eitaa logo
م . حسینی
801 دنبال‌کننده
386 عکس
58 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۲۸ _ «مسأله ساده هست، پس اگه تا حالا حل نشده، یعنی همه دارن توش میخورن...همه دزدن» _ «مساله پیچیده است.کلاف گره خورده توی هم هست.بعضی راه حل ها یک جا رو درست می‌کنه، یک جاش رو خراب می‌کنه» مسأله، پیدا کردن راه حل هاست راه حلِ مشکلِ پر مولفه‌یِ پیچیده خطی که در بحث‌های سیاسی این چند روز پیگیری کردم
قسمت ۳۰ وسط صحبتیم میگم: «فرعون میره بهشت؟» میگه: «نمیدونم...فقط با موسی درگیری جزئی داشته» تازه میفهمم گیرش تو سیاسی ندیدن اسلامه
قسمت ۳۱ ساعت یک شب جلسه گذاشتیم، اختیاری بود خیلی خسته بودند اول جلسه هم کلی تو سرشون زدم و هر چی اشکالات داشتند رو به چشم‌شون آوردم تهدیدشون کردم توبیخ‌شون کردم گفتم لوسید، نُنُرید گفتم اگه می‌خوای بشینی باید تعهد بدی گفتم، گفتم، گفتم... با اینکه بچه‌های ۴۰۳ ای بودن و کم سن و سال، اما همشون نشستن می‌خواستن بدونن که خرمشهرشون کجاست..
قسمت ۳۲ روایت «حاج عبدالله والی» تو دوکوهه خیلی جواب میده حاجی، نه شهید شد، نه از دوکوهه به شلمچه و اهواز و... اعزام شد حاجی مسأله اش حرف امام بود. از دوکوهه رفت بشاگرد
قسمت ۳۳ یکی‌شون ۲۸ ماه جبهه بوده و جانبازه یکی‌شون هم برادر شهیده اختلاف سنشون هم پانزده سال میشه خیلی مؤدبانه با هم حرف میزنن همش حرف‌های هم رو تایید می‌کنند بزرگتره به کوچکتره میگه احمد آقا کوچکتره به بزرگتره میگه دائی البته قوم و خویش نیستن الان دائی چندتا سنگ بزرگ جلوی درِ اتوبوس رو انداخت کنار تا بچه‌ها پاشون نخوره بهشون دو تا راننده‌‌ی اتوبوس ما
قسمت ۳۴ از دوکوهه تا اراک رو یکریز حرف زدم وقت اتصال دهه شصت به گام دوم انقلابه من خسته شدم، اونها نه انقلاب اسلامی از جذاب‌ترین وقایع عالمه میخوان برای انقلاب یک کاری کنن هرچند به قیافه‌شون نمی‌خوره که از پس کاری بر بیان جوگیری‌های آخر اردو رو بارها تجربه کردم
قسمت ۳۵ اولین بار دچار مافیا شدم در نقش «گاد فادر» در باب اسلامی سازی مافیا اندیشه‌ورزی کردیم شهروندها همه چیز دارند اما برعکس مافیا، رئیس و بزرگتر ندارند...همونی که بهش می‌گیم آخوند
قسمت ۳۶ رسیدم قم مثل همیشه همه تلفنمو گرفتند منم به همه شمارمو دارم میدونم زنگ نمیزنن
شهید آوینیShahid_Avini_3_268672.mp3
زمان: حجم: 214.1K
قسمت ۳۷ راهیان نور، زیارته نه جهانگردی جنگ زیارت، دعوت میخواد اون موقع‌ها که میخوای بری اما جور نمیشه اینو می‌فهمی امسال نمی‌خواستم برم تلاش کردم نَرَم حتی یکبار لغو کردم نشد که نرَم آقای شهید جمهوری اسلامی که گوشم را گرفتی و بُردی...کاری باهام داشتی؟ پایان
💡قسمت ۱ 📌از دیشب دارم فکر می‌کنم که اگر در آن نمایش تحقیر، جای زلنسکی بودم باید چه کار می‌کردم. «دو تا پایم را دراز میکردم روی میز جلویی، ماتحت رو هم جلوی صندلی میذاشتم و به صندلی تکیه می‌دادم تا شکل لَم دادن بشه...یعنی از حرفات و نبودنت کنار خودم نترسیدم» یا «می‌ایستادم و یک پام را بالا میذاشتم و خم می‌شدم روش تا گارد از بالا به پایین داشته باشم» یا... مثل همین کارهای اوباما @m_o_hoseini
💡قسمت ۲ 📌نواب صفوي وارد استانداري شده اما استاندار توجهی نمی‌کند 🌱نواب: برخيز استاندار با دستپاچگي از جايش بلند مي‏شود: با من چکار داشتيد؟ 🌱نواب: وقتي يک طلبه، يک روحاني، يک فرزند پيغمبر وارد مي‏شود، وظيفه استاندار اين است که جلويش احترام بگذارد. من وارد شدم، شما سرتان پائين بود. نه احترامي گذاشتيد و نه خوش‏آمدگويي کرديد. @m_o_hoseini