سلام جنگ برای من با صدای انفجار شروع نشد! من دلهره بچه هایی که صدای انفجار می شنوند رو تجربه نکردم من صدای پدافند نشنیدم . توی شهر ما اخبار جنگ میاد و گاهی ریز پرنده هایی که خون های بیگناه رو نشون گرفتند و دلهره هایی از دوری و ترس از دست دادن عزیزان... من صدای پدافند نشنیدم و تلاس پاسدار هامون برای منهدم کردن موشک‌هارو ندیدم ولی الان دوتا شهید پدافند رو میشناسم که تا پای جونشون پشت پدافند مقاومت کردند تا نزارند دل کسی توی ایران عزیزمون بلرزه . شهید مهدی خدایی و حسین قنبری دوتا دهه هشتادی بودند که الان اسمشون توی شهدای سپاه پاسداران نقش بسته. فردا پنجشنبه تولد مهدی خدایی ولی بجای تولد براش مراسم گرفتند:) اومدم نامم رو‌به‌ این دوتا شهید بنویسم. ممنون که به ما نشون دادید دیگه نوبت ما دهه هشتادیاس که از حرم جمهوری اسلامی دفاع کنیم... ممنون که از خودتون بخاطر امنیت ما گزشتید... شهادتتون مبارک:) مطمئن باشید نمیزاریم خونتون بیهوده باشه... /نامه ای از فاطمه زهرا📬/ از شهر حجت خدا شهید حججی #روایت_پانزدهم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

سلااام خانم فیاض چه ایده خوبی در کانال درحال اجرا هست😍 باخوندن نامه هفتم واقعا حالم خوب شد هم خیلی حق بود هم مفید ❤️✅ #ارسالی_شما نوشتن روایت های این روزها هم حال دوستاتون رو توی شرایط مشابه خوب میکنه هم میمونه تا یه روزی توی تاریخ ورق بخوره و خاطره بشه... منتظر نامه هاتون هستم👇🏻 @Majnoone_leyla #ردپا

من از شهری از این دیار نامه مینویسم که هنوز نه خونی دیده نه جنگنده ای و نه خرابه ای اما به قول دوستمون هر لحظه صدای موشک و جنگده توی سرم تداعی میشه و کل زندگیمو بهم ریخته . نگرانم واسه هموطنام واسه کسایی که برای این کشور ستاره آفریدند و خیلی سخته ببینم یکی یکی ستاره های این کشور خاموش میشن اما از میون این شلوغیا هنوز دست مهربون خدامو روی شونه هام حس میکنم من آدمی‌ بودم ک تو این شیش ماه اخیر به لطف و مهربونی خدا و وساطت شهدا از راه کجی که داشتم میرفتم به راه راست برگشتم راه حاج همت راه مهدی باکری راه مجید بربری توی این شیش ماه دنبال خودم لابه‌لای کتاب های دفاع مقدس میگشتم! میخواستم ببینم کی بودن اینهایی که برای من جونشون و دادن میخواستم ببینم براچی برای کی اینکارو کردن سعی کردم شبیهشون باشم خیلی تو این چند ماه سعی کردم خانم فیاض جان دوست داشتم یذره ام که شده شبیهشون باشم الان که جنگ شد خیلی ناراحتم از این که چرا چرا چرا چرااااا اینارو اینقد دیر شناختم چرا ؟ چرا دل ب دل رهبر ندادم ؟ خانم فیاض جان من آدمی نبودم ک دشمن و یاری کنم اما مردای خدا رم همراهی نمیکردم آدم بی طرفی بودم آدمی که مثلا دنبال صلح بود و هیچ وقت نمیگفت مرگ بر آمریکا یا مرگ بر اسرائیل اما ۳/۲۳ اینو بهم یاد داد که هیچ وقت با دشمنای خدا نمیشه صلح کرد اصلا اینا حرف تو کتشون نمیره 🙂🌑 از عید غدیر پیمانم و با خدا قدی تر کردم که با دوستاش دوست و با دشمناش دشمن باشم با آرزوی سلامتی برای اهالی ایران جان :))🌻⚡️ /نامه ای از مهدیه📬/ #روایت_شانزدهم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

