53.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متن و معنی دعا✨:
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیچاره خواهید شد🚀!
#لیل
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
مزار بابا قاسم به یادتون بودم🥺❤️🩹
#ارسالی_شما
ممنونم ازتون ک حال خوبتون رو باهامون به اشتراک میذارین🌱
اگه بیدارین تسبیح بردارید و صد مرتبه ذکر
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
و ۷ مرتبه استخیرُ الله برحمته
رو با توجه بگین برای پیروزی سربازان اسلام ان شاالله
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
با سلام شروع میکنم که ما مسلمانیم و همه چیزمان رنگ و بوی صلح و سلم دارد.
حتی هدف نهاییمان در اینجا که برقراری صلح است و رساندن خود و دیگران به نقطهای که صلح روح است با اصل و مبدا خود که حالا برایش مقصد شدهاست.
پیش از این هر بار برای امامِ زمانم نامهای مینگاشتم مینوشتم یابن الحسن دنیا رنگ و بوی ظهورت را دارد؟ یاد غزه و دوستان اروپایی و آمریکایی و دیگر نقاط جهان میافتادم که مدتیست به جبههٔ صلح پیوستند و حقا که جمع کثیری از یاران مولا از پیروان مسیح هستند؛ پس میگفتم بوی ظهور دارد رنگ ظهور دارد، اما ما چطور؟ اگر ما فقط حرف بزنیم و نگاه کنیم چه؟
آنجا بود که در شامگاه بیست و سوم خرداد هزار و صد و اندی سال بعد از آغاز غیبت کبری، به این پرسش من پاسخ داده شد.
دروغ نمیگویم. ابتدا ترسیدم، آنچنان که در بهت ماجرا فرو رفته و اشک میریختم.
شاید حالا هم ترسیده باشم. نمیدانم.
ولی میدانم که زندگی در کشوری که سالیان سال است به انتظار موعود نشسته و چهل و شش سال است که برایش مسیر میچیند، به من آموخته که امید و امید و امید و بالاخره هدف.
هنوز صدای شهید رئیسی عزیز در گوشم میپیچد که میگفت من حسین دارم، من عاشورا دارم. عاشورا به من آموخته هرگز نباید نا امید شد. یک دنیا امیدوارم!
ترسیده بودم و حالا هم تا صدای انفجار میآید تپش قلبی میگیرم که تا ساعتها با من است. اینها شاید واکنش این جسم مادی باشد به این حوادث اما روح من اینجا امیدوار است و پرتلاش تا پیام امیدواری را به جانهای دیگر برساند. به فرمودهٔ نائب امامش این روزها با قوت زندگی میکند تا برسد به آنجا که باید.
از خدا و امامش طلب قوت میکند تا بماند و به آن روزهایی برسد که تلویزیون اعلام میکند رژیم صهیونیستی نابود شد. سرزمینهای اشغالی آزاد شده و مردم دسته دسته به سمت مسجد الاقصی میشتابند. همان روزها باشد که شاید سفیانیها و دجالها خشمگین شوند ولی باز صدای یا اهل العالم، انا الامام المنتقم انّ جدی الحسین قتل عطشانا به ما جان بدهد. ما را به میانهٔ میدان بکشد و اخبار پر شود از خبر آنکه موعود آمد! مهدیِ مسلمانان، فرزند آدمِ مسیحیان، ماشیح یهودیان، سوشیانت زردشتیان، آواتارای هندوها و آخرین منجیِ بوداییها آمد.
موعود آمد تا سلام کند به جهانی که از روز ازل انتظارش را میکشید.
حقیقت آن است که این روزها هست تا ما از خدا و اولیایش قوت طلب کنیم تا آمادهتر شویم برای آن روزهایی که اصل ماجراست.
دعا کنیم برای یکدیگر که دعا اصل است نه پشتیبان. به امامِ هشتم بگویید که اینروزها بیشتر از هر موقع دلتنگیم. بیشتر از هرموقع در لحظاتی که نیرویی نادیدنی آراممان میکند حضورش را حس میکنیم؛ چون هرجا که میترسم، چشمانم را میبندم و تصور میکنم که حالا در گوهرشاد نشستهام و او مراقب من است.
/فاطمه، بندهٔ منتظر خدا از تهران📬/
#کبوتر
#روایت_سیوچهارم
https://eitaa.com/m_fayaz96
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
شنوندگان عزیز توجه فرمایید ، مردم عزیز ایران توجه فرمایید...
موج جدید حملات موشکی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به قلب تلآویو و حیفا اغاز شد.
هم اکنون شاهد تصاویر زنده از شهر های تلآویو و حیفا هستیم.
تا دقایق دیگر موشک های ایرانی به اسمان سرزمین های اشغالی خواهند رسید!
