سلام الان به وقت ۳:۵۰ دقیقه بامداد دقیقاً شبی که از یک هفته قبلش حمله اسرائیل آغاز شد امشب هم مثل چند شب اخیر حدود دو ساعت است که صدای پدافند و شلیک ها سکوت شب را شکسته و خواب را از چشمان بسیاری گرفته. از شب اول به شدت از این صدا و کلا فضای جنگ میترسیدم،با اینکه میدونستم احتمال آسیب به شهر و محله و خونمون خیلی کمه ولی صدا بشدت نزدیکه شاید ترسم برا اینه که هنوز خودم رو نشناختم هنوز خدا رو نشناختم و دوست دارم بیشتر درموردشون بدونم شاید هنوز به خیلی چیزای الکی وابستم و این ترس از همه این ها نشأت میگیره اما فهمیدم با ترس من نه این پهپادها تموم میشن و نه تقدیرم عوض میشه فقط باعث میشه در طول روز بیشتر به یاد خدا بیافتم ،بیشتر به این پی ببرم که من واقعاً هیچِ هیچِ هیچم فقط تونستم تا حد کمی حال بچه ها و مادرای غزه رو درک کنم و متوجه بشم چقدر کم براشون دعا کردم منم کم کم دارم روی خودم کار میکنم تا کمتر بترسم و بیشتر عبرت بگیرم و بتونم از لحظه لحظه اش بهترین استفاده رو بکنم انشاءالله... /نامه ای از فاطمه از اصفهان📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌و‌چهارم https://eitaa.com/m_fayaz96

🔻 مرور تاریخ و روشنگری‌... #ویژه 3⃣2⃣ | @m_fayaz96

بسم رب الشهدا و الصدیقین جمله ای که بالای همه برگه های امتحان می‌نویسم به امید اینکه همه شهدا جلسه امتحانم رو نورانی کنند.. با وجود اینکه توی شهر خودمون جنگ نیست؛ در جای جای کشور عزیزم دوستانی دارم که شرایط شهرشون زیاد خوب نیست ولی ما که قرار نیست دشمن رو با ناراحتی‌مون خوشحال کنیم ما ائمه رو داریم، امام رضا علیه السلام رو داریم، رهبر مقتدرمون رو داریم بهترین انتقام زندگی کردنه به نام نامی حضرت رضا علیه‌السلام دوباره شروع میکنیم تا مثل شهدا بتونیم کشورمون رو سربلند کنیم .. ان‌شاءالله که انتقام خونِ همه شهدا و عمو و دایی شهیدم رو از این صهیونیستا بگیریم ان‌شاءالله حواسمون باشه وقتی داریم اخبار رو دنبال می‌کنیم حتماً اذکار توصیه شده رهبری رو برای پیروزی قرائت کنیم که حواس‌مون پرت مجازی نشه.. ما از نسل سردار شهید حسن باقری هستیم؛ دختران سید حسنیم مثل سرکار خانم امامی رهبری هم که فرمودند زندگی را با قوت ادامه دهید و حجت رو تموم کردن پس تا خدا اینجاست نگرانی بی جاست❤️ ناگفته نماند که مادر شهید برای آرامشِ دل و سلامتی و عاقبت به خیری همه ی دخترای بی نهایتی دعا کردند 🌱 نحن المنتقمون؛ اسمع یا صهیون✌️🏻 /نامه ای از طرف دختر کوچیک تون آرزو از اراک📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌و‌پنجم https://eitaa.com/m_fayaz96

انگار هنوز در شوک آن سحرگاه و آن انفجار های متعددی که روبه روی‌ خانه‌مان اتفاق افتاده بود، گیر کرده بودم. صدای بلند انفجاری که خانواده‌مان را از خواب بیدار کرد و شیشه های ساختمان‌مان را شکست. خبرهای پی‌در‌پی شهادت فرماندهان را، هنوز باور نکرده‌ام. با هر خبر انفجار نگران عزیزانم در جای‌ جایِ این شهرِ بزرگ می‌شوم؛ هرچند خبرها دروغ باشند!.. با همه‌ی این‌ها، امید دارم! نمی‌دانم امید جوانه زده در دلم از کجا آمده است. انگار دلم گواهی خبری خوش را می‌دهد. انگار دارد بشارت موعودی را می‌دهد. هنوز نمی‌توانم از صحت این بشارت مطمئن شوم، نمی‌دانم