💢مجموعه ۴جلدی قصه های ریزه میزه به قلم خانم کلر ژوبرت.
🔹مجموعه چهار جلدی «#قصه_های_ریزه_میزه» با نویسندگی و تصویرگری #کلر_ژوبرت با عنوانهای «#کیسه_شادی»، «#لبخند_گم_شده»، «#لبخند_خدا» و «#قطره_های_ریز_ریزو» از سوی نشر داستان جمعه منتشر شد.
🔸در هر کدام از این آثار به ویژگیهایی اشاره شده است که گاهی در زندگیهایمان کمتر به آنها توجه میکنیم مانند #شکر_گزاری و #لبخند_زدن.
♦️هزارپا و سنجاقک، عنکبوت و کفشدوزک، مورچه و کرم خاکی با هم دوست های صمیمی اند. وقتی یکی ناراحت می شود یا گله ای دارد، به او کمک می کنند تا خوب فکر کند و به یاد بیاورد که خدا چه نعمت های زیبایی به او و همه عطا کرده. آن وقت کم کم شادی و رضایتش را پیدا می کند و لبخند به روی لبانش می آید.
🔹 قصه های ریزه میزه با زبان ساده با تصویر هماهنگ همراه میشوند و کودکان را به مشاهده و #تفکر و #شکر_گزاری تشویق می کنند.
🔆مناسب برای کودکان سه سال به بالا
✍نویسنده: خانم کلرژوبرت
📖تعداد صفحات: ۴۸ صفحه
▪️ناشر: انتشارات داستان جمعه
💰قیمت: ۷۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۶۴،۸۰۰ تومان
...................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/292033?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
بهترین کتابهای کودک و نوجوان👇
🆔@koodak_shop
فروشگاه کتاب جان کودک و نوجوان
💢مجموعه ۴جلدی قصه های ریزه میزه به قلم خانم کلر ژوبرت. 🔹مجموعه چهار جلدی «#قصه_های_ریزه_میزه» با
📌تصاویری از مجموعه ۴جلدی قصه های ریزه میزه
▪️ارتباط باما👇
@Milad_m25
🌐www.eitaa.com/koodak_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
بیرق گل گلی علی ولی الله
بیرق گلدار با ذکر «علی ولی الله»، به خط استاد روح الله ابوالفضلی نوشته شده است و در گوشوارهها نیز اسم جلالۀ خدای تعالی «الله» و القاب «محمد» و «فاطمه» به خط استاد ناصر طاووسی نوشته شده است. این بیرق به شیوه چاپ سابلیمیشن روی پارچه مخمل نقش گرفته است.
اندازه: ۱۵۰×۷۵ سانتیمتر
قیمت : ۱۷۰۰۰۰ تومان
قیمت با تخفیف : ۱۵۵۰۰۰ تومان
خرید از طریق آیدی زیر👇👇
@Milad_m25
...................
@sn_shop
هدایت شده از خانواده و فرزندپروری
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#فرزندپروری
👈کارشناس:
🍃ابراهیم اخوی، روانشناس و استاد مرکز مشاوره حوزه های علمیه
👈موضوع: سبک زندگی اسلامی
👈 برای اینکه بچه هامون دیندار شوند چکار کنیم؟؟
📌 دو پایه محکم شکل گیری رفتار دینی: رشد شناختی و رشد احساسی
📌 رشد شناختی مذهبی
📌 رشد احساسات مذهبی چیست؟
📌احساس خوب نسبت به رفتار دینی=افزایش احتمال تکرار رفتار
📌آسیب در احساسات مذهبی باعث تضعیف دینداری است
@khaneh_farzand
📚کتاب بچه ای که نمی خواست آدم باشد
🔸#کتاب_بچهای_که_نمیخواست_آدم_باشد ، مجموعه ده #داستان کوتاه است و برخی از این داستانها به یک واقعه تاریخی اشاره دارد که یکی از آنها #واقعه_غدیر است.
🔹کتاب بچه ای که نمی خواست آدم باشد! داستان کودکانه و جذابی است که کودکان را به دنیای خیال میبرد.
🔰بچه، شتری است که عاشق خاطرهجمعکردن است؛ اما دوستش آدی فقط دنبال بازیگوشی است. در این کتاب اگر با او همراه شوید با کلی خاطره پرهیجان آشنا شوید. بچه لابهلای خاطراتش از مرد مهربان و قصه غدیر هم میگوید. این کتاب داستانی جذاب است که درونمایه دینی دارد و کودکان را هم با تاریخ اسلام آشنا میکند و هم کمک میکند تا خلاقیتشان تقویت شود.
🔺کتاب بچه ای که نمی خواست آدم باشد! برای کودکان جذاب است و روایتی از #واقعه_عظیم_غدیر را هم برای آنها روایت میکند.
✍نویسنده: زهرا موسوی
📖تعداد صفحات: ۸۰ صفحه
▪️ناشر: مهرستان
💰قیمت: ۳۰،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۲۵،۰۰۰تومان
...................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/2214792?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
بهترین کتابهای های کودک و نوجوان👇
🆔@koodak_shop
فروشگاه کتاب جان کودک و نوجوان
📚کتاب بچه ای که نمی خواست آدم باشد 🔸#کتاب_بچهای_که_نمیخواست_آدم_باشد ، مجموعه ده #داستان کوتاه اس
🔸بخشی از کتاب بچه ای که نمی خواست آدم باشد:
من یک شتر یک ساله هستم و اسمم بچه است. با اینکه هیچ شتری توی دنیا اسم بچهاش را بچه نگذاشته، اما دوست دارم من به این اسم زیاد است. به خاطر همین، این اسم را برای خودم انتخاب کردم. من یک شتر خاطره جمع کن هستم. هیچ شتری مثل من، خیلیتر از خیلیتر از خیلی، دلش نمیخواهد من میخواهم! خاطره جمع کند؛ اماِ پدر آدی صاحب ماست؛ ما، یعنی من و پدر و مادرم. آدی دوست من است. او، یعنی آدی، پسر صاحب ِ ماست. دوست دارم آدی به جمع کردن خاطره مثلِ من نیست. دوست دارم آدی به یک عالمه بازی کردن و لج درآری است؛ اما چون دوست دارمش به من زیاد ست، دو تا کار انجام میدهد:
اول اینکه برایم خاطره تعریف میکند؛ دوم اینکه برایم خاطره میسازد. مثل همین الان که با آدی آمده بودیم خانه دوست پدرش تا دو کیسه گندم ببریم خانه. آدی خودش را محکم به من چسباند و گفت:«زودباش، زود باش بچه، فرار کن.» زود باش من برای فرار زیاد بود. بیشترتر از آن نمیتوانستم زود باشم و تند بدوم. به پشت سرم نگاه کردم. هنوز آن چند نفر دنبال ما بودند. آدی گفت:«همهاش تقصیر تو است.»
🆔@koodak_shop