• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
ساعت نزدیک 18:30 بعدازظهر یکشنبه، 25 خرداد بود و منی که تو خونه عمهم خسته و کوفته از خواب بعد امتحان بیدار شده بودم و حوصله نشستن نداشتم😂، با صدای لرزش شیشهها و بعدش چندتا صدای تَرَپ بلند که حکایت از برخورد داشت، توجهم به پنجره جلب شد. فوری چادر و مقنعهمو مرتب کردم و رفتم پشت پنجره: بَعععله! این دود داشت تو آسمون مشهد بلند میشد.
چی باید میگفتم؟ ذکر همیشه زیرلبِ نوکر چیه جز یااباعبدالله؟🙃
رفتم بیرون اتاق؛ یه مهمون دیگه هم از راه رسید که مادر و بهدنبالش بچهها بهشدت ترسیده بودن😕[نکته: اینجا بهشدددت به تاثیر عمیق احوالات مادر رو فرزندانش پی میبردم!]
کاری که ازم بر میاومد این بود که بچههارو سرگرم کنم به خاطره گفتن و نقاشی و... و خب خداروشکر حواسشون پرت شد دیگه... میگفتم دعا کنین خدا به سربازامون قدرت بده که حسسسابی محکم جلوی دشمن وایستن و قشنگ شکستش بدن😎✌️
خلاصه که قطعا همگی این جنگ رو به تسلیم و خواری ترجیح میدیم و افتخارمونه که حضرت حق تو همچین موقعیت و زمانی قرار داده و ماهم تو این نبرد آخرالزمانی توفیق حضور داریم😎
و واقعا تا خدا نخواد آسیبی به کسی نمیرسه🙃 صدالبته که ما هم موظفیم جوانب احتیاط رو رعایت کنیم.
مکرر با دوستام توصیه میکنیم بهخوندن خاطرات دفاعمقدس؛ کسی که ولو از طریق کتابها با اون دوران مأنوس باشه معمولا دیگه اتفاقات الان براش عجیب نیست😄 و بلکه برعکس، آرامش بیشتری هم داره🙃
و من الله توفیق💚✋
نامه ای از طرف زهرا سادات
#کبوتر
#روایت_دهم
https://eitaa.com/m_fayaz96
• سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
صدای پدافند گوش هایم را تیز میکند!
به سمت پنجره میروم.
برادر کوچکم دستم را می کشد و میگوید آنجا را نگاه کن یک موشک دیگر...
با خوشحالی بالا میپرد و میگوید زدیمشان
موشک هایشان را زدیم!
صدایش در گوشم میپیچد؛
چشمانم را میبندم و خودم را در فلسطین می یابم؛
صدای انفجار خیلی وقت است که لرزه به جان بی پناهان انداخته...
اینجا هیچ پدافندی امید به سرنگونی موشک ها را نمیدهد و هیچ کس برای دیدن منهدم شدنشان، چشم به آسمان نمیدوزد... .
فریاد کودکان در حالیکه جسم های نحیفشان از ترس میلرزد و گرسنگی امانشان را بریده، طاقتم را طاق میکند.
سر میچرخانم...
مادران داغدار جسد بی جان فرزاندشان را به آغوش کشیده اند و با فریاد حسبنا الله واژه مظلومیت را برای جهانیان به تصویر میکشند.
.
.
.
صدای دوباره پدافند لحظه ای تنم را میلرزاند؛ اما نه...!
خداوند ملت ایران را منتقم خون های پاک بر زمین ریخته از چنگال های شیطان اکبر قرار داده است.
پس به خونخواهی این مظلومان فریاد سر میدهیم که؛
جنگ هزینه دارد؟
باشد قبول...!
اما جهان بداند که این بار فرزندان حیدر، ید واحدی میشوند و شمشیر پدری شان را بر فرق یهود فرود خواهند آورد 🇮🇷🤝
نامه ای از طرف ریحانه
#کبوتر
#روایت_یازدهم
https://eitaa.com/m_fayaz96
#فوری
کارزار «بستن سریع تنگه هرمز»
برای فشار جهانی به حامیان رژیم صهیونیستی
پویش امضای بستن تنگه راه افتاده 🇮🇷
✍ امضا؛ همین الان:
farsnews.ir/For_Iran/1750096291683182922
حسااابی مشغول تمیز کردن خونه بودم
آخه قول داده بودم به مامان که به محض تموم شدن امتحانا و شروع تابستونم مثل یه ارتش تک نفره خونه رو تمیز کنم..