واقعی‌اند یا تنها چیزی که دوست دارم اتفاق بیوفتد... به راستی قوت‌قلب.. کلمه‌ای زیباست. و می‌دانم این‌ قوت، به جز از سمت خداوندِ قوی، نمی‌آید. اوست که اگر با حق باشیم، شرشر قوت را به قلب‌هایمان خواهد ریخت:) و ایمان دارم به روز موعود، ایمان دارم به پیروز‌ شدنمان، حتی اگر پیروزی، چیره شدن بر دشمن نباشد! ایمان دارم به حضرت‌عشق، نائب امام‌عصرمان، و مهم‌تر از همه، ایمان دارم به خدای آیه‌‌ی [فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ]. /گمنام؛ تهران!📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌وششم https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام من تو تبریزم... و واضح مقاومت پدافندا دیده میشه خاستم بگم دعا... فقط همگی دعا کنیم شاید اهمیت ندن خیلیا،ولی به چشم خودم میبینم که چقد دعا تاثیر داره روی همه چیز،خواهش میکنم دعا رو جدی بگیرین:)🇮🇷💪🏻 دعا کنید برای سلامتی رهبرمون،برای سلامتی سربازان گمنام امام زمان،برای حفاظت از مردم ایران مقابل رژیم صهیونسیت و ترس به دلتون راه ندین... شاید کلی شهید بدیم ولی یه وجب خاک ام نمیدیم بمونید پشت ایران،ایران برای ما مادره،خاک وطن برای ما ناموسه،مطمئن باشید ته این جنگ برنده ماییم آقا جان صاحب الزمان کنار ماست امام رضا جان پناه ماست حضرت مادر مراقب ماست:)❤️ اسرائیل ام نهایتا بتونه تا چند مدت دووم بیاره،باید به روزای آخر زندگیش سلام کنه😄 /نامه ای از رقیه📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌وهفتم https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام و نور دو سه هفته مونده بود به چند تا اتفاق که خیلی مهم بودن برام و خیلی وقته منتظرشونم و ذوقشونو داشتم.. که این ماجرا پیش اومد و اون اتفاق ها دیگه نمیشه.. اولش به خدا میگفتم که آخه چرا الان؟ لاقل ماه بعد اینجوری میشد:).. ولی بعد گفتم ما بخشی از یه اتفاق بزرگ تاریخیم که امیدواریم تهش به ظهور ختم بشه و این وسط اصلا نباید آرزو ها و منافع شخصیم برام مهم باشه و فقط باید سعی کنم خدایی تر بشم.‌. شروع کردم به خوندن کتاب روح خدا بلکه درس هایی از زندگی امام خمینی بگیرم و توی این شرایط آروم شم.. اون لحظه هایی که نزدیک خونه مونو میزدن حسرت میخوردم که چه فرصت هایی رو برای نزدیک شدن به حضرت دوست از دست دادم.. و یه چیز هم به بچه های کنکوری بگم.. من کنکوری ام خیلی اذیت شدم این چند روز و واقن سخته تمرکز کردن و خسته نشدن و ادامه دادن.. اون هم در این روند فرسایشی که معلوم نیس تا کی کنکور عقب بیفته ولی بیاین تلاش کنیم ناامید نشیم و در کنار دعا و کارهای دیگه، تا جایی که میشه درسمونو پرقدرت ادامه بدیم که یکی از سلاح هامون علم مون هست.. که از جمع ما چند سال بعد چند دانشمند داشته باشیم.. /نامه ای از حنانه📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌وهشتم https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام و نور ✨ خیلی چیزا از این جنگ یاد گرفتم! یاد حرف حاج قاسم افتادم که میگفتن:(میزان فرصتی که در بحران ها هست در خود فرصت ها نیست.) راستش من اصلا نگران نبودم و نیستم چون به نیروهای مسلح مون و توان دفاعی کشورم ایمان داشتم. میگفتم این قدرت ایمان نیروهای ماست که تونستن