📚
در قالب های نوشتن، یک انتخاب قالب رمان، به این دلیل است که:
دست نویسنده برای شخصیت سازی و فضا سازی و در کل نوشتن باز باشد.