ساعت از طلوع گذشته بود ، اسمان به روشنی میزد!
نمازم را خوانده بودم کمی کانال ها را از ترس حادثه ای تلخ زیر رو کردم ، خیالم که جمع شد به رخت خواب پناه بردم تا چند ساعتی را بیشتر بخوابم...
اما ، صدای غریب و اشنای این روز ها خواب را از چشمانم ربود.
پا برهنه تا حیاط دویدم...
ان زیبایی محصور در قاب اسمان ، خدا میداند چقدر زیبا بود! نه انکه جنگ دوست باشم ، نه!
زیبا بود ، چون به حق بود...
چه خون ها که برای این تصویر و این روز ها ریخته شده بود ، از طهرانی مقدم بگیر تا...
تا انهایی که هنوز رفتنشان را باور ندارم ...
همه شان رفتند تا تک تک این عملیات ها قدم به قدم اسرائیل را به ورطه نابودی بکشاند...
به حق بود چون میرفتند تا پاسخی باشند در دفاع از خون مظلومان و عزیزان...
و حالا من ایستاده بودم به نظاره ی این شاهکار که نه خواست بندگان ، به قطع خواسته ی پرودگار بود...
این ها روایتی است از صبح روز چهارم جنگ تحمیلی ایران .
در این چهار روز ، لحظه های عجیب زیادی را از سر گذرانده ایم...
از صبح جمعه ای که خورشید با رخت عزا در شهر ازین بسته ، سر از زمین در اورد!
از ان هنگام که ما خواب بودیم و سرداران مان را ، عزیزان مان را به شهادت رسانده بودند.
حمله های متعدد به سراسر کشور
و پدافند هایی که حضورشان را برای اولین بار بالای اسمان شهر مان میدیدم...
من یقین دارم ، دلگرمم که این روز ها خواهند گذشت...!
و ختم به خیر ، ختم به ظهور خواهد شد انشاءالله...
دائم با خود زمزمه میکنم ، در این روز ها نباید منفعل و بیکار بود!
این روز ها وقت این است تا هر کدام مان در هر نقش جایگاهی که هستیم ، هر تکلیفی که به گردن مان است به نیت پیروزی انجام دهیم ...
و امیدوار باشیم که قطعا سننتصر...
/مطهره از اصفهان📬/
#کبوتر
#روایت_سیوپنجم
https://eitaa.com/m_fayaz96
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی!
عشق رو توی آدمهایی میشه پیدا کرد که وسط شلوغ پلوغیای اخبار جنگ و صدای پدافند با شیش تا گل رز میاد تا حال خوبت رو دوچندان کنه!
فرزانه ی خوش خط من...
#ردپا
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
جنگ!
واژه ای که برام ناآشنا بود فقط تو کتاب ها و روایات ها ازش خونده بودم حسش نکرده بودم نچشیده بودمش.
جنگ هزارو یک جنبه منفی و غم انگیز داره اما از اون جایی که یادگرفتم هیچ چیزی در عالم شرِمطلق نیست میشه از دل اوضاع و احوال این روز ها جنبه مثبت و تلنگر گونه هم بیرون کشید!.
کمتر کسی پنجشنبه شب میدونست که جمعه قراره با چه خبری چشم باز کنه فهمیدم دنیا همین قدر غیرقابل پیش بینی و کوچیکه دنیایی که فقط فکر میکردم و شعار میدادم که دل بسته اش نیستم اما صبح جمعه حجم استرس ها و نگرانی هایی اومد سمتم که متوجه شدم اون قدر ها هم ازش دل نکندم به خودم گفتم اگه به جای این خبر صدای
*الا یا اهل العالم انا مهدی*
رو میشنیدم چقدر آماده بودم برای یاری آقا؟¿
خلاصه این واژه ناآشنا تلنگر محکمی بهم زد که وقت کمه خیییلی هم کمه باید کاری کرد تا وقتی آقامون میاد بدونیم چیکاره ایم.
از همین الان شروع کنیم خودمون رو آماده ظهور آقا کنیم.
/گمنام📬/
#کبوتر
#روایتسیوششم
https://eitaa.com/m_fayaz96
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار می شوم؛آنقدر از بی خوابی ها و فشار کاری هفته قبل خسته بودم که واقعا هیچ چیز حتی موشک هایی که چند خیابان آن طرف تر در قلب تهران فرود آمده بود هم نتوانست من را از خواب بیدار کند...
دوستم پشت تلفن داشت این موجود خواب آلوده را هوشیار می کرد که چه شده و از ترس هایش می گفت،و از روی محبت دوستانه منِ به ظاهر بیخیال را هم سرزنش می کرد.
