eitaa logo
م . حسینی
809 دنبال‌کننده
385 عکس
58 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۴۱ چندین بار شد که برای کمک به جایی مراجعه کردیم اما صاحب بیت ما را به سمت همسایه‌اش هدایت کرد. در این وانفسای بی خبری آدم‌ها از هم. بعضی‌ها خوب همسایه‌داری می‌کردند. @m_o_hoseini
قسمت ۴۲ همسرش عمل کرده بود و زخم بستر گرفته بود. در بیمارستان بودند که جنگ شد. بخاطر فوریت درمان مجروحین، خانمش را مرخص کرده بودند. زخم‌ها بدتر شده بود. مسئول بحران منطقه متوجه شده بود و آمبولانس فرستاده بود اما باز بیمارستان پذیرش نکرده بود. به ناچار خانمش را بیمارستان خصوصی برد. تا امروز هم صد و چند میلیون هزینه‌اش شده. اما به جای کلافگی و ناامیدی، در بیمارستان پیگیر کار بقیه هم بود. یک پیرمردِ راننده تاکسی ساده @m_o_hoseini
قسمت ۴۳ در ساختمانی که دیروز تمیز کردیم، همه‌ی همسایه‌ها کلید خانه همدیگر را داشتند. حتی بعضی‌هایشان، به فریزهای همدیگر هم مَحرَم بودند. یکی از غصه‌هایشان این بود که الان مجبورند از هم جدا شوند @m_o_hoseini
قسمت ۴۴ تقریبا در اکثر خانه‌هایی که رفتیم، اثری از اقوام و فامیل ندیدیم. بخصوص در خانه‌ی مسن‌ترها، غصه‌ی این تنهایی بیشتر بود. در بعضی محلات، با توجه به سبک زندگی و هویت اهالی، غربت و بی کسی و تنهایی و بی‌خبری آدم‌ها از هم، بد جور فکری‌مان می‌کرد‌. چقدر این تَفَرُّدگراییِ مدرنیته، تواناییِ استقامت انسان‌ها را پایین آورده @m_o_hoseini
قسمت ۴۵ یک زن و مرد معلوم است که صاحب‌خانه‌اند نه مستاجر، چون اثاث کشی را هم خیلی بلد نبوند. صاحب یک خانه بزرگ که باشی، خانه‌‌ات پر از خرده ریزه می‌شود. هیچ چیز را هم در این چند دهه زندگی دور نمی‌اندازی. از ویدئو تا ضبط صوت پنجاه ساله و ماشین ظرفشوییِ قبل انقلابی و... حاصل یک عمر زحمت مودب بودند اما خیلی هم تحویل‌مان نگرفتند. به نظر می‌آید از شوک حادثه بوده باشد. بعد از ۷۰ سال، از امشب خانه بدوشی‌شان شروع شد. ما جوان‌ها نمی‌فهمیم یعنی چه. @m_o_hoseini
قسمت ۴۶ تو... پیرزن ۸۰ ساله باشی و کسی را هم نداشته باشی و پشتوانه ات یک حقوق بازنشستگی باشد و این هم زندگیت اگر بسیجی‌ها و هیاتی‌ها سر ماموریت‌ الهی‌شان باشند، آب نباید در دل پیرزن تکان بخورد، اما هنوز جامعه، مساله‌ی این پیرزن را مساله‌ی خودش نمی‌داند. حتی جامعه‌ی مومنین @m_o_hoseini
قسمت ۴۷ زیارت عاشورا را خوانده‌ایم. استعلام چند جا را داشتیم برای کمک. البته غالب اهالی پیشنهادشان بر این بود که عاشورا، کار نکنیم. چون روز آخر جهادی بود، نظر جهادی‌ها بر جمع کار و عزا شد. بچه‌ها برای یک اثاث کشی راهی شدند. بناشد که ظهر عاشورا را هم در مقتل خانواده‌ی شهید باکوئی برگزار کنیم. @m_o_hoseini
قسمت ۴۸ موقعیتِ شهید باکوئی قبل از ظهر روضه‌ی ظهر عاشورا را زیر داربست‌های شهرداری می‌گیریم، لکن تا فرصت باقی‌ست، حیاط همسایه و آوار طبقه چهارم را از حفره‌ی روی دیوار، خالی می‌کنیم @m_o_hoseini
قسمت ۴۹ این روابط ایمانی که اتصال بین منبر و میدان و معضلات را برقرار می‌کند، بیشترین دستاورد مصائب این امت است. هر چه ثواب جمع کردیم، هدیه به همه‌ی حسینیان تاریخ...علی الخصوص زنانی که عمود خیمه‌ی اجتماع‌اند @m_o_hoseini
قسمت ۵۰ رفتیم خیابان شریعتی، بالای دانشگاه خواجه نصیر این خانم‌ها، گروه جهادی محل هستند. خانم وسطی رئیس‌شان است. فرمانده بسیج مسجد‌شان هم هست. خانه فرهنگ محله هم دست‌شان است. سمت چپی هم دخترشان خانوادگی کار جهادی می‌کنند. آمار نیاز‌های محل را در آوردند، آمار وسایل سالم همه خانه‌ها را هم در آورده‌اند. در پارک محل، پاتوق کردند و آب و شربت جهادی‌ها را تامین می‌کنند. از این شیرزن‌هایی بودند که این‌قدر با همسایه‌های عصبانی یا آن‌طرفی صحبت کرده‌اند تا آرام شوند و بگذارند کمک‌شان کنیم. باب مجاهده زنان هم باز است. پ.ن: مردهای عکس پایین، شوهر و برادر شوهرشان هستند. خانواده‌ی سلیمانی @m_o_hoseini