🖼 «آفرین بر شما»
🔹 تجلیل رهبر معظم انقلاب از تلاش اعجابانگیز و رفتار تحسینآمیز قهرمانان تیم ملی کشتی آزاد. ۱۴۰۴/۶/۲۵
📥 نسخه باکیفیت | سایز پست | استوری | نماهنگ
🖥 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از نگار
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 غروب پروپاگاندا، طلوع بیداری
🔹 #رادیو_نگار در این پادپخش به بررسی افزایش نفرت و انزوا از رژیم صهیونی در میان افکار عمومی دنیا و تبعات این وضعیت برای رژیم اسرائیل میپردازد.
👆برگزیدهای از قسمت ۳۸ رادیو نگار
🎧نسخه کامل را از اینجا بشنوید.
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از ریحانه
🖥او را به تو باز میگردانیم
❤️روایتهای زنانه از غزه
📝من تابهحال تجربهی زلزلهی شدید نداشتهام، تنها روزهای دلهرهآور فروریختن پلاسکو را بهخاطر دارم و قبل از آنهم چیزهایی از زلزلهی بم و کرمانشاه در خاطرم مانده است. اما نزدیکترین تجربهی من به درک یک ویرانی ناگهانی در بامداد ۲۳ خردادماه میرسد؛ باحملهی غافلگیرانهی اسرائیل به وطنم.
ساختمان فروریخت و آسمان سقفِ اتاق به زمین آمد و جان خیلیها را گرفت. موهای از بین سنگ و سیمان بیرون ریخته، عروسکهای روی آسفالت افتاده، نوزادان زخمیِ جان داده همه و همه در کنار من و هزاران چشم دیگر، شاهدان عینی این ماجرا بودند و چه روزهایی بود برای ما یافتنِ جسمبیجان هموطنانمان از زیر ساختمانهای متلاشی شدهای که محل زندگیشان بود.
حالا که تو را با چشم و گوش و دهانی پُر از خاک، از دل این خرابهها بیرون کشیدهاند، تمام آن روزها دوباره برایم تداعی میشود و اینبار میتوانم درد این لحظهها را بهتر حس کنم.
هرچند من هنوز چیز زیادی از محبوس شدن در زیر آوار و حبس نفسها در قفسهی سینه و پوشانده شدن چشمها و دهانم با خاک و سیمان، نمیدانم! شبیه آنچه برای تو رخ داده است؛ اما دائماً فکر میکنم که بشر تمام روشهای مقاومسازی ساختمانها را باید دور بریزد!
ما آدمها این تمهیدات ایمنی را برای بلایای طبیعی در نظر گرفتهایم، دستورالعملهای بینالمللی جهان هم همینطور است که نوشتهاند: اگر منطقهای زلزلهخیز بود، فلان اقدامات را برای حصول حداکثر ایمنی انجام دهید تا خانهها و ساکنانشان سالم بمانند و از گزند درهم کوبیدهشدن در امان باشند.
هیچکس برای تخریب و آوارهای ناشی از بمبهای سنگین چاره و تدبیری نیندیشیده، چون گمان نمیکردند که در قرن ۲۱ میلادی، مقابل چشم جهانیان، حیواناتی به درندهخویی گرگ که هیچگاه مرزی به نام وطن نداشتند، رویای سلطه بر نیل تا فرات را داشته باشند و برای پیشبرد مقاصدشان، بمب و موشک بر سر خانههای مردم بریزند و همهچیز را زیرورو کنند و جهان را در شوکی عظیم فرو ببرند.
حالا زنده ماندنت در فشار سنگینی آجرها و مصالح ساختمانی فروریخته روی تنِ کوچک و نحیفت یک معجزه است؛ معجزهای از جنسِ به امانت سپردن سبد موسی به نیل و نجات او از امواج خروشان، که خداوند وعده داده بود:
«و إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ»
او را به تو بازمیگردانیم.