انقدر پیشرفت کنن ولی از یه جایی به بعد حس کردم زیادی به موشکامون مغرور شدم. حس کردم دارم از نقش خدا غافل میشم. ذکر میگفتم برای اصابت دقیق موشک ها میگفتم هااا ولی انگار اون ته دلم هنوز اعتمادش به موشک ها بود؛ نه به او! راستش وقتی صدا و سیما رو جلو چشمامون زدن، انگار تازه متوجه جنگ شدم. چون ما اهوازیم و تا حالا هیچ انفجار یا صدای پدافندی نشنیدم‌. وقتی دیدم خانم امامی چقدر شجاعانه برخورد کرد گفتم واقعا ایمانه که آدم رو انقدر قوی میکنه‌. هنر به این نیست که افتخار کنی دهه هشتادی و سرود های حماسی بخونی و کیف کنی! هنر به اینه که رشد کنی تا مثل آدمای بی ادعا و شجاع اطرافمون بشیم. دلمم شکست. ترسیدم. از خودم عصبانی شدم که چرا باید اینجور باشم. به خودم گفتم آدم توی شرایط عادی نباید بهونه بیاره برای رشد کردن! اون موقع باید خودتو بسازی که توی شرایط سخت فقط محصول اون زحماتت رو درو کنی! دیگه توی شرایط بحرانی وقت خودسازی نیست و اینجاست که آدم میبینه علارغم چیزی که فکر میکرده چقدر ضعیفه! و اینجاست که میفهمی شهدا چه کسایی بودن. ولی میدونید چیه؟ به نظرم خدا خیلی دوستمون داشته که داریم قبل از ظهور آقا امام زمان این چیزا رو میفهمیم. اگه امام زمان جان میومدن و ما هنوز آماده نبودیم چی؟ شاید این یه مانوره برای آمادگی ظهور :)✨ خواستم برای دوستایی که شاید شبا به سختی خوابشون میبره و فکر و خیال میکنن هم یه نسخه بدم. 😅 من تو این اوضاع یه بار که خیلی کلاااافه بودم و نمیدونستم چیکار کنم، یاد قرآن افتادم و حس کردم حوصله هیچ چیزی به غیر از قرآن رو ندارم و شاید باورتون نشه تا به قرآن فکر میکردم و قصد میکردم برم سمتش احساس آرامش میکردم. خلاصه رفتم صوت قرآن و پخش کردم و نفهمیدم کی خوابم برد.😇✨ راستی من چند روزه دارم یه نقاشی در مورد اوضاع احوال این روزا میکشم و این کار هم خیلی حس خوبی بهم میده. به علاوه که هنر میتونه حقایق رو به جهان مخابره کنه. اگه دوست داشتید اینو هم تجربه کنید ❤️🥰 /نامه ای از زهرا از اهواز📬/ #کبوتر #روایت_بیست‌ونهم https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام رفیق یه چیز بگم برات؟ یه رمز؟ بچه که بودم بابام بهت آیت الکرسی یاد داد .. میدیدم وقتی میریم بیرون آیت الکرسی میخونه و بعد درها رو قفل میکنه .. اینجور یادمه که بهم گفت محافظت میکنه ، معجزه میکنه.. برام خیلی عجیب بود.. دقیق یادم نیست ازش پرسیدم یا خودش گفت اما یادمه که حتی اگه دزد بیاد آیت الکرسی بخونی یهو کور میشه دیگه نمیتونه چیزی بدزده و میره:) این به ذهنم حک شد.. هر وقت توی خواب کابوس میدیدم یا تو بیداری میترسیدم سریع شروع میکردم آیت الکرسی خوندن بعد دور خودم و عزیزانم یه هاله تصور میکردم که هرررچی هم بشه خدا حواسش هست ، دزد هم بیاد یهو کور میشه ، اگه خواب باشیم سوسک و مارمولک و هزارپا بیاد خدا مسیرشونو کج میکنه نمیزاره نزدیکمون شن و..:) درسته خدا همیشه و هر آن حواسش بهمونه و ازمون محافظت میکنه اما این رمز ما بود .. یه معجزه .. هنوزم یه وقتایی آیت الکرسی میخونم بهش باور دارم معجزه است و رمز ما .. آخرین بار چند وقت پیش یه عنکبوت رفت پشت تختم از ترس تا دو ساعت خوابم نبرد ولی باید میخوابیدم اما من رمزو میدونستم:) ( شب سوم از غیب شدن