eitaa logo
م . حسینی
808 دنبال‌کننده
384 عکس
56 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۵۴ با برانداز اولیه‌ای که از خودش و خانه‌اش داشتم، گفتم که احتمالا آخر کار بعید نیست شوخی شوخی، تکه‌هایی نصیب هم کنیم. این عکس، آخر کار است، کنار دیوار مسجدی که روبروی خانه‌شان است. دارد خاطره می‌گوید. از پامنبری‌های شهید مفتح بوده و از رزمنده‌های قدیمی در کسوت آرپیجی زن. خانه‌ی تک تک رفقای شهیدش را هم نشان داد. از عملکرد امام جماعت مسجد در صبح حادثه شاکی بود. آن روز نگذاشته بود اهالی در مسجد اسکان کنند. به فرض صحت ادعایش، امام محله، فرصت خوبی را از دست داده. البته آخر کار شوخی‌های رفت و برگشتی‌مان زیاد شد. متوجهش کردم که چه این انقلاب باشد چه نباشد، ما آخوندها نامیراییم، نفعش در اتصال با ماست. سرحال که شد، خداحافظی کردیم که به موقعیت بعدی برسیم. پ.ن: چون عصر عاشورا بود، وسط حیاطش روضه‌مان را برپا کردیم تا قضا نشود. @m_o_hoseini
قسمت ۵۵ با اینکه هیوندای
۲۰۲۳
داشت، اما اصرار داشت کمکش کنیم که آن کاسه‌ی سالم توالت فرنگی را که به تازگی ۸ میلیون خریده، برایش در بیاوریم. خودش هم پای کار بود و فقط دستور نمی‌داد. آدمی که با زحمت پول حلال در آورده باشد، حتی اگر پولدار هم باشد، دلش نمی‌آید زحماتش الکی هدر برود... دنیا دوستی، آن تنبلی و کسالتی‌ست که خودش می‌نشیند ولی انتظار دارد دولت و جهادی‌ها، به جایش کار کنند، نه این. @m_o_hoseini
قسمت ۵۶ اینجا ساختمانِ کناری شهید باکوئی‌ست این خانه هم آسیب دیده و پنجره ‌هایش شکسته. درب خانه‌شان از حجم نخاله باز نمی‌شد. پشت‌بام‌شان هم پر از آوار بود. بچه‌ها کمک کردند و خانه سرِپا شد. اینجا شده بود مَقَرّ ما و همسایه‌ها. ظهر چندتا از هیأت‌های محل غذا آوردند. همسایه‌های بی‌خانمان هم جمع شدند، ما هم آمدیم و غذا خوردیم. نوبتی می‌آمدیم که همه، جا شویم. صاحب‌خانه، ماست و نوشابه خرید و از قاشق‌هایی که برای مهمان‌ها میاورند برای‌مان آورد. یعنی هویت ما را فهمیده...جهادی با کارگر فرق دارد، مهمان ماست. @m_o_hoseini
قسمت ۵۷ اقای خانه برای دورچین ناهار زحمت کشیده بود اما متاسفانه، نوشابه‌ها کوکاکولا بود. چندتایی از بچه‌ها نخوردیم، چند نفری هم گفتند دیگر پولش رفته در جیب اسرائیل و خوردند، بعضی هم گفتند اصلا ربطی به اسرائیل ندارد... روزهای مختلف و مغازه‌های مختلف را در تهران رفته‌ام و دقت کرده‌ام. فقط کوکا و فانتا و سپرایت دارند. حق هم دارند. بالاخره قبولاندن اینکه در حکومت اسلامی کوکاکولای اسرائیلی در ایران کارخانه داشته باشد خنده دار است... خود ما هم اگر برچسبِ روی نوشابه که نوشته تحت لیسانس کوکاکولای بین المللی، را نمی‌دیدیم، باور نمی‌کردیم. @m_o_hoseini
قسمت ۵۸ انفجار، بعد از اذان صبح بود. تا خانم خانه به سجده می‌رود، موج انفجار از بالای سرش می‌گذرد و با پنجره این کار را می‌کند. مرد خانه اما برای نماز تنبلی کرده بود. به ما گفت: «اگر زور خانمم بهم می‌رسید و بیدارم می‌کرد، الان بی شوهر شده بود» داشت برای نماز نخواندنش الهیات سازی می‌کرد. ما هم می‌خندیدیم @m_o_hoseini
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت ۵۹ اتاق دختر بچه‌ است داشتیم اسباب خانه را از زیر نخاله‌ها در می‌آوردیم که دستور توقف آوار برداری آمد. سازه نا ایمن بود و باید سریعا اتاق را ترک می‌کردیم. @m_o_hoseini
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت ۶۰ هیات ظهر عاشورای جهادی‌ها زیر داربست شهرداری در چهار پنج متریِ مقتل ۷ شهید سرجمع چند دقیقه بیشتر نشد. دسته‌های محل دائم می‌آمدند اینجا. ما هم جهت احترام و ایضا استفاده از فرصت حضور آنها برای شعار دادن و روایت کردن، میان‌شان می‌رفتیم و... تاثیر این‌کار در قسمت ۵۲ ذکر شد. @m_o_hoseini
قسمت ۶۱ وسط آوار انفجار پیدای‌شان کردیم. داستانِ صدساله‌ی اخیر ما همین است. «استقلال و پیشرفت و بمباران و مرگ» @m_o_hoseini
قسمت ۶۲ آقای «سید موسوی» قدکوتاه و لاغر ریش شماره‌ی صفر پیراهن داخل شلوار لباس سیاه و انگشترهایش را بگیری، هیچ نشانی از ما ندارد. کارمند شهردای منطقه خیابان شریعتی‌ست. موتور محرک امدادرسانی دولتی، اما به نحو جهادی، در منطقه، ایشان بود. جذب نیرویش هم بالا بود. ملاک و میزانی شده بود برای شهرداران تا بقیه‌ی نیروها را مواخذه کنند. به قول اهالی: « ایشون و نیروهاش، با خود موشک اومدند» یعنی از اولین آدم‌های حاضر بعد از انفجار بودند. به زور عکسش را گرفتم. @m_o_hoseini