از اونجا که امتحانا خیلی زودتر از موعد تموم شد به ناچار
یکی
یکی
یکی
کابینتا رو خالی کردم و ظرفهای اضافی رو گذاشتم تا ببرم توی انباری پایین
دونه به دونه ی
کمدها مرتب شد تا ابزار اضافی جای وسایل مهم و پر استفاده رو اشغال نکنه!
.
حدود ۳ الی ۴ بار به یاری آسانسور، بهترین اختراع بشر(در اون لحظه😂) کلی کارتون و پلاستیک و کیسه زباله بردم تو کوچه و گذاشتم توی سطل زباله..
اومدم بالا..مامانم با یه لحن طنز گفت:
"میگم دستت درد نکنه هاا عاقبت بخیر بشی ولی بذار فردا داداشت اینارو میبره میذاره تو انباری، بیشتر ازین رفت و آمد کنی همسایهها فکرمیکنن مورد مشکوکی زنگ میزنن ۱۱۳..😂"
آره خلاصه زندگی در جریانه
دم اونهایی که امنیتمونو تامین کردن تا بتونیم توی این شرایط بجای قایم شدن تو پناهگاه خونهتکونی کنیم خیلی گرم💥
-ازمعصومه(درشهرکریمهاهلبیت)بهتوکهداریاینمتنومیخونی:
غمت نباشه، ما کنار همیم...
#کبوتر
#روایت_دوازدهم
https://eitaa.com/m_fayaz96
سلام :)
معذرت میخوام که نمیتونم مثل شماها صحبت کنم و دیدگاه توحیدی و خدایی و... داشته باشم
شاید دنیای من با شما یکم فرق داشته باشه ، ولی خیلی زیاد نیست این تفاوت و اشتراکاتی باهم داریم
یادمه بعداز چندماه که وقتی برای اولین بار بعداز گرفتن فاصله ۱۰۰۰ کیلومتری رفتیم مشهد ، مامانم از ذوق و شوق من ، از دلتنگیم برای اونجا میگفت که چقدر دوست داشتم زودتر برسیم و بریم حرم ، تو کوچه محلمون بچرخیم و...
یهو عزیز جون گفت خب حق داره ، اینجا وطنشه ، چندماهه که دوره ، هرکی باشه دلتنگ میشه :)
کم ندیده بودم کلمه وطن رو بین کتابای درسیم ولی اونجا برای اولین بار انگار داشتم درکش میکردم و میفهمیدمش
اما این روزا فهمیدم وطن خلاصه نمیشه تو شهر و دیار آدم ، معنا و مفهومش بزرگ تر از اون چیزیه که من فکر میکردم
فکر میکردم اگه خبر برسه شهر کودکی من ، محله ای که گوشه به گوشش برام خاطره داره مورد حمله قرار بگیره ناراحت میشم ولی این روزا فهمیدم هرجای ایران که باشه ناراحتم میکنه و اشک به چشمام میاره فرقی نداره کجا باشه
مفهوم خانواده برام تغییر کرد درست اون لحظه که تصویر مردم بین آوار دیدم و حس کردم عزیزمو از دست دادم فهمیدم خانواده بزرگتر از چندنفر آدمیه که دورو برمه!
فهمیدن و یاد گرفتن این درسا و یسری درسای دیگه ساده نبود همراه اشک و قلب ناراحت و... بود ولی برام این درسا ارزشمنده ، میون این ناراحتیا خوشحالم که نسبت به قبل عشق و علاقم به خیلی چیزا بیشتر شده مثل خدا و ائمه و... همه اینا باعث شد که این روزا به دلم ترس راهی نداشته باشه و به این فکر کنم که تو این موقعیت چه کمکی از دستم بر میاد؟! :)
از طرف مونس بانو :)
از شهر بادگیر ها یزد
چهارشنبه ۱۴۰۴/۳/۲۸
#کبوتر
#روایت_سیزدهم
https://eitaa.com/m_fayaz96
ساعت ۲۱ امشب
جمع شیم دور هم دعای هفتم صحیفه رو باتوجه،بخونیم...