عنکبوت پشت تخت، یهو روی پرده دیدمش و ... ) حالا دیگه شما هم این رمز رو میدونید .. ازش استفاده کنید و بعد خوندنش صاف بغل خدا افتادن رو با تمام وجود حس کنید ..:) ساعت ۱۹:۰۸ چهارشنبه ۱۴۰۴/۳/۲۸ /از طرف فاطمه ..:)📬/ #کبوتر #روایت_سی‌ام https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام و خدا قوت به همه دوستای بینهایتی . از نوشتن شاید چیزی اصلا بلد نباشم اما در حد خودم بنویسم که از همون روز اول ترس توی دلم رو انداختم بیرون و با هر صدایی یاد آور خودم هستم که فرزندانی در خاک فلسطین با این صدا ها بیدار می‌شدند و حتی با همین به خواب می‌رفتند. با خودم میگم چند سالی توی این وضعیت بودن و من فقط چند روز از اون سال ها رو الان تجربه کردم. هر بار دیدن ویدیو های این کودکان که با نجوای یارب طلب آرامش و اتمام کابوس هایشان را می‌کردند قلبم به درد می آمد .این روز ها به یاد آنها و برای سرنگونی ظلم و قوم ظالم ندای یارب سر می دهم . تبریز زندگی میکنم و این چند روز با صدای موشک هایی که گاه اصابت می‌کردند و اغلب توسط پدافند منهدم شدند میخوابیدیم با دلی قرص که مردان غیوری زیر سایه حضرت مادر (س) برای دفاع از مردم هستند و خدایی هست که ما را در این روز ها می‌بیند و خوب ها را گلچین می‌کند برای خودش و شهید و شهیده بودن را افتخار آنان می‌کند. اما امروز با صداهای مهیب بیدار هم شدیم و در آن حین فکر میکردم که خب شاید ناگاه خدا خواست و مارا نیز افتخاری نصیب نمود. من ترس نداشتم هر چه این روز ها تجربه کردم احساس افتخار به مردان غیور وطنم ، احساس غم برای خائنینی که به بهای وجدان و شرف و غیرت وطن را فروختند ، احساس جوش و خروش خون در رگ هایم برای آمادگی مبارزه در راه حق و احساس شرمندگی برای لحظاتی بود که میدیدم کشورم در خطر است و کاری نمیتوانم بکنم بود و لا غیر . اگر ترسیدید به یاد مردمان غزه دعا کنید . اگر نا امید شدید به یاد پر کشیدن حاج قاسم که امید بود برای ما و بعد ایشان امید های دیگری آمدند و روزی هم می‌آید که می آید صاحب‌الزمان(عج) و یادتان باشد فرمانده کل قوا با یاری او هست هنوز و اگر لحظه ای شد که فکر کردید دیگر نمی‌توانید با این وضع زندگی کنید همانگونه که در هر لحظه یاد خدا بودید به یادش باشید که اوست منبع آرامش دل ها و امید روز های نورانی که اوست می‌بیند و می‌شنود. خوشنود باشید که در طرف حق این میدان نبرد هستید. شجاع باشید شجاع باشید و شجاع باشید /نامه ای از فاطمه📬/ #کبوتر #روایت_سی‌ویکم https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام این نامه رو از طرف دختری میخونید که توی یکی از شهر های نه چندان بزرگ ایران و توی خانواده نه چندان مذهبی که خواهان جمهوری اسلامی هم نیست بزرگ شده ... ولی خدا یه لطف خیلی بزرگ بهش کرده اونم اینکه حقیقت رو بهش نشون داده و اون دختر باور های توحیدی داره مثل همه دخترای بی نهایتی ✨ آره ‌، قبول دارم که اطرافیان آدم خیلی روی آدم تاثیر دارن ولی ازطرفی هم من معتقدم خدا پیش پای تک تک بنده هاش نه یکبار بلکه بارها و بارها راهی رو قرار میده که بتونی ازون راه بهش برسی پس کافیه از خدای مهربونمون بخوایم که عشق خودش رو به دل هامون بندازه و مارو در مسیر راست ، مسیر رسیدن به خودش قرار