صرفا به درد عکس یادگاری جلوی رسانه و خواباندن تورم حقوق بشری می‌خورد. 🔹 در چنین جنگلی فقط باید قوی بود. یا باید تودۀ سرطانی ابلیس را یکجا ازاله کرده یا رگ‌های حیاتی‌اش را قطع کرد و زخم‌‎های پی‌درپی به او و زنجیرۀ تامین حیات و بقایش وارد کرد؛ زخمی از پی زخم دیگر. ترجمان این راهبرد همان اقدامی است که این‌روزها برادران مسلمان یمنی مشغول انجام آنند. خوانندۀ محبوب مصری یک‌بار روی صحنۀ یک جشنواره چنین اجرا کرده بود: «هر طور که می‌خواهی محکوم کن؛ چه ارزشی دارد محکومیت آنچه در سلاخ‌خانه می‌گذرد؟! قدرت باروت را کم نمی‌کند» حالا اما مسلمانان آزاده یمن دارند این منطق را روی صحنۀ دنیایی با قوانین جنگل‌ اجرا می‌کنند. 🔹 باید به رگ حیات و پاشنۀ آشیل صهیونیسم ضربه زد. ضربه از پی ضربه دیگر. ضربه زدن است که قدرت باروت را کم می‌کند. 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼روزنامه 📱 @sedaye_iran_newspaper
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایت رهبر انقلاب از نصرت الهی در آزادی و بازگشت اسرای دوران دفاع مقدس به میهن اسلامی 👆به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران» 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
🖥 | فرزند نادیده‌ی شهید 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با خانواده‌های حاضر در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه‌السلام در حسینیه‌ امام خمینی (ره) ١۴٠۴/٠۶/٠٢ 📖 مراسم شروع شده بود که یک‌دفعه بین زن‌های پشت سرم پچ‌پچ بالا گرفت. جا باز کردند و پیش از رسیدن یک مادر و دختر، قنداق یک نوزاد دست‌به‌دست پیش آمد. از بغلم که رد می‌شد دلم ضعف رفت. ناخودآگاه گفتم: «چقد کوچولوئه!» یکی شنید و گفت: «دوازده روزشه!» عکس پدرش به پر قنداقش بود، خواندم ‌و روی برگه‌هایم نوشتم: «فرزند نادیده‌‌ی شهید حاج جابر بیات» و آرزو کردم کاش آقا دم گوشش اذان بگویند. 📝به قلم زهرا خلیلی کلیشمی 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس رسانه «ریحانه» را دنبال کنید. 🖥 @khamenei_reyhaneh
📢 ملت ایستاد... ✏️رهبر انقلاب: در جنگ دوازده روزه اخیر با رژیم صهیونی، ملّت ایران، با ایستادگی خود در کنار نیروهای مسلّح در کنار دولت، در کنار نظام، مشت محکمی به دهان همه‌ی دشمنان زد. ۱۴۰۴/۶/۲ 📥 نسخه قابل چاپ | استوری 💻 Farsi.Khamenei.ir
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲«توصیه قطعی» رهبر انقلاب ✏️رهبر انقلاب: اتّحاد بین ملّت و دولت، بین آحاد مسئولین گوناگون نظام، بین نیروهای مسلّح و مردم، بین آحاد مردم، چیزی است که بایستی با همه‌ی وجود حفظ بشود؛ این توصیه‌ی قطعی من است. ۱۴۰۴/۶/۲ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
📣رهبر انقلاب: در جنگ ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی، با ایستادگی در کنار نیروهای مسلح، دولت و نظام 👈ملّت ایران مشت محکمی به دهان همه دشمنان زد. ۱۴۰۴/۶/۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 | گفت‌وگو با آقای محمد قبادی نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک» 👈 رشد علمی و معرفتی اسرا، جلوه‌ای از نگاه تربیتی آقای ابوترابی بود 🌷 به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران» 🔍متن کامل گفت‌وگو را بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60926