.
.
.
ساعتا از الان کوک بشه✌️🏻!
هدایت شده از • سیودو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨.
ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشتر شرایط و چالش های جنگ رو میچشن و میبینن!
اول از همه بگم ویژه دعاگوتونم و هر بار حرم امام رئوفمون رو میبینم،اول برای حال خوب شما و محکم شدن دلها و پر شدن نور ایمان توی قلبهاتون دعا میکنم❤️🩹 و بعد برای سایر عزیزان در دیگر استانهای کشور عزیزمون...
اما روایت جنگ و شنیدن صداهای مهیب و بمب و
خون و غبار و آتش و دود رو زیاد توی کتابهای دفاع مقدس
خوندیم و شنیدیم؛
اینبار اما کمی از اون رو داریم زندگی میکنیم.
میخوام باهم دیگه همراه شیم به عنوان یه خانواده توی بی نهایت و یه دل بشیم و از طریق همین فضای مجازی محدود به همدیگه نامــه💌 بدیم.
ما سر سفره ی توحید نشستیم.
مکتبی که به ما یاد داده جز خدا موثری در عالم نیست و شنوا و بینای عالم اوست!
یادگرفتیم فقط باید به خدا توکل کرد و فقط به او اعتماد کرد.
و یادگرفتیم باید عاشق این خدا شد که عاشق همه ی بنده هاشه...
و یاد گرفتیم همه ی عالم دست اوست و هیچ اراده ای فوق اراده ی خدا نیست
و دست خدا بالای همه ی دست هاست(:
جمله ی آشنایی که روی هر موشک ایران نوشته که
" وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ" یه جمله ی عمیق توحیدی هست،تا بدونیم تنها موثر در عالم اونه !
اینها رو خوندیم و شنیدیم...
اما شاید امروز و الان وقتشه توحیدی دیدن و زندگی کردن رو به همدیگه یادآور بشیم!
چه جوری؟
امید و قوت قلب و ایمان رو به همدیگه هدیه بدیم و به هم یادآوری کنیم که کنار هم هستیم و تنها نیستیم.
ما همدیگه رو داریم.
تجربه های مشترکمون رو به اشتراک بذاریم و بازیابی حال خوبمون رو به هم یاد بدیم.
سی و دو میشه نامهرسونتون...📬!
شما میشین نویسندهی این نامهها...🖊!
همتون دست به قلم شین.
هم شهرهایی که بیشتر درگیرن از تجربه ها و درد و دلاشون؛
هم شهرهایی ک کمتر توی این حال و هوان و اخبار رو دنبال میکنن...
من اینجام تا نوشته هاتون رو بخونم و توی سی و دو به اشتراک بذارم.
سخت نگیرین دنبال واژه هم نگردین
هرچی دل تنگتون میخواد بنویسین
و منتظر بمونین تا جواب نامه تون توی سی و دو
به دستتون برسه از طرف یکی مثل خودتون!
با هشتگ #کبوتر 🕊 توی این ایام همراهی کنین.
اینجام برای دریافت نامه های شما@Majnoone_leyla ♥️
#فیاض
#سیودو
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حفظه الله...
سایتون بالا سر همه ی ایران ✌️🏻🇮🇷
#لیل
3⃣2⃣ | @m_fayaz96
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آری درست میگویید رهبر عزیزم پدر بزرگوارم ما همه زیر بیرق ابوالفضل عباس هستیم مگر میشود عباس باشد و ما نگرانی را آن سوی دلمان بیابیم مگر میشود خود را به عباس سپرد و استرس درونت را ویران کند مگر میشود عمو عباس را تمنا کنیو او پاسخت را ندهد بله ممنون که باز الگویی شدی ممنون که هستی.
از عمو عباس اول از همه سلامتی پدر بزرگوارم را میخواهم. عمو عباس رقیه میشه عمو عباس منم باشی !؟
✍🏻ز،خ
#ارسالی_شما
3⃣2⃣ | @m_fayaz96