#جهادی_جنگ
قسمت ۶۲
آقای «سید موسوی»
قدکوتاه و لاغر
ریش شمارهی صفر
پیراهن داخل شلوار
لباس سیاه و انگشترهایش را بگیری، هیچ نشانی از ما ندارد.
کارمند شهردای منطقه خیابان شریعتیست.
موتور محرک امدادرسانی دولتی، اما به نحو جهادی، در منطقه، ایشان بود.
جذب نیرویش هم بالا بود. ملاک و میزانی شده بود برای شهرداران تا بقیهی نیروها را مواخذه کنند.
به قول اهالی:
« ایشون و نیروهاش، با خود موشک اومدند»
یعنی از اولین آدمهای حاضر بعد از انفجار بودند.
به زور عکسش را گرفتم.
#جهادی
@m_o_hoseini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهادی_جنگ
قسمت ۶۳
روایتهای یکی از بچههای جهادی، که سالهاست خاکریزش را در جبههی اینستاگرام انتخاب کرده است.
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۶۴
دختری جوان و بیحجاب و با پوششی افتضاح آمده که راهنماییمان کند.
لحظهی اصابت، ده پانزده متر با قلب انفجار فاصله داشته اما زخم هم برنداشته بود..
گفت:
«صاحب خانهی من یک حاج خانمِ. گفته بود اگه میشه اجارهت رو با تاخیر نده، چون همهاش میره برا ایتام.
منم بخاطر همین کار خیر، اجارهام را حتی چند روز زودتر میدادم.
فکر کنم بخاطر همین، خدا منو حفظ کرده»
#جهادی
@m_o_hoseini
#جهادی_جنگ
قسمت ۶۵
حدودا پنجاه، شصت ساله بود و خانم. نیمچه لچکی رو سرش بود و از مصادیق با حجابی در تهران شمرده میشد.
با اضطراب و گریه گفت:
«حاج آقا من میترسم دوباره جنگ بشه، من ناراحتی اعصاب دارم، یعنی دوباره جنگ میشه؟»
دروغ چرا...
«بله خانم، این جنگ فقط با نابودی اسرائیل تموم میشه، اما...»
با ادبیات خودش، از قدرت ایران و طرح جمهوری اسلامی برای نابودی اسرائیل و دست بالای ما در تغییر نظم و آرایش عالم گفتیم...خساراتی که اسرائیل خورده و در خبرها شنیده را برایش معنا کردیم.
فهمید داریم هزینهی پیشرفت را میدهیم.
فهمید آن که دارد ذره ذره آب میشود اسرائیل است.
جان گرفت، قامت راست کرد. شجاع شد و رفت
#جهادی
@m_o_hoseini