eitaa logo
KHAMENEI.IR
992.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.2هزار ویدیو
2هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 ملت ایستاد... ✏️رهبر انقلاب: در جنگ دوازده روزه اخیر با رژیم صهیونی، ملّت ایران، با ایستادگی خود در کنار نیروهای مسلّح در کنار دولت، در کنار نظام، مشت محکمی به دهان همه‌ی دشمنان زد. ۱۴۰۴/۶/۲ 📥 نسخه قابل چاپ | استوری 💻 Farsi.Khamenei.ir
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲«توصیه قطعی» رهبر انقلاب ✏️رهبر انقلاب: اتّحاد بین ملّت و دولت، بین آحاد مسئولین گوناگون نظام، بین نیروهای مسلّح و مردم، بین آحاد مردم، چیزی است که بایستی با همه‌ی وجود حفظ بشود؛ این توصیه‌ی قطعی من است. ۱۴۰۴/۶/۲ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
📣رهبر انقلاب: در جنگ ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی، با ایستادگی در کنار نیروهای مسلح، دولت و نظام 👈ملّت ایران مشت محکمی به دهان همه دشمنان زد. ۱۴۰۴/۶/۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 | گفت‌وگو با آقای محمد قبادی نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک» 👈 رشد علمی و معرفتی اسرا، جلوه‌ای از نگاه تربیتی آقای ابوترابی بود 🌷 به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران» 🔍متن کامل گفت‌وگو را بخوانید👇 farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60926
📣 رهبر انقلاب: دشمنان به این نتیجه رسیدند: 👈 ایران را با جنگ نمیتوان به زانو درآورد. 👈 به دنبال ایجاد اختلاف و نفاق هستند. ۱۴۰۴/۶/۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
🖥ایستاده در آخر خط ❤️روایت‌های زنانه از غزه 📝در زندگی هر کسی یک پرتگاه وجود دارد. جایی که خیال می‌کنی همه‌چیز تمام شده. من اسمش را گذاشته‌ام «آخر خط». تا نیمه‌شبی که نوزادم تب کرد و او را به بیمارستان رساندیم، فکر می‌کردم هنوز کیلومترها با آن نقطه فاصله دارم. اما وقتی دکتر گفت: «برید از ریه عکس بگیرید، شاید بستری بشه»، انگار کسی از پشت هلم داد تا لبه‌ی پرتگاه. پسر نوزادم را محکم چسبیده بودم، آن‌قدر که استخوان شانه‌اش به بازویم فشار می‌آورد. تنش داغ بود و نفس‌هایش تکه‌تکه. مثل کسی که برای رسیدن به هوا می‌دود. سرفه‌ها صدا را از گلویش دزدیده بودند. دهانش را باز می‌کرد و بی‌صدا جیغ می‌کشید. هنوز به رادیولوژی نرسیده بودیم که پایم سست شد. همه‌جا تار شده بود. دیوارها و چراغ‌های سقف محو شدند و هر دو با هم پهن شدیم روی سرامیک سرد. برای اولین‌بار در یک جای عمومی بغضم شکست. خدا را فریاد زدم و خیسی صورتم را به صورت بی‌جان پسرم چسباندم. درماندگی مثل مایعی داغ از قلبم به همه‌ی رگ‌هایم دوید. آن شب فکر می‌کردم این حس فقط مال من است. اما چند روز بعد، همان نگاه را در چشم‌های زنی از غزه دیدم. پوست کشیده بر استخوان گونه‌هایش می‌گفت مدت‌هاست رنگ آب و غذا ندیده است. خودش را تا نیمه‌ی راه کشانده بود، زانوهایش سست شد و افتاد روی خاک داغ. در بغلش پسری بود، شل و بی‌جان. مثل عروسکی که نخ‌هایش را بریده باشند. پسرش حالا باید عصای دستش می‌بود، اما زمان ثمر