eitaa logo
م . حسینی
809 دنبال‌کننده
385 عکس
58 ویدیو
1 فایل
نکته‌ای بود در خدمتم @M_O_Hosseini
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۲۹ ناهار داشتیم، اما اهالی نذری آوردند. روابط انسانی این قسمت نارمک بسیار گرم و در هم تنیده است. مثل یک روستا یا شهر کوچک، همه از هم خبر دارند @m_o_hoseini
قسمت ۳۰ پایگاه ما، مدرسه‌ی مروی‌ست عجیب جای معنوی و با صفائی‌ست قدمگاه شهیدان و شهیدپروران بسیاری بوده پری‌شب، یک ساعتی شد که درونش قدم زدیم و معماری‌اش روایت شد . @m_o_hoseini
قسمت ۳۱ بعضی‌ها گفتند شهید طباطبایی که دانشمند هسته‌ای بودند و همسرشان، اینجا شهید شدند. فاصله‌شان با مسجد جعفری، ده متر هم نمی‌شود. بیست سال پیش حدودا، آقای رئیسی به امور مساجد می‌گوید که یک مسجد سخت را به من بدهید. اینجا را پیشنهاد می‌کنند. الان، محله‌ی گیشا، که نه محله‌ای مذهبی‌ست و نه هویت خاصی دارد، دو تا شهید خاص تقدیم اسلام کرده. پ.ن: به عکس دقت کنید، بنرهای مسجد جعفری مشخص است @m_o_hoseini
قسمت ۳۲ ترکش پرتابه‌ی انفجاری را در خانه‌ای که رفته بودیم پیدا کردیم. خانه‌ی آقای دکتری هست که پایش را در عکس می‌بینید..فوق تخصص روماتولوژی خانه را رها کرده بود و رفته بود. اینجا که میامد، حالش بد می‌شد. ما را که دید، سرحال شد. همه‌ی دغدغه‌اش کتاب‌هایش بود. حین کار فهمیدیم که چند وقتی هم طلبگی کرده‌اند. @m_o_hoseini
قسمت ۳۳ برای باز کردن جبهه‌‌های جدید، باید به چند جای دیگر که مورد اصابت واقع شده می‌رفتیم. نشانی ما سعادت آباد بود، اما رفتیم سمت محلاتی...دو جای بی ربط به هم. نزدیک محلاتی یک پراید خراب شده بود‌. راننده هم دو تا خانم از دهک اقتصادی خودمان بودند با بچه‌های‌شان‌. رَدشان کردیم، اما پشیمان شدیم و برگشتیم. ماشین را که راه انداختیم، تمام مِیل‌مان برای دیدن محلاتی محو شد...رفتیم سعادت آباد ظاهرا مامور خدا بودیم @m_o_hoseini
قسمت ۳۴ یکی از کوچه‌ها بدجور خورده بود. می‌گفتند هم پهپاد زده و هم خودرو انفجاری...خودرو را باور نکردم کل کوچه درگیر ترکش و تخریب و آوار شده بود. خیلی از اهالی نبودند. به اسباب کشی دو تا از اهالی کمک کردیم. چند خانه را هم سر زدیم تا قوت دلی باشیم روایت هر کدام را جدا جدا عرض می‌کنم @m_o_hoseini
قسمت ۳۵ پشت تلفن با ایشان صحبت کردم. آدم فهیمی بودند. کاملا متوجه بود که بیشترین نیاز صحنه، روحیه مردم آسیب دیده است و این فقط از جهادی‌ها بر می‌آید. خانم و بچه‌اش بیمارستان بودند که الحمدلله حال هر دو خوب بود. گفت خون‌های روی لباس بچه که رسانه‌ای هم شده بود، بخاطر پارگی شریان دست خانم‌شان بوده و بچه سالم است. البته با بدن پر از خرده شیشه که آرام آرام خودش خارج خواهد شد. کمک کردیم وسایل‌شان را خالی کند و بار بزند. جانباز جنگ بود. گفت: «اصلا از حمله‌ی اسرائیل ناراحت نیستم. این هزینه‌ها را باید بدهیم» صبح که با مدیر بحران محل صحبت کردیم، گفت خانه‌شان تخریبی‌ست. پ.ن: عکس رسانه‌ای مشهور از ایشان، عکس خون همسرشان روی ستون خانه و عکس داخل خانه. @m_o_hoseini