ولی حالا که چند روزی از آن سحر عجیب می گذرد بیشتر مطمئن می شوم که واقعا خواب بوده ام و آن صدا مرا بیدار کرد،آری من خواب بودم و نمی دانستم یا شاید هم فراموش کرده بودم که پای مهدی فاطمه ایستادن خرج دارد،فشار دارد،درد دارد....
مغزم فلش بک می زند به چندساعت قبل از آن بیداری؛جشن خودمانی عیدالله اکبر در جمع رفقا و مایی که سرمستانه با مداح این جمله را همخوانی می کردیم:پاک می شه لا اله الا الله از هر بیرق به غیر حزب الله
اما برای حک شدن حصن حصین لا اله الا الله فقط بر قلب بیرق شیعیان علی ابن ابی طالب و برافراشتن این علم به دست حضرت حجت ابن الحسن عسکری (ارواحنا فداه) باید با فتنه های آخرالزمان جنگید و با بزرگ شدن آنها ظرف جان را بزرگتر کرد.
و به راستی که پیکار و رزم این روزهای ما در صدر همه جهادها،جهاد واجب اکبر و مبارزه با نفس است.مبادا که میان این صداهای مهیب انفجار صدای درون و تشنگیمان برای رسیدن به او را فراموش کنیم.
من نمی گویم که این روزها نترسیدم،عصبی نشدم یا به دلیل ایمان ضعیفم ناامید نشدم اما سعی کرده ام که حداقل ادای شیعهِ علی(علیه السلام)بودن را در بیاورم،سعی کرده ام خودم را به میدان جهاد با نفس بکشم و باسربند یا صاحب الزمان ادرکنی کشان کشان جانم را به قافله عشاق اباصالح برسانم تا شاید حر قافله ی حسینی بشوم!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:خطاب به تمام خواهرانم در سراسر ایرانِ عزیز،مواظب دل های نورانیتون باشید و به قول یکی از رفقا خدا شما رو برای حضرت حجت ارواحنا فداه حفظ کنه❤️✨️
/نامه ای از ویانا از تهران📬/
#کبوتر
#روایت_سیوهفتم
https://eitaa.com/m_fayaz96
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
سلام
این روزا بیشتر نوای الرحیل و پرواز رو مرور می کنم
آره، شاید دنیا آشوب باشه ولی با عشق اباعبدالله حالمون خوبه
خیلی خووب
امروز شهر حال و هوای محرم گرفته بود، هوای دسته های مشهورش.
روز تشییع شهدا بود
روضه ی علی اکبر می خوندن پشت سر شهید هامون،
ولی این تشییع با همه ی تشییع هایی که دیده بودم فرق داشت
غم داشت ولی گریه، شاید خیلــــــــی کم
بغض داشت ولی آه و بغض تو گلومون فریاد یا حیدر میشد و صداش کل شهر رو پر می کرد؛ میشد بدرقه ی راه شهیدامون و تن دشمن رو می لرزوند :)))
حماسه بود
یه حماسه ی واقعی
همه از هر سن و قشری اومده بودن
درسته، ما تا وقتی عاشقیم از جنگ نمی ترسیم...
مادرا بچه هاشون رو همراه خودشون آورده بودن که عشق به مولا رو با چشم هاشون ببینن
تا یه روزی روایت کنن تاریخ و جریانات نابودی اسرائیل رو
بچه هایی که نسل ظهورن و این روزا موقع کار کردن پدافندا ذکر لبشون الله اکبر و حیدر حیدر و خیبر خیبر یا صهیونه
اما شهدا،
مثل همیشه، وقتی از زندگی هاشون می شنوی، می بینی خدا، خیلی قشنگ گلچین می کنه.
ولی خودمونیم
این مدت حداقل خودم فهمیدم ادعا داشتم
این روزا وقتی هر لحظه آماده ی شهادتیم، تازه گیر و گور هامون میاد بالا و می فهمیم اوضاع نفسمون بدجور خرابه.
جدی بهترین روزای خودسازی همین روزاست
راستی دعا فراموش مون نشه ها
تو عالم شلووغ مجازی غرق نشیم یه وقت.
حواسمون هست که
همه چی دست خداست و هر چی داریم از خودشه ؟
پس دعا کنیم برا روزی که همین حماسه ها و حیدر حیدر گفتنا برا نابودی اسرائیل باشه و از کجا معلوم شاید مثل یهویی بودن اتفاقای اخیر ، همین قدر یهویی باشه جشن ظهووور صاحب مون :)
اون روز دور نیست، رفقا؛ اصلا دور نیست
دعا کنید تو این لشکر آخر الزمونی پای اعتقادات مون بمونیم و لایق بشیم که فدایی راه حضرت باشیم.
#همه_کنار_همیم✌️🏻🇮🇷
/نامه از زنجان به دستتون میرسه 📬/
#کبوتر
#روایت_سیوهشتم
https://eitaa.com/m_fayaz96