قسمت ۵
آقا اسدالله، در زندان شاه، یک دور، تمامِ روایات اقتصادی فروع کافی را با حاج حبیب عسگراولادی مباحثه کرد
#شهید
#لاجوردی
@m_o_hoseini
قسمت ۶
شبها بعد کارهایش، تنهایی میرفت وسط بند گروهکیها و با آنها صحبت میکرد و سوالاتشان را جواب میداد و مبانی شان را به چالش میکشید.
توبهی خیلی از فرقانیها، در همین جلسات رقم خورد.
#شهید
#لاجوردی
#جهاد_تبیبن
@m_o_hoseini
قسمت ۷
گاهی وقتها که بحث با زندانیها تا نزدیک صبح طول میکشید، دیگر جایی نمیرفت همانجا بینشان میخوابید...تنها
#شهید
#لاجوردی
@m_o_hoseini
قسمت ۸
در اوایل انقلاب، حدود ۵۷ گروهک و سازمان انحرافی داشتیم. مثل حزب توده یا فرقان.
شهید لاجوردی، همهی آنها را جمع کرد. هم ساختارشان را و هم افکارشان را.
#شهید
#لاجوردی
@m_o_hoseini
قسمت ۹
ملاقات شرعی زندانی و همسرش، از ابتکارات مدیریتی شهید لاجوردی در سازمان زندانها بود.
هم از باب تقید شهید به اداء حقوق بین زندانی و همسرش
و هم تاثیر رابطهی عاطفی و خانوادگی، در افزایش میل زندانی به بازسازی خود برای برگشت به اجتماع
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰
لاجوردی در زندانها کارگاه درست کرد. زندانیها اول آموزش میدیدند و بعد، از همان فن و همان کارگاه، کسب درآمد میکردند.
لاجوردی أجرتهایشان را ذخیره میکرد تا زمان آزادی، به عنوان سرمایه اولیه بهشان بدهد.
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۱
سید اسدالله، شب عید
دست خانم و بچههایش را میگیرد
و میروند کانون اصلاح و تربیت
برای تکتک بچههای بزهکار، هدیه میخرد و تک به تک را میبوسد و در آغوش میکشد...
❗️اگر لاجوردیها نبودند، امروز این کارها اینقدر عادی نبود.
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۲
سید محمد فرزند شهید:
«حاج آقا بازاری بودند و درآمدشان خوب بود.
اما از زمانی که در نظام مسئولیت گرفتند، میوههای خانه درجه سه و غذاها قوت لایموت شد.
حاج آقا باب حمایت که هیچ، حتی باب مشورت دادن را هم بستند.
من تصادف کردم، حتی سند هم برایم نگذاشتند.
حتی جلو استخدام ما را در دولت گرفتند»
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۳
احسان نراقی:
«وقتی من از شیشه زندان نگاه کردم که آقای لاجوردی فرقون به دست با زندانیها کار میکند متوجه شدم که این آدم بر قلب زندانیها حکومت میکند»
پ.ن:
احسان نراقی مشاور فرح بود که بعد از انقلاب، زندانی شد.
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۴
حاج آقا، با هفت هشت نفر جوان، آمدند خانه.
چایی که بردم، دیدم حاج آقا اسلحهی با خشاب پر را گذاشتهاند روی تاقچه.
آمدم بیرون. حاج آقا هم آمدند.
گفتند اینها بچههای فرقان هستند که میخواهیم آزادشان کنیم. میخواهم مطمئن شوم که اگر واقعا توبه نکرده باشند و بخواهند کسی را بزنند، اول مرا بکشند.
ما خیلی ترسیدیم.
#شهید
#لاجوردی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۵
در بیت المال واقعاً سختگیر بود.
در بحران های بعد از انقلاب که جمعیت زندانیان زیاد شده بود و منافقین شورش کرده بودند، نیرو کم داشتیم.
افرادی از بیرون میآمدند کمک.
آقازادهی ایشان تشریف آوردند برای کمک .
طبیعتا غذای دادستانی را مصرف میکردند ، لاجوردی پول غذای آقازادهاش را از جیب خود پرداخت می کرد و می گفت : فرزند من کارمند اینجا نیست ، لذا باید پول غذایی را که خورده از جیب خودم پرداخت کنم .
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶
هر گاه برای مأموریتهای اداری به استانها میرفت، هزینهی اسکان را از جیب خودش میپرداخت
#شهید
#لاجوردی
#مدیر
@m_o_hoseini