بسم رب القاسم جبارین سلام و مهر به همه رفقای جانم حوالی ساعت ۱۶ دیروز وقتی که صدای خیلیییی مهیبی اومد و شیشه های خونه شروع به لرزیدن کرد و من خونه تنها بودم ترسیدم و از شدت ترس ناخواسته شروع کردم به گریه نگرانی اینکه خانواده و عزیزانم کجان آیا سالم‌هستن تموم ذهنم گرفته بود تا اینکه نگاهم افتاد به قرآن روی دکور قرآن را برداشتم و محکم بغل کردم یکم قرآن خوندم و ذکر گفتم و کم کم آروم شدم و از خودم خجالت کشیدم با خودم گفتم تو به عنوان یه دختر شیعه که الگوت حضرت زینب کم آوردی! این جنگ گرچه سخت و دشمن بویی از انسانیت نبرده اما آقایی چون حضرت آقا داریم ما بر حقیم و به وعده الهی ایمان داریم ما نسلی هستیم که در روضه بزرگ شدیم و همون نسلیم که قدس را آزاد میکنه . همه فرزندان حیدر کراریم پس نمی‌ترسیم ما ها با آرزوی شهادت بزرگ شدیم و مثل سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام تا آخرین قطره خونمون از این حریم مقدس و دین مون دفاع میکنیم و جنگ ظهور را پیروز میشیم اگه در این راه شهید شدیم به همه جهانیان بگید که ما آزاده ایم و بر حق هستیم و چه خوب که خون ما درخت استوار انقلاب را آبیاری کنه همه جان های ما فدای دین مون 🙏 با آرزوی شهادت و پیروزی و در آخر حتی اگه رژیم منحوس اسرائیل همه شهر ما را موشک بزنه ما از انرژی هسته‌ای و.... دفاع خواهیم کرد /نامه ای از آمنه دختری از اصفهان📬/ #روایت_هفدهم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

اگر کسی هست که شاتوت رو شرکت کرده و بسته ی شاتوت رو خریده اما در کانال اختصاصی شاتوت عضو نیست به اکانت زیر پیام بده: @Shahtoot_Admin

سلام ، چند روز پیش وقتی که آفتاب از پنجره افتاده بود ، روی پتو صدای زیادی از تلویزیون میومد تعجب کرد چرا بابا باید انقد صدارو زیاد کنه ؟ اونم سر صبح چشمامو باز کردم و یهو دیدم در اتاق باز شد و مامانم با ناراحتی خبر شهید شدن سردار هارو داد ، قلبم داشت وایمیساد اما میدونستم باید انتقام رو ازشون بگیریم ، بابا اصلن ناامید نشده بود و می‌گفت رهبرمون بالا سرمونه و ما آرامش داریم ، درسته ولی وقتی خبر شهید شدن بچه های بی گناه تهران رو می‌شنوم اشکام سرازیر میشه ، با خودم میگم من چقدر ناشکر بودم چون تا هفته پیش فک میکردم خیلی بدبختم چون امتحان علوم دارم ، اما الان میفهمم که خدا چه نعمت بزرگی به ما داده ، به اسم امنیت که من قدرش رو نمیدونستم ، شاید باورتون نشه ولی وقتی وارد کانال شما شدم و دیدم بچه ها چقدر با آرامش بهم امید میدن ، و شما دارین صوت قرآن می‌فرستید نشستم و اونارو خوندم من نامسلمون 😔 اشک هایم از سر ترس نبود ، اشک هایم مال آن کودک بود ، آنکه شب خوابید و صبحی را ندید ، بیخبر خوابید او آگاه نبود ، به خود آمدم دیدم مسلمان شده‌ام ، سجاده و جانمازم از سر تنهایی نبود ،من خدا را داشتم و بس ایران من تنها نبود ، بالاسری‌ام هر چه بخواهد می‌شود ، اما ربنا من دعایت میکنم ، گر ماندنی ام کردی نگهدار عزیزانم را ، عزیزان من ایرانی ها میشوند ،،،، / نامه‌ای از فاطمه از یه روستای کوچک حوالی خنداب📬/ #کبوتر #روایت_هجدهم https://eitaa.com/m_fayaz96

