8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_بارگیری
داستانزیباےآشیخمرتضی
روشنیدید؟!
- توجہامامعصر'ارواحنافداه'بہ
سربازانو ارادتمندانش🧡
✨بسیار متاثر کننده
#جمعہهاےدلتنگے
『🌙 @Gordane118 ○°.』
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رئیسی خطاب به رانندهاش در سفر استانی: اگر این کار را تکرار کنید، خودم باید پشت فرمان بنشینم.
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
🔴 به درک واصل شدن کارتونیست هتاک به ساحت مبارک پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله در یک تصادف
🔹ویلکس ۷۵ ساله با هتک حرمت به مقام پیامبر اکرم توانسته بود در جوامع دین ستیز غربی برای خود اعتباری دست و پا کند.
🔺او به همراه دو پلیس محافظ، همگی در یک تصادف جادهای کشته شدند.
🔹ویلکس از سال ۲۰۰۷ و پس از بروز خشم مسلمانان و دوستداران پیامبر تحت محافظت پلیس سوئد بود. مسلمانان جهان از همان زمان این رفتار دولت سوئد را نوعی جایزه دادن به اسلامستیزی دانستند.
🔥 @Moohem
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🏴 #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
⭕️ پیامبر اکرم(ص) به شهادت رسیدند یا رحلت کردند؟
🎤پاسخ حجت الاسلام #محمدی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @kowkabkhaanom
هدایت شده از گاندو
@Maddahionlin4_5782913755981547591.mp3
زمان:
حجم:
9.01M
🏴
یا علی من برم،
در خونت آتیش میگیره...
🎙بانوایحاجمحمـودڪریمی
#شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
#امام_حسن(ع)
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
هدایت شده از تخریب چی
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_خاتمه_ی_سلسله_ی_انبیا_بنی_فاطمه.mp3
زمان:
حجم:
6.35M
🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
🔳 #شهادت_امام_مجتبی(ع)
🌴خاتمه ی سلسله ی انبیاء
🌴رحمت محض خدا بخشش بیانتها
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از گاندو
@MaddahionlinYEKNET.IR - tak - 07 safar 1443 - narimani.mp3
زمان:
حجم:
6.82M
🌴عمریه آقا سینه زنم
حک شده بر روی بدنم
(بانوایسیدرضانریمانی)
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
#امام_حسن
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
تفاوت خواب مامان و بابا:
(از خواندن این داستان زیبا لذت ببرید)
مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا میکردند که مامان گفت: ”من خستهام و دیگه دیروقته، میرم که بخوابم”
مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچهای ناهار فردا شد، سپس ظرفها را شست، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد، قفسهها رامرتب کرد، شکرپاش را پرکرد، ظرفها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد.
بعد همه لباسهای کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت.
اسباب بازیهای روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدانها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت.
بعد ایستاد و خمیازهای کشید. کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت.
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت، آدرس را روی آن نوشت و تمبر چسباند؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را درنزدیکی کیف خود قرارداد. سپس دندانهایش رامسواک زد.
بابا گفت: “فکرکردم، گفتی داری میری بخوابی!
”و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”
سپس چراغ حیاط را روشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچهها سرزد، چراغها راخاموش کرد، لباسهای به هم ریخته را به چوب رختی آویخت، جورابهای کثیف را درسبد انداخت،
با یکی از بچهها که هنوز بیدار بود و تکالیفش را انجام میداد گپی زد،
ساعت را برای صبح کوک کرد، لباسهای شسته را پهن کرد، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد، اضافه کرد. سپس به دعا و نیایش نشست.
در همان موقع بابا تلویزیون را خاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد، گفت: ”من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد
*واين است تفاوت خواب مادرو پدر*
بهشت زیر پای مادران نيست بلكه بهشت خانهايست كه مادرم در ان است.
مادری رو به فرزندش کرد و او را چنین نصیحت کرد:
فرزندم، روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید... و در کارهایم غیر منطقی!!!
در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی.
هنگامی که دستم می لرزد و غذایم بر روی لباسم میریزد؛
هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم؛ پس صبر کن و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمیتوانم انجام دهم، به تو یاد میدادم. اگر دیگر جوان و زیبا نیستم؛ مرا ملامت نکن و کودکیات را به یاد آور، که تلاش میکردم تو را زیبا و خوشبو کنم.
اگر دیگر نسل شما را نمیفهمم به من نخند، ولی تو گوش و چشم من؛ برای آنچه نمیفهمم باش.
من بودم که ادب را به تو آموختم.
من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبه رو شوی. پس چگونه امروز به من میگویی چه کنم و چه نکنم.؟؟؟!!!
از کند شدن ذهنم و آرام صحبت کردنم و فکر کردنم هنگام صحبت با تو خسته نشو، چون خوشبختی من اکنون این است که باتو باشم. تو اکنون تمام زندگی من هستی. من همچنان میدانم که چه میخواهم، فقط برای انجام کارهایم به من کمک کن.
هنگامیکه پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمیکند، با من مهربان باش.
اکنون که پیرم از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش؛ که در کودکیات که ناتوان بودی من دست تو را میگرفتم.
من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی، مرگ در انتظار من است.
در کنار من باش و مرا تنها نگذار.
هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوردی بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمیخواستم.
خطا های مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد. هنوز هم خنده و بازیهای تو مرا خوشحال میکند.
مرا از همصحبتی خودت محروم نکن. هنگام تولدت با تو بودم؛ پس هنگام مرگم با من باش.
*لازم است این متن را همه بخوانند تا احساس مادرشان را هنگامی که پیر شد بفهمند.*
آن را برای فرزندانتان ارسال کنید.
*خدایا مادرم را از کسانی قرار بده که آتش جهنم به او بگوید: عبور کن. و بهشت به او بگوید: قبل از اینکه تو را ببینم مشتاق تو بودم.*
خدا همه مادران را در پناه خودش حفظ کند و روح مادران سفر کرده شاد باد.
به عشق مادرتان برای دیگران ارسال کنید.
🌷☘️🌷
هدایت شده از فروشگاه اِکسیر طبیعت
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو
التماس دعا
http://eitaa.com/eksiir