#جهادی_جنگ
قسمت ۳۱
بعضیها گفتند شهید طباطبایی که دانشمند هستهای بودند و همسرشان، اینجا شهید شدند.
فاصلهشان با مسجد جعفری، ده متر هم نمیشود.
بیست سال پیش حدودا، آقای رئیسی به امور مساجد میگوید که یک مسجد سخت را به من بدهید. اینجا را پیشنهاد میکنند.
الان، محلهی گیشا، که نه محلهای مذهبیست و نه هویت خاصی دارد، دو تا شهید خاص تقدیم اسلام کرده.
پ.ن:
به عکس دقت کنید، بنرهای مسجد جعفری مشخص است
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۲
ترکش پرتابهی انفجاری را در خانهای که رفته بودیم پیدا کردیم.
خانهی آقای دکتری هست که پایش را در عکس میبینید..فوق تخصص روماتولوژی
خانه را رها کرده بود و رفته بود. اینجا که میامد، حالش بد میشد.
ما را که دید، سرحال شد. همهی دغدغهاش کتابهایش بود.
حین کار فهمیدیم که چند وقتی هم طلبگی کردهاند.
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۳
برای باز کردن جبهههای جدید، باید به چند جای دیگر که مورد اصابت واقع شده میرفتیم.
نشانی ما سعادت آباد بود، اما رفتیم سمت محلاتی...دو جای بی ربط به هم.
نزدیک محلاتی یک پراید خراب شده بود. راننده هم دو تا خانم از دهک اقتصادی خودمان بودند با بچههایشان.
رَدشان کردیم، اما پشیمان شدیم و برگشتیم.
ماشین را که راه انداختیم، تمام مِیلمان برای دیدن محلاتی محو شد...رفتیم سعادت آباد
ظاهرا مامور خدا بودیم
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۴
یکی از کوچهها بدجور خورده بود.
میگفتند هم پهپاد زده و هم خودرو انفجاری...خودرو را باور نکردم
کل کوچه درگیر ترکش و تخریب و آوار شده بود.
خیلی از اهالی نبودند. به اسباب کشی دو تا از اهالی کمک کردیم. چند خانه را هم سر زدیم تا قوت دلی باشیم
روایت هر کدام را جدا جدا عرض میکنم
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۵
پشت تلفن با ایشان صحبت کردم. آدم فهیمی بودند.
کاملا متوجه بود که بیشترین نیاز صحنه، روحیه مردم آسیب دیده است و این فقط از جهادیها بر میآید.
خانم و بچهاش بیمارستان بودند که الحمدلله حال هر دو خوب بود. گفت خونهای روی لباس بچه که رسانهای هم شده بود، بخاطر پارگی شریان دست خانمشان بوده و بچه سالم است. البته با بدن پر از خرده شیشه که آرام آرام خودش خارج خواهد شد.
کمک کردیم وسایلشان را خالی کند و بار بزند.
جانباز جنگ بود.
گفت: «اصلا از حملهی اسرائیل ناراحت نیستم. این هزینهها را باید بدهیم»
صبح که با مدیر بحران محل صحبت کردیم، گفت خانهشان تخریبیست.
پ.ن:
عکس رسانهای مشهور از ایشان، عکس خون همسرشان روی ستون خانه و عکس داخل خانه.
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۶
(تکمیلی قسمت ۳۲)
چهارتا جعبه کتاب
تنها چیزهایی بود که دکتر جمع کرد.
در عکس هم مشخص است.
حقیقتا خانهاش به نسبت یک فوق تخصص، بسیار ساده بود.
از لحظهی انفجار که تعریف کرد، و با توجه به آثار و عوارض انفجار، عیان بود خدا نجاتش داده.
عکسهای بعد از مجروحیت را هم دیدیم. چشمش ترکش خورده بود که الحمدلله به خیر گذشت
مطبش هم رفتیم.
کارت ویزیتش را داد که اگر روماتیسم گرفتیم، برویم پیشش تا جبران کند.
#جهادی
@m_o_hoseini
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۷
روز تاسوعا
حدود ساعت ۱۰ صبح
مشغول اسباب کشیِ یک زن و مرد حدودا شصت و چند ساله هستیم.
جای دستهکشی و زنجیر زنی، با افتخار و لذت، اثاث کشیدیم.
نیسان هم جهادی آمده بود.
مقصد ما طبقهی منفی پنج یک پارکینگ بود...
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۳۸
وسط این طرف و آن طرف رفتنهایمان برای باز کردنها جبهههای جدید، مدرسهی کرهایها را هم کشف کردیم.
حدودا ۵۰ سال سابقه دارد.
دخترهای موج کرهای اگر بدانند چنین جایی هست، احتمالا پیگیر ثبتنام بشوند.
#جهادی
@m_o_hoseini