بده و کمک مون که این مسیر ببینیم و قدم درِش بذاریم✨ نمیدونم دعای چه کسی شامل حالم شده که الان با افتخار عاشق رهبرم ، کشورم و شیعه بودنم هستم 🤍🌱 ولی حسابی بابتش خداروشکر میکنم و درمورد جنگ هم به نظرم من تقریبا هیچی ازش درک نکردم ولی خبرارو میخونم و میدونم که سخته ، ترس داره ، ناامیدی داره درک تون میکنم❤️ ولی بدونید که ایران قوی تر ازین حرفاست ، گول اخبار فیک و دروغی که فقط برای ترس انداختن به دلمون هست رو نخوریم و مطمئن باشیم که ایران به عنوان کشوری که پرچم دار صلحه ، کشوری که زیر سایه امام رضا جانمون هست ، کشوری که مردمش منتظر منجی جهان ، امام زمان (عج) هستن پیروز این میدان خواهد بود (انشاءالله) 🤍✨ و نابودی اسرائیل به دست ایران و به رهبری رهبر ایران رقم خواهد خورد 😌 دعاگوی همتون هستم (به شرط لیاقت(:‌♥️) التماس دعا /نامه از طرف نازنین فاطمه📬/ #کبوتر #روایت_سی‌و‌دوم https://eitaa.com/m_fayaz96

-هوالحیّ- به رسم تمام تحرکات و اتفاقات کشور و آماده باش های همیشگی، مثل همیشه با صدای تلفن همراه پدر از خواب می‌پرم! پدر بعد از آن تماس، وقتی بر می گردد، چهره اش جور دیگری ست. نگران؟ نه...نگران نبود....شاید عصبی از اینکه به مام میهن جسارت شده... می‌پرسم چه شده؟ می‌گوید اسرائیل، به ایران حمله کرده... از همان ساعات اولیه ی حمله، خواب به چشمانم نیامد. چشم دوخته بودم به کانال های خبری... شهادت سردار سلامی، سردار باقری، سردار رشید و دانشمندان کشورمان، تایید شد... غمی در دلم نشست...اما...ایستادگی کردم و خم به ابرو نیاوردم... چرا که عمیقا باور داشتم: "در راه تو وقتی پدری باز نگردد، در بردن میراث تفنگش پسری هست!" نقاب مقاومتم وقتی از چهره ام کنار رفت که خبر شهادت سردار حاجی زاده به سمع و بصرم رسید... شکستم...همانجا، درست مقابل صفحه ی بی روح تلویزیون... تا قبل از این، دوستانم که با من تماس می گرفتند و می‌گفتند ترسیده اند را دلداری می‌دادم و می‌گفتم: "این نیز بگذرد . . ." اما...دیگر قضیه فرق می‌کرد... دیگر نباید گوشه ای نشست و نظاره کرد... غیرت در وجودم چون آتشفشانی فوران کرد... گریه ام، گریه ی ضعف نبود... از این بود که باید کاری می‌کردم... کینه ی آل یهود از شیعه جماعت، مال یکی دو سال قبل نبوده، از همان جا شروع شد که مولایمان علی (ع) درب خیبر را از جا کند... حالا... به حریمِ پاک شیعه خانه‌ی امام زمان حمله ‌ می‌کند... کینه‌ی آل یهود از همین‌جا بوده... دوستانِ من! خواهرانِ ایرانیِ من! درست است در شهری زندگی می‌کنم که الحمدلله مورد حمله قرار نگرفته، اما باور کنید میفهمم چه به حالتان می گذرد! می‌فهمم از خواب پریدن با صدای مهیب یعنی چه! می‌فهمم زیر آوار ماندن عزیزان، و چشم انتظار خبری از جانبشان بودن یعنی چه! می‌فهمم... و کاری جز دعا کردن از دستم بر نمی آید... ان‌شاءالله با یاری خدا، مثل همیشه در کنار هم، می‌بینیم محو شدن این غده سرطانی را... "سـ💚ـبز و سفـ🤍ـید و سـ❤️ـرخ، لبخند می زنیم! ما صاف و ساده ایم! از غرب تا به شرق، جنوب تا شمال، یک خانواده ایم🇮🇷!" /نامه ای از آرنیکا - گیلان📬/ #کبوتر #روایت_سی‌وسوم https://eitaa.com/m_fayaz96

خدا تصمیمشو با این ملت گرفته؛ شکست تو کار این ملت نیست! #هندزفری🔉 3⃣2⃣ | @m_fayaz96