eitaa logo
م . حسینی
809 دنبال‌کننده
382 عکس
56 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۵ آقا اسدالله، در زندان شاه، یک دور، تمامِ روایات اقتصادی فروع کافی را با حاج حبیب عسگراولادی مباحثه کرد @m_o_hoseini
قسمت ۶ شب‌ها بعد کارهایش، تنهایی می‌رفت وسط بند گروهکی‌ها و با آنها صحبت می‌کرد و سوالات‌شان را جواب می‌داد و مبانی شان را به چالش می‌کشید. توبه‌ی خیلی از فرقانی‌ها، در همین جلسات رقم خورد. @m_o_hoseini
قسمت ۷ گاهی وقت‌ها که بحث‌ با زندانی‌ها تا نزدیک صبح طول می‌کشید، دیگر جایی نمی‌رفت همان‌جا بین‌شان می‌خوابید...تنها @m_o_hoseini
قسمت ۸ در اوایل انقلاب، حدود ۵۷ گروهک و سازمان انحرافی داشتیم. مثل حزب توده یا فرقان. شهید لاجوردی، همه‌ی آنها را جمع کرد. هم ساختارشان را و هم افکارشان را. @m_o_hoseini
قسمت ۹ ملاقات شرعی زندانی و همسرش، از ابتکارات مدیریتی شهید لاجوردی در سازمان زندان‌ها بود. هم از باب تقید شهید به اداء حقوق بین زندانی و همسرش و هم تاثیر رابطه‌ی عاطفی و خانوادگی، در افزایش میل زندانی به بازسازی خود برای برگشت به اجتماع @m_o_hoseini
قسمت ۱۰ لاجوردی در زندان‌ها کارگاه درست کرد. زندانی‌ها اول آموزش می‌دیدند و بعد، از همان فن و همان کارگاه، کسب درآمد می‌کردند. لاجوردی أجرت‌هایشان را ذخیره می‌کرد تا زمان آزادی، به عنوان سرمایه اولیه بهشان بدهد. @m_o_hoseini
قسمت ۱۱ سید اسدالله، شب عید دست خانم و بچه‌هایش را می‌گیرد و می‌روند کانون اصلاح و تربیت برای تک‌تک بچه‌های بزهکار، هدیه می‌خرد و تک به تک را می‌بوسد و در آغوش می‌کشد... ❗️اگر لاجوردی‌ها نبودند، امروز این کارها اینقدر عادی نبود. @m_o_hoseini
قسمت ۱۲ سید محمد فرزند شهید: «حاج آقا بازاری بودند و درآمدشان خوب بود. اما از زمانی که در نظام مسئولیت گرفتند، میوه‌های خانه درجه سه و غذاها قوت لایموت شد. حاج آقا باب حمایت که هیچ، حتی باب مشورت دادن را هم بستند. من تصادف کردم، حتی سند هم برایم نگذاشتند. حتی جلو استخدام ما را در دولت گرفتند» @m_o_hoseini
قسمت ۱۳ احسان نراقی: «وقتی من از شیشه زندان نگاه کردم که آقای لاجوردی فرقون به دست با زندانی‌ها کار می‌کند متوجه شدم که این آدم بر قلب زندانی‌ها حکومت می‌کند» پ.ن: احسان نراقی مشاور فرح بود که بعد از انقلاب، زندانی‌ شد. @m_o_hoseini
قسمت ۱۴ حاج آقا، با هفت هشت نفر جوان، آمدند خانه. چایی که بردم، دیدم حاج آقا اسلحه‌‌ی با خشاب پر را گذاشته‌اند روی تاقچه. آمدم بیرون. حاج آقا هم آمدند. گفتند اینها بچه‌های فرقان هستند که می‌خواهیم آزادشان کنیم. می‌خواهم مطمئن شوم که اگر واقعا توبه نکرده باشند و بخواهند کسی را بزنند، اول مرا بکشند. ما خیلی ترسیدیم. @m_o_hoseini
قسمت ۱۵ در بیت المال واقعاً سختگیر بود. در بحران های بعد از انقلاب که جمعیت زندانیان زیاد شده بود و منافقین شورش کرده بودند، نیرو کم داشتیم. افرادی از بیرون می‌آمدند کمک. آقازاده‌ی ایشان تشریف آوردند برای کمک . طبیعتا غذای دادستانی را مصرف می‌کردند ، لاجوردی پول غذای آقازاده‌اش را از جیب خود پرداخت می کرد و می گفت : فرزند من کارمند اینجا نیست ، لذا باید پول غذایی را که خورده از جیب خودم پرداخت کنم . @m_o_hoseini
قسمت ۱۶ هر گاه برای مأموریت‌های اداری به استان‌ها می‌رفت، هزینه‌ی اسکان را از جیب خودش می‌پرداخت @m_o_hoseini