شهید مهدی حیدری
💠 زنگ طبقه دوم را که زدیم، در تکاپو بودیم که از راهپله برویم یا با آسانسور. ناگهان مردی میانسال، خوشسیما و نورانی با لبخندی ملیح از بالا به ما رسید و گرم در آغوشمان گرفت.
عجیب بوی الرحمن میداد... ✨
خانمها با آسانسور آمدند و ما از راهپله.
دم درب منزل، بنر زده بودند:
«مهدی جان، شهادتت مبارک»
شهید مهدی حیدری
و زیرش با خطی خوش نوشته شده بود:
«حیدر حیدر یا صهیون، جیش محمد قادمون» 🕊️
وارد شدیم. مادر و خواهر شهید به استقبالمان آمدند.
به جرأت در این سالها که توفیق شرفیابی خدمت خانواده شهدا را داشتهام، پدری با این مرتبه از رضایت و آرامش ندیدهام.
میگفت:
«تا به امروز برای مهدی گریه نکردهام. واقعاً از شهادت پسرم ناراحت نیستم. چرا خوشحال نباشم وقتی به آرزویی رسید که سالها بابتش به درگاه خدا التماس میکرد؟»
وقتی هم خبر اصابت موشک به محل کار آقا مهدی را به پدر میدهند،
دعا نمیکند که گل پسرش شهید نشده باشد.
مادر شهید هم یکی از دعاهای ثابتش برای مهدی، آرزوی شهادت بوده.
فقط میگفت:
«کمی برای رفتنش زود بود، باید حالا حالاها خدمت میکرد.»
شهادت مهدی، پدر را هم غافلگیر کرده و هم متحول.
غافلگیر، چون نمیدانسته شهید در سپاه چه خدماتی داشته و احتمال شهادتش را نمیداده.
متحول، چون همیشه برای پدران شهید احترام ویژهای قائل بوده و حالا خود در این جایگاه مهم و پرمسئولیت قرار گرفته.
پدر میگوید:
«همه رفتارهایم را دقت میکنم که در شأن یک پدر شهید باشد. این مراقبه را دوست دارم.
احترامم به مادر آقا مهدی صدچندان شده، او دیگر یک مادر شهید است.» ❤️
همه اینها را با همان صدای آرام و لبخند نمکینی میگوید که از لبانش نمیافتد...
میگوید:
«دشمن در محاسباتش اشتباه میکند. فکر میکند با شهادت امثال مهدی، راهشان بسته یا کمرمق میشود. اما وقتی به خودم، اقوام و اطرافیان نگاه میکنم، میبینم حالِ خودم این است که آرزوی شهادت محمد، فرزند دیگرم را هم دارم. خوبان اطرافمان همه خوبتر شدهاند. و حتی آنهایی که راه مهدی را قبول نداشتند، حالا در مسیر شهید افتادهاند.
حتماً شهادت، دست انسان را برای اثرگذاری بازتر میکند. و این همان چیزیست که دشمن اساساً توان فهم آن را ندارد.»
🎁 عروسکی که برای ریحانهزهرا، دختر سهساله شهید آورده بودیم، تقدیم مادر شد
و روضه حضرت رقیه (س) حسنختام مجلسمان بود.
همسر و دو دختر شهید، یکی سهساله و دیگری هشتماهه، منزل نبودند...
چرا که دختر شهید با دیدن عکس بابا، حسابی بیتابی میکرد...
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از تهران چه خبر؟(قسمت اول)
▪️این روزها خرابیهای باقیمانده از حملات، زندگی تعداد زیادی از مردم رو مختل کرده. همون مردمی که با وقتشناسی ورق جنگ رو برگردوندن.
🔹حالا نوبت ماست که با حضورمون مصیبتهای اونها رو التیام ببخشیم.
🤝برای مشارکت(به هر نحو) به آیدی زیر پیام بدید
ا🆔@M_pr90
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
کوچه مروی
با همکاری طلبه های مدرسه مروی۲ یک حسینیه کوچک خیابانی درست کردیم.
سقف و در و دیوارش و پنکه های آب پاش اطرافش و صدای ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران و جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش محمود کریمی اش و شربت خنک سر ظهر گرمایش و محیط حسینیه کوچک ما که ظهر محل غذا خوردن مردم خوبمان شده بود و گفتگوی طلبه ها با مردم و خلاصه همه و همه، حال و هوای موکب های مسیر نجف کربلا را برایم تداعی می کرد.
سربازان مخلص ولی عصر را دیدم که شأن و شؤون را کناری نهاده بودند و هر کاری می کردند تا الهیات نبرد پیروزمندانه ملت عزیز ما با خبیث ترین خلق خدا را روایت کنند.
مردانی را دیدم که قلم دست می گرفتند و می نوشتند اسرائیل باید نباشد تا جهان در آرامش بماند تا انسانیت از بین نرود.
زنانی را دیدم که دلنوشته برای سردار حاجی زاده ننوشتند. چون می فرمودند بغض اجازه نمی دهد.