و تو را هم چون نوزادی تازه تولدیافته از دلخاک به آغوش سرزمینت، بازگردانده است. همینکه هنوز نفس میکشی، برای آنها که سراسیمه دست نجاتی به سمت تو دراز کردهاند، نوری است در دل تاریکی. تو، نمایش قدرت خدا هستی «وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
📝فاطمه محمودی، رسانه «ریحانه»؛
💬مجموعه روایت «مینویسم تا صدای غزه باشم»
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
🖥 @khamenei_reyhaneh
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 #پنجره متفاوتی به سفر تیم ملی کشتی به مشهد مقدس قبل از مسابقات و تقدیم مدال طلای امیرحسین زارع به خانواده شهدای جنگ اخیر و مردم ایران
💻 Farsi.Khamenei.ir
🗞 روزنامه «#صدای_ایران»؛ شماره ۸۹ | جنگ دوم، جنگ روایت اقتدار
📢 هشتاد و نهمین شماره روزنامه اینترنتی #صدای_ایران منتشر شد.
📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید.
🖥 Farsi.Khamenei.ir
KHAMENEI.IR
📢 #روایت عیادت سال گذشته فرزندان رهبر انقلاب از جانبازان جنایت پیجری رژیم صهیونی
🗓 بازنشر به مناسبت سالگرد جنایت بشری رژیم صهیونیستی در انفجار پیجرها در لبنان
💻 رسانه KHAMENEI.IR پیشتر در گزارشی کوتاه به حال و هوای این عیادتها و گفتوگوی صمیمانه جانبازان مقاوم لبنانی و همراهان آنان با فرزندان رهبر انقلاب پرداخته بود؛ که در ادامه نسخه تفصیلی این روایت در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.👇
🔹 حسنِ؛ ۱۱ ساله است با دستها و چشمهای بسته و بانداژ شده. جایی را نمیبیند! شروع عیادتمان از مجروحان و رزمندگان لبنانی با عیادت از حسن و بخشی رقم میخورد که محل بستری بچههاست. از زهرای ۵ ساله تا امیرحسین ۱۴ ساله که موقع انفجار دویده دختردایی ۲ سالهاش را بغل کند و حالا زخم به تنش نشسته و روی تخت بیمارستانی در تهران بستری است! سر و صورتها همه زخمی و پر از بخیه. یک در میان هم چشمها و دستها بسته و توی پانسمان است.
🔹 مترجم میگوید فرزند سیدقائد آمده عیادتش به نمایندگی از خود سید! چشمان حسن معلوم نیست اما برق توی چشمان پدرش را میتوان تشخیص داد. جمع از راه میرسد و بعد از حال و احوال اولیه، پدر با ذوق میگوید حسن حافظ دو جزء قرآن است. حاج آقا از حسن و پدرش جویای وضعیت رسیدگی به مجروحان میشود. رضایت دارند و تشکر میکنند از کادر بیمارستان.
🔹 جانباز ۱۱ ساله لبنانی درخواستی میکند که تقریباً تا سه ساعت و نیم بعد از طرف همه مجروحان و رزمندگان مقاومت و همراهانشان به انحای مختلف تکرار میشود: رساندن سلامشان به سیدقائد و درخواست ملاقات با ایشان.
🔹 وارد اتاق دیگری میشویم که عبدالله ۳۲ ساله در آن ایام نقاهت را طی میکند. توصیف وضعیت او هم همان است که قبلیها دارند؛ دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشمهای عمل شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملاً در قواره یک زوج شیعهی لبنانی! وقتی متوجه میشود حاج آقا وارد اتاق شده بغضش میترکد. در پاسخ این سؤال که از احوال و زخمهایش میپرسند میگوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!» همسرش ایستاده کنار تخت و او هم دارد اشک میریزد.
🔹 عبدالله با گریهای که معلوم نیست اشکها باید چطور از لای زخمها، بخیهها و پانسمانها راهشان را باز کنند ادامه میدهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست دادهایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایهی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.»
🔹 حاج آقا هدیهای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله میدهد. عبدالله اما گوشش به این حرفها نیست و تند تند با هق هق و گریه دارد ادامه حرفهایش را میزند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. ما ضعیف نیستیم! انشاءالله ایشان پرچم را با همان دست زخمیشان تحویل صاحب اصلی میدهند. از طرف من حتماً ببوسیدش! بگویید سربازش به او سلام رساند!»...
🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-report?id=61347
هدایت شده از «امین»
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ حساب اینستاگرام «امین» شعر و ادب فارسی را دنبال کنید 👇
📲 http://instagram.com/khamenei_poems