امان از شب ها! این موجودات عجیب که بر روی راز های خود پرده ای سیاه افکنده اند. و اما با طلوع مهر، نور پرده ی ظلمات از راز شب بر میدارد، در بوق و کرنا میکند و همه را از خواب ناز می پراند.. در واقع کم پیش نیامده که شب بخوابم و صبح برق از کله ام با صدای خانواده که راز شب را فریاد می‌زنند بپرد. خون شهدای شب بیدار کننده است هم از خواب دنیا هم از خواب غفلت... ایندفعه دیگر چه شده؟ بله اسرائیل به مثابه حیوانی که نفس های آخرش را می‌کشد ، حمله به ایران را دستاویزی برای نجات خود می یابد. جا خوردم؟هم خیر هم بله... خیر چون گویی به انتظار این خبر نشسته بودم و بله چون فکر نمیکردم به همین زودی بوی ظهور آن یوسف گمگشته برایم آشکارتر شود و نوید صبحی دل انگیز در قلبم سوسو بزند. آری حوادث عالم سرسام آور و ظهور است که بغتته اتفاق می افتد... نکند که ما ازین غافله جا بمانیم؟ و اما با طلوع مهر، نور پرده ی ظلمات از راز شب بر میدارد، در بوق و کرنا میکند و همه را از خواب ناز می پراند! این جمله مرا به خوابی در گذشته کشاند... خواب دیدم که اذان صبح را گفته اند من خسته تر از همیشه دراز کشیده و در خواب و بیداری هستم و نماز صبحم را به علت خستگی و خواب آلودگی به تاخیر می اندازم که ناگهان متوجه میشوم آسمان با سرعتی غیرعادی تر و سریع تر از همیشه اش روشن و روشنتر میشود؛ سریع بلند میشوم وضو بگیرم و نماز صبحم را بخوانم اما کار از کار گذشته و خورشید طلوع کرده و مرا با نماز قضا شده ام تنها و مبهوت گذاشته... الحمدالله وقتی از این خواب بیدار شدم صدای دلکش اذان صبح گوش و هوشم را نوازش داده و مژده ای برای نعمت نماز اول وقت بود... همان دم تعبیر خوابم ناخودآگاه به ذهن آمد که هشدارر!! حواست باشد غافل نشوی و از ظهور مولایت باز بمانی! فرصت ها مانند ابر درگذرند و خواب غفلت جز پشیمانی سودی ندارد... آری مراقب راز شب ها باشید! این موجودات عجیب راز دار معلوم نیست چه چیزهایی را دل خود پنهان کرده اند... /نامه ای از پریماه از اصفهان📬/ #روایت_نوزدهم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

به نظرم دو دسته آدم در زمان جنگیمون داریم😁 دسته اول ترسیده ها دسته دوم لذت برنده ها و هیجان جو ها و منو رفیقم قطعا از دسته دوم بودیم فیلمای باحال جنگی رو برا هم فوروارد میکردیم و به قول خودمون تراپی ای بود برای ذهن مریضمون😂 کافی بود صدای پدافند بیاد تا ما با ذوق بریم سمت جایی که آسمون خدا پیدا باشه و بعد بیایم برا هم تعریف کنیم چی دیدیم و چی شنیدیم... یادم نمیره شب ا‌ول که تا به حال پدافند رو ندیده بودیم ذوق اون نقطه کوچولو های قرمز رو میزدیم که به سمت آسمون عمودی شلیک میشن به سمت هدفشون پرواز میکنن و یه چیزایی تو آسمون منفجر میشن... حتی برای هم تعدادشو شمرده بودیم که هرکدوممون چندتا نور نقطه ای قرمز دیدیم راستشو بخواین اینکه رقص نور انفجار های آسمونی میوفتاد روی دیوار اتاقم برام زیبا،جذاب و دلربا بود.. وقتی هم صدای دل انگیز پدافند نميومد به قول رفیقم : [ _من الان افسردگی پس از لذت گرفتم آه ای موشک ها ای پدافند ها ای ریز پرنده ها کجایید؟ در فراقتان قلبمان در اندوه فرو رفته😂😔] پدافند خوشگل و خوش صدای اصفهان،عزیز دلم!! ازت ممنونم که سحرها منو با صدای بلند بیدار کردی و نماز شب رو بهم هدیه دادی.. ممنون که دلگرمی این روزهامون بودی وقتی صدات میومد میدونستم که خدا لطف کرده و تورو به ما داده تا دشمنو سرجاش بنشونی و نزاری یه خط رو شهر قشنگمون بیوفته.. خدا تورو برامون نگه داره و نبینم روزی رو که مثل سحر جمعه دست و پات بسته باشه.. به اذن الهی مراقب مردممون باش که بیشتر از این داغدار نشن... /نامه ای از دختری در اصفهان با چاشنی طنز📬/ #روایت_بیستم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام و نور✨ دیدم همه رفقا دارن از حال و هوای شهرها و دل هاشون میگن... گفتم منم بیام و از حال و هوای یه تهرانی بگم! مایی که وقتی آسمونو نگاه میکنیم نورهای قرمز🔴 شده یادآور قرار و وقت عبادت هامون. یاداور اینکه تو این موقعیت هیچکس! جز «خدا و اهل بیت» نمیتونه ایران عزیزمون رو نجات بده... یادآور اینکه چقدر به ایرانی بودن و زندگی تو کشور امام حسین(ع) افتخار میکنم... یاداور اینکه وقتشه هرکدوم با هر روشی که بلدیم به اسلام و کشورمون کمک کنیم پس شاید این یه نشونه بود از طرف خدا تا همه اینها برای ما یاداوری بشه و قلبمون از امید و عشق به خدا ♥️ روشن بشه... وقتشه خودمون دست به کارشیم! وقتشه همه جهان طرف درست ماجرا رو بشناسن و انتخاب کنن! وقتشه همه جهان بدونن ملت امام حسین(ع) بودن یعنی چی! وقتشه تک تک ما به هر نحوی ، بشیم قهرمان کشورمون «ایران»💕 /نامه ای از طرف مهدیه برای مردم ایران زمین📬/ #روایت_بیست‌ویکم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