کودک کاری دیدم که نوشت من دوست دارم جای سردار امیرعلی باشم.
#روایت_فتح
✍🏻حجتالاسلام قریب
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰الگوی ابدی و ازلی سنتهای الهی
📻ویژه برنامه رادیو روایت
🔹 حجتالاسلام محمدحسین صالحی
📦 محصولی از خانه طلاب جوان
بخش 1️⃣ - الگوی تکرار پذیر سنتهای الهی
بخش 2️⃣ - جایگاه جنگ فعلی، در سنتهای الهی
#جنگ_تحمیلی
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
🍁اینجا محل شهادت یک خانواده است. پدر. مادر. دو دختر، یک پسر. پدربزرگ و مادربزرگ و ۲۰ نفر از همسایه ها
از ماشین که پیاده شدیم، مردی میانسال و کاشی نزدیک مان آمد و بی مقدمه گفت این حمید آقای مقیمی( پدر خانم آقا مصطفی) فرشته ای بود. برادر شهید بود و خودش هم جانباز، آزارش به مورچه هم نمی رسید.
🍁داد می زد که بی شرف ها با سید مصطفی مشکل داشتید، دانشمند هسته ای بوده و نباید باشد، قبول. بچه های دسته گلش چه گناهی کرده اند. خانم و مادر و پدر خانمش چه گناهی کرده اند. "اون سید علی که اون ماشین قرمزش جیگرم رو آتیش میزنه چه گناهی کرده"
🍁خانم دیگری به سختی خودش را به ما رساند( گویا هنوز در بهت انفجار بود) خانمی در همسایگی شان که مادر شهید شیرازی است از شدت صدای انفجار زهره ترک شده و شهید شده است.
🍁از اینکه با این سن پیرش مجبور است از این اداره به آن اداره برود و هنوز هم جواب درست و درمانی نگرفته، گلایه نجیبانه ای داشت.
🍁خانه های اطراف سه دسته است، برخی به کلی تخریب شده اند. برخی از منازل زیرساختهای آب و گاز و ... شان از بین رفته است و نیاز به بازسازی دارد و دسته سوم که زیاد هم هستند آسیب دیده اند. کار گروه جهادی ما در این حوزه سوم است.
علاوه بر اینکه حضور در کنار مردم، خود برکاتی دارد هم برای ما و هم برای مردم. آرام میشوند، صبوری شان گل میکند و....
اگر خدا بخواهد فردا گروه جهادی مان در این محله هم خدمت رسانی می کند.
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰بارالها رهبر ما را حفظ بفرما!
▫️حسینیهای به اندازه چند لحظه نشستن و گلویی تازه کردن و البته گپوگفتی کوتاه
📍بازار تهران
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
زمان:
حجم:
1.8M
💠گزارش میدانی از رصد مناطق مورد اصابت موشک در تهران
✍اقدامات انجام شده و خلأ میدانی
🌟یک پیشنهاد ساده و در عین حال راهبردی که خانه طلاب انجام میدهد و همه گروههای جهادی و مردمی میتوانند الگو بردارند.
⚡️این پیشنهاد را برای شهرهای دیگری هم که موشک خورده میتوان انجام داد.
پی نوشت: با توجه به احتمال از سرگیری درگیری های ایران و اسرائیل، ضرورت این کار دو چندان است، چرا که عملا این گروهها، نیروهای مردمی واکنش سریع مناطق مختلف میتوانند باشند.
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
مربی ژیمناستیک از شب حادثه میگوید
سجاده نماز پهن کردم مفاتیح را برداشتم زیارت مخصوص امام رضا را خواندم بعد
آیت الکرسی و شهادتین هم خواندم
بعد دعا داشتم نماز میخوندم؛
بعد سجده اول تا سرم گذاشتم رو مهر صدای انفجار شدیدی شنیدم که موج انفجار تمام شیشه های آپارتمان خورد کرد
حتی چارچوب پنجره ها از جا کنده شد
و رو سرم ریخت
اینجای داستان مربی ژیمناستیک جالبه؛
حتی یه خراش برنداشتم نه من حتی خانومم که اتاق دیگه مشغول نماز بود اونم هیچ صدمه ای ندید
#تهران
#ایران_حسین
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab
اتاق بچه
وقتی ما رسیدیم مادر اومد پیشم گفت میشه اسباب بازی ها رو از زیر آوار بیارید بیرون؟!
حجم آوار اینقدر تو اتاق زیاد بود حتی در تا آخر باز نمیشد
با بچها اولین کاری که بدو ورود انجام دادیم. تمام اسباب بازی ها رو با احتیاط از زیر آوار کشیدیم بیرون، دونه دونه اسباب بازی ها رو دست مادر رسوندم و مادر از شوق فقط اشک میریخت و دائم تشکر میکرد
میگفت الان چند روزِ کار بچه ام شده گریه اونم فقط برای اسباب بازی هاش.
#تهران
#ایران_حسین
💫 به "خانه طلاب جوان" بپیوندید:
🌐 @khanetolab