قسمت ۱۰۱
خدا خواست و سندش رو پیدا کردم.
عکسِ قسمتی از طلاها و وجوه نقد و... که دختران «بنات الزهرا» آوردند
در قسمت ۹۵ ، قضیه رو توضیح دادم
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۲
📌اوستاکار - ۱
همه خواب بودیم
یکی، پاهایم را مشت و مال داد
خواب و بیدار نگاهش کردم
زمزمه میکرد و آرام اشک میریخت
آخر کار هم پایم را بوسید
سراغ بقیه هم رفت
بچه که بودم، رفتم روضهخوانی مرحوم سیبویه...همین طور بود
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۳
📌اوستاکار - ۲
روزه نمیگیرد...
ده روزش کامل نمیشود
اما نه افطار و شام میآید نه سحری...معمولا به میان وعدههای وسط کار بسنده میکند
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۴
📌اوستاکار - ۳
سواد درست و حسابی ندارد
اصرار دارد بچههایی که کنار دستش کار میکنند، کار یاد بگیرند نه فقط عملگی کنند
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۵
📌اوستاکار - ۴
پیرمرد شده و جانباز است
کمک آرپیجی زن بوده
یک خاطره هم نتوانستیم از زبانش بکشیم، همین ها را هم که فهمیدیم، اطرافیانش گفتند
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۶
📌اوستاکار - ۵
سناش مثل خودمان است
میانه اش با ضد انقلابها بهتر است
آخوندها را هم قبول ندارد
راهپیمایی روز قدس هم نیامد
رفقایش آوردنش جهادی...اجباری آمده
خوب کار میکند،
زیاد بگو بخند میکنیم اما نه او کوتاه میآید نه من
فکر کنم سالهای بعد هم بیاید
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۷
📌اوستاکار - ۶
تهران، بساز و بفروش میکند
وضعش هم خوب است
نذر دارد سالی یک جهادی برود
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۰۸
📌اوستاکار - ۷
ما که اهل کار نیستیم، به زور مداحی سرکار سرحال میشویم
استادکارها شاکیاند از سر و صدا
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۱۰
📌اوستاکار - ۹
به اسم جهادی رفتن، زن و بچه را پیچانده بود تا با دوستانش به ترکیه برود
خدا راهش را پیچاند
الان از استادکارهای قدیمی اردو شده
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۱۱
📌اوستاکار - ۱۰
پیراهنش از پشت پاره شده
گفتم:« اوستا، یوسف کی بودی تو»
پیرمرد مثل یوسف با حیا بود...فقط محجوبانه خندید
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۱۲
📌اوستاکار - ۱۱
استادکار است
اما از فرهنگیترین بچههای اردوست
#جهادی
@m_o_hoseini