«پدر من به من مقاومت آموخته نه چیز دیگری» «من افتخار می‌کنم که پدرم شهید شده» اینها سخنان با صلابت و زینب‌گونه مطهره است. فرزندشهید فلاحی‌نیا که در حمله صهیونیست‌ها به شهادت رسیدن. چند باری تو بسیج دانشگاه‌مون دیده‌بودمش. صدای یا حسین و یا زهرا گفتن‌ش موقع تشییع شهید گمنام در صحن مسجد دانشگاه‌مون هنوز تو گوشمه.. همون موقع که ما ۶ نفر تابوت شهید رو روی دوش‌مون گذاشته بودیم و مطهره جلوتر از تابوت راه می‌رفت و یاحسین می‌گفت...همون‌موقع هم مثل همین‌الان قوی و محکم بود.. چند باری قبل نماز جماعت مسجد، موقع وضو گرفتن سلام علیک و خوش و بِش کرده‌بودیم...اونموقع نمی‌دونستم که دارم به یک فرزند‌شهید سلام می‌دم... نمی‌دونستم شهدا و خانواده شهدا همینقدر نزدیکن بهم... مطهره عزیزم، شهادت پدر بزرگوارت رو تبریک می‌گم و خیلی بهت غبطه می‌خورم، خیلی..از خدا برای تو و خانواده عزیزت صبر می‌خوام و دعا می‌کنم همیشه در پناه حق باشی سرباز امام‌زمان عج 💚 راه شهدا ادامه داره.. پ.ن: خطاب به خودم: قدر بدون ای دیده رزق دیدن خانواده شهدا رو ۲۷ خرداد ۰۴ /نامه ای از نرگس📬/ #روایت_بیست‌ودوم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

سلام منم از یکی از شهر های خراسان رضوی هستم روز جمعه با شهادت سردارانمون خیلی حالم بد بود جایی بودم و نمیتونستم گریه کنم خبر ها رو دنبال میکردم و با خبر شهادت سردار حاجی زاده دلم بیتاب شد تا اینکه یادم اومد از راهیان نور که درک کردم با جون و دل فهمیدم شهدا زندن. بلند شدم و تو خلوت دعای توسل خوندم وتوسل کردم از اون موقع دلم محکم شد فهمیدم شهدا دارن تلاش میکنن چرا من بشینم حداقل اینکه میتونم دعا کنم و ذکر بگم . رفقای بینهایتی شرایط سختی داریم ولی کشور ما فقط کشور ما نیست .اینجا کشور همون بابا رضایی که ما رو دور هم جمع کرد.اینجا کشوری هستش که زیر سایه چادر مادر .اینجا کشور امام زمان .خاطر جمع باشین که حواسشون هست ا لیس الله و بکاف عبده؟ خدا برای ما کافیه. همه عالم یه طرف .ما و خدا و اهل بیت یه طرف. دلتون روشن باشه که با این جنگ یه قدم به سمت ظهور نزدیک تر میشیم انشاالله پس تا میتونیم باید دعا کنیم.ایمانمون رو بالا ببریم و به خدا اعتماد کنیم.اگه اعتماد داشته باشیم کافیه چون خدا همیشه سعادت ما رو میخواد و انشاالله تو راه امام زمان زندگی کنیم و تو راه آقا شهید بشیم یه خواهشی هم دارم نیروهای مسلح کشورمون گفتن فیلم نگیرین.گفتن واتساپ و فیلترشکن و ...پاک کنید و دسترسی ها رو از تنظیمات ببندین پس بیایین کمک حالشون باشیم /نامه ای از طرف فاطمه📬/ #روایت_بیست‌و‌سوم #کبوتر https://eitaa.com/m_fayaz96

قرائت دعای چهارده صحیفه‌ سجادیه؛ باشه قرار امشبمون! گوشیا رو برای ساعت ۲۱ کوک کنین⏳.