📣 رهبر انقلاب: دشمنان به این نتیجه رسیدند: 👈 ایران را با جنگ نمیتوان به زانو درآورد. 👈 به دنبال ایجاد اختلاف و نفاق هستند. ۱۴۰۴/۶/۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
🖥ایستاده در آخر خط ❤️روایت‌های زنانه از غزه 📝در زندگی هر کسی یک پرتگاه وجود دارد. جایی که خیال می‌کنی همه‌چیز تمام شده. من اسمش را گذاشته‌ام «آخر خط». تا نیمه‌شبی که نوزادم تب کرد و او را به بیمارستان رساندیم، فکر می‌کردم هنوز کیلومترها با آن نقطه فاصله دارم. اما وقتی دکتر گفت: «برید از ریه عکس بگیرید، شاید بستری بشه»، انگار کسی از پشت هلم داد تا لبه‌ی پرتگاه. پسر نوزادم را محکم چسبیده بودم، آن‌قدر که استخوان شانه‌اش به بازویم فشار می‌آورد. تنش داغ بود و نفس‌هایش تکه‌تکه. مثل کسی که برای رسیدن به هوا می‌دود. سرفه‌ها صدا را از گلویش دزدیده بودند. دهانش را باز می‌کرد و بی‌صدا جیغ می‌کشید. هنوز به رادیولوژی نرسیده بودیم که پایم سست شد. همه‌جا تار شده بود. دیوارها و چراغ‌های سقف محو شدند و هر دو با هم پهن شدیم روی سرامیک سرد. برای اولین‌بار در یک جای عمومی بغضم شکست. خدا را فریاد زدم و خیسی صورتم را به صورت بی‌جان پسرم چسباندم. درماندگی مثل مایعی داغ از قلبم به همه‌ی رگ‌هایم دوید. آن شب فکر می‌کردم این حس فقط مال من است. اما چند روز بعد، همان نگاه را در چشم‌های زنی از غزه دیدم. پوست کشیده بر استخوان گونه‌هایش می‌گفت مدت‌هاست رنگ آب و غذا ندیده است. خودش را تا نیمه‌ی راه کشانده بود، زانوهایش سست شد و افتاد روی خاک داغ. در بغلش پسری بود، شل و بی‌جان. مثل عروسکی که نخ‌هایش را بریده باشند. پسرش حالا باید عصای دستش می‌بود، اما زمان ثمر دادن، نهال زندگی‌اش ناگهان بریده شده بود. مردی جلو آمد تا پسر را از بغلش بگیرد، اما دل زن اجازه نمی‌داد او را رها کند. پسر را محکم‌تر به سینه‌اش فشرد. همان‌طور که من آن شب نوزادم را به کسی ندادم. فکر می‌کنم مادرها وقتی به لبه‌ی پرتگاه می‌رسند، به جای رها کردن، محکم‌تر به آغوش می‌کشند. زن، همان‌جا در میان گرد و خاک نشست. انگار زمان ایستاد. از صدای گرفته‌ی زن، خدا فریاد می‌شد. انگار از لابه‌لای استیصال، رد پای خدا پیدا می‌شد. او زیر هرم آفتاب غزه، با بدنی نحیف و دستانی خالی، باز هم زمین نخورده بود. شاید «آخر خط» فقط یک خیال باشد. مادرها، حتی وقتی همه‌چیزشان را از دست داده‌اند، باز ادامه می‌دهند. با پایی ناتوان، با دستی خالی، با قلبی سوخته. شاید درماندگی، فقط پوسته‌ی ظاهری مقاومتی است که در اصل وجود دارد. مقاومتی که ذات این زن فلسطینی است. 📝 فاطمه اکرارمضانی، رسانه «ریحانه»؛ 💬مجموعه روایت «می‌نویسم تا صدای غزه باشم» 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس رسانه «ریحانه» را دنبال کنید. 🖥 @khamenei_reyhaneh