دادن، نهال زندگی‌اش ناگهان بریده شده بود. مردی جلو آمد تا پسر را از بغلش بگیرد، اما دل زن اجازه نمی‌داد او را رها کند. پسر را محکم‌تر به سینه‌اش فشرد. همان‌طور که من آن شب نوزادم را به کسی ندادم. فکر می‌کنم مادرها وقتی به لبه‌ی پرتگاه می‌رسند، به جای رها کردن، محکم‌تر به آغوش می‌کشند. زن، همان‌جا در میان گرد و خاک نشست. انگار زمان ایستاد. از صدای گرفته‌ی زن، خدا فریاد می‌شد. انگار از لابه‌لای استیصال، رد پای خدا پیدا می‌شد. او زیر هرم آفتاب غزه، با بدنی نحیف و دستانی خالی، باز هم زمین نخورده بود. شاید «آخر خط» فقط یک خیال باشد. مادرها، حتی وقتی همه‌چیزشان را از دست داده‌اند، باز ادامه می‌دهند. با پایی ناتوان، با دستی خالی، با قلبی سوخته. شاید درماندگی، فقط پوسته‌ی ظاهری مقاومتی است که در اصل وجود دارد. مقاومتی که ذات این زن فلسطینی است. 📝 فاطمه اکرارمضانی، رسانه «ریحانه»؛ 💬مجموعه روایت «می‌نویسم تا صدای غزه باشم» 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس رسانه «ریحانه» را دنبال کنید. 🖥 @khamenei_reyhaneh
19.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 ویژه؛ ببینید 🎥 آبروی اسلام 🔹 مرور بخش‌هایی از سخنرانی‌های حجّت‌الاسلام سیّدعلی‌اکبر ابوترابی در دیدارهای آزادگان با رهبر انقلاب 🌷 به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران» 📥 مشاهده در وبسایت 🖥 farsi.Khamenei.ir
نمودار_درختی_بیانات_رهبر_انقلاب_در_مراسم_عزاداری_شهادت_امام_رضا.pdf
حجم: 853.3K
📊 | نمودار درختی بیانات رهبر انقلاب در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه‌السلام. ۱۴۰۴/۰۶/۰۲ 🖥 farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
🖥 | بدون پیکر 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با خانواده‌های حاضر در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه‌السلام در حسینیه‌ امام خمینی (ره) ١۴٠۴/٠۶/٠٢ 📖 هنوز منتظر شروع مراسم بودیم و حسینیه پر نشده بود. تکیه داده بودم به میله‌های جداکننده‌ی جمعیت و چشم می‌چرخاندم پی هم‌صحبت که دیدم خانم سال‌داری کمر خم و راست می‌کند و چشم هم می‌گذارد که دردش را کم کند. اشاره کردم: «مامان جان، بیایید این‌جا، پیش من جا هست تکیه بدین.» و جلد آمد و همین باب گفتگو شد. پرسیدم شما چطور اینجایید؟ گفت: «خانواده‌ی شهید ربانی هستیم. یه حامدی داشتیم! جوون! رعنا! آقا! شبش خونه‌شون بودیم، داشتیم بساط جشن عید غدیر رو راه می‌انداختیم. شیرینی خورونش بود. ولی نامردا زدنش. از اون دو قد جوون پیکری باقی نموند... آخ بمیرم برات.» چند دقیقه بعد، سید مجید بنی‌فاطمه روضه‌ی علی‌اکبر سر انداخت؛ و من می‌شنیدم که گریه‌ی این زن، زیر چادری که روی سرش کشیده بود، از همه گریه‌تر بود. 📝به قلم زهرا خلیلی کلیشمی 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس رسانه «ریحانه» را دنبال کنید. 🖥 @khamenei_reyhaneh
📣 رهبر انقلاب: در دفاع از نظام و کشور و ایستادگی در مقابل دشمن، مردم امروز متّحدند 👈 اتّحاد مردم مانع تجاوز و تعرّض دشمن است. ۱۴۰۴/۶/۲ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir