تا حالا نسخ بغل کسی بودین؟ یه میل شدید به گذاشتن سر روی قفسهی سینهش که عطرش کامل بره تو ریههات..
-آیــ𓂆ـه-
-
خاطرات حک شده تو ناخودآگاه ذهنم رو برای بار چندم مرور میکنم.
وقتی موتور میزنه بهم و مامانم بلند داد میزنه [ یا موسی بن جعفر ] ؛
وقتی ورودی عراق، ماشین مرد عراقی به خواهرم میخوره و فریاد پدرم تو محیط میپیچه که [ یا موسی بن جعفر ] ؛
وقتی وسط عروسی خواهرم کنار مامانم وایسادم و زمزمهی مامانم رو با خوشحالی میشنوم که خدایا، خوشبخت بشن! [ به حق موسی بن جعفر ] ؛
وقتی قبل امتحانات نهاییه و استرس غالب شده بهم، همزمان که گوشت چسبیده دور ناخونام رو میکنم، زمزمه میکنم که خودت کمکم کن، [ یا موسی بن جعفر ] ؛
وقتی مامانم میخواد برام دعای خیر کنه و از خدا میخواد که عاقبت بخیر بشم و زمزمه بعدش که [ به حق موسی بن جعفر ] ..
انگار که جدای از پدر بودنتون برامون و جدمون که برمیگرده به شما، صفت بابالحوائجی که همیشه بعد از اسمتون تکرار میشه تو ذهنمون، باعث میشه هربار تو غم و شادیامون در خونهی شما رو بزنیم..
حالا امشب ماییم و شما، ماییم و جملهی [ یا موسی بن جعفر ] و اینبار مثل همیشه کرم شما، که دستمون رو بگیرید و برسونید به ضریح خوشگل خودتون و بعدش ما میمونیم و روی سیاهمون و شوق دیدار حرم جدتون و فرزندانتون..
همین، و ادامهش با شما.
- شبشهادتِامامموسیکاظم-
میگفت؛
اگر به کربلا فکر میکنی، ثواب زیارتش رو میبری..
بهش گفتم؛
ثوابش برای شما، من دلم تنگ شده:))..
هدایت شده از «مـٰاهلین🇮🇷»
کاش ذکری یادمان میداد مِن بابِ وصال
در مفاتیحُ الجنانش شیخ عباسِ قمی
#حامد_عسکری
-آیــ𓂆ـه-
[ جنون ]
[ برای ثانیه به ثانیهی این روزها که تار و پود نامت، حا سین یا نون! به دلتنگیِ روحمان گره خورده. و ای آرزویِ هر شب ما، نمیطلبی ؟]