قسمت ۱۵۹
بچههای جهادی، خیلی جدی داشتند برای کفنهایشان اقرار شرعی و شهادت بر «لا نعلم منه الاخیرا» میگرفتند که...
دانشآموزان طرح نصرت هم کفن خواستند
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۰
۱۲ شب است
بچههای خستهی خاکیِ گرسنه، یکساعتیست که برای تدبیر شب اول قبرشان، نفر به نفر دارند میروند و حلالیت و امضا میگیرند
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۱
آخر اردو،
پرفشارترین، گُنگترین، خستهترین و حساسترین، جای اردوست
اگر کسی هنرش را داشته باشد، در دل این «ترین» ها فرصتهاییست که در جای دیگر نیست
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۲
عقب نشینی در جنگ را شنیدهاید؟
خیلی عجلهداریم، بچهها با لباس کار از سر پروژه، میدوند که سوار ماشین میشوند
بچهها بینظم نیستند
اقتضاء فرهنگ جهاد، تلاش حداکثری تا لحظهی آخر است
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۳
یک جوری میدوند و تلاش میکنند و خداحافظی میکنند که انگار آخرین جهادیشان است
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۴
لندکروز حاج عبدالله
اولین ماشینیست که به عمق بشاگرد رسید
هر بار که بشاگرد میآیم، یکی از زیارتگاههای من اینجاست
فرصت شود، چند دقیقهای هم پشت فرمانش مینشینم و پدالش را فشار میدهم و ...
و حالا زیارت وداع...
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۵
🔸یک
ماشین بندر-تهران برای برگشت پیدا نمیکنیم
حتی یکی از مدیران استان پیگیری کرد
گفتند دنبال اسکان باشید، هیچ راهی نیست.
حوزه بندر هماهنک شده
راهی آنجاییم
#جهادی
@m_o_hoseini
قسمت ۱۶۶
🔸دو
دو تا اتوبوس بودیم
از راهیان بر میگشتیم
یکی از ماشینها نزدیک خرم آباد خراب شد
هرچه میشد، بچهها را در اتوبوسِ سالم جا دادیم
حتی وسط راهرو و روی پلهها و...یک نفر هم جا نداشت
حدود یازده دوازده نفر روی زمین ماندیم...
جادهی خالی، زمستان، تاریک، تنها، سرما
#جهادی
@m_o_hoseini