eitaa logo
م . حسینی
806 دنبال‌کننده
386 عکس
58 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۵۲ ی پستچی‌ای تو لوک خوش‌شانس بود که یک دفعه از گوشه‌ی صخره‌‌ای وسط بیابون بیرون میومد و نامه رو میداد و غیبش می‌زد همینطوری جریمه شدیم...وسط جاده باریک تو بیابون‌های بشاگرد، به جرم نبستن کمربند @m_o_hoseini
قسمت ۵۳ دفعات قبل، کاروانهای قاچاق سوخت رو بارها دیدیم ظاهرا ایندفعه خبری نیست @m_o_hoseini
قسمت ۵۴ احساس ناامنی‌ای که در دل جهاد هست، یک فرصته @m_o_hoseini
قسمت ۵۵ رانندگی کاروان قاچاق سوخت، از کاروان‌های شوتی خطرناکتره تو شاخ به شاخ شدن خطرناکتر هم عمل میکنن تو تصادف، آسیب نمیبینی...معمولا آتیش میگیری @m_o_hoseini
قسمت ۵۶ 📌سرپل - ۱ بعد از حمله آمریکا به عراق، سالهایی که تازه واقعه‌ی تاسوکی اتفاق افتاده بود همان روزهایی که فعالیت القاعده در عراق در اوج بود طوائفی از کردهای جنگ زده به ایران مهاجرت کردند و غلظت اهل سنت در استان کرمانشاه بالا رفت تلاقی اهل سنت ، اهل حق و تشیع در سرپل‌ذهاب، یک گسل غیرفعالِ فرهنگی-امنیتی ایجاد کرده بود. برای تدبیر این گسل، سالها اردوهای جهادی به سر پل ذهاب گسیل شدند @m_o_hoseini
قسمت ۵۷ 📌سرپل - ۲ به عنوان پیشقراول اردوی اصلی، پانزده نفر شدیم و آمدیم سرپل یک شب، مسیر ما طوری افتاد که به مرز، نزدیک‌تر از قبل شدیم شب سکوت جاده خالی پشت وانت، نزدیک مرز خسروی، راه کربلا هم بسته، مداح شروع کرد به خواندن و... @m_o_hoseini
قسمت ۵۸ 📌سرپل - ۳ در قضیه تاسوکی دو تا از بچه‌های معصومیه درگیر شده بودند لک زایی چند ماهی گروگان عبدالمالک بود باغبانی هم جزء اولین افرادی بود که بالاسر شهدا رسیده بود آمار نحوه‌ی کمین خوردن ماشین‌ ها دستمان آمده بود @m_o_hoseini
قسمت ۵۹ 📌سرپل - ۴ ما پشت وانت‌ پلاک سپاهیم جاده خالی و تاریک یک موتوری با صورت پوشیده شده، جلوی نور چراغ وانت معلوم می‌شود. سبقت که می‌گیرد و فاصله‌اش که زیاد می‌شود، کنار می‌زند و ما را برانداز می‌کند و ... بر می‌گردد همه مطمئن می‌شویم که جلوتر کمین میخوریم. حال مرگ بیخ خرخره‌ی مان چسبیده @m_o_hoseini
قسمت ۶۰ 📌سرپل - ۵ چند سال دیگر، در زلزله‌ی سرپل ذهاب، دوباره به منطقه آمدیم. معدود سوابقی بر پیوستن بعضی جوانان به داعش وجود داشت سوار ماشین بچه‌های سپاه بودیم، به یک ماشین مشکوک شدند و ایست دادند. وقتی نایستادند، تعقیب و گریز شروع شد. این‌بار آنها کمین خورده بودند نه ما اما تعقیب و گریز اضطراب خودش را دارد در بن‌بست افتادند، ما مسلح نبودیم دست‌هایمان را جوری که انگار سلاح کمری داریم، پشت‌مان گرفتیم... یکی جلو رفت.. @m_o_hoseini
قسمت ۶۱ 📌 سرپل - ۶ باد شدید شده بود اینقدر که کانکسها هم داشتند یکی یکی کج می‌شدند بچه‌ها چند نفری افتاده بودند کف چادر که باد وسایل را نبرد هر که‌ می‌رسید می‌آمد کمک... کار به آنجا رسید که اگر یک نفر خودش را از چادر بیرون می‌کشید، باد چادر و وسایل و همه بچه‌ها را با خود می‌برد اینجا بیشتر از دو کمین قبل، مرگ را درک کردم @m_o_hoseini
قسمت ۶۲ احساس ناامنی‌ای که در دل جهاد هست، یک فرصته چشیدن حال قبل مرگ، اردوی جهادی رو اردوی سلوکی میکنه @m_o_hoseini
قسمت ۶۲ الحمدلله رسیدیم @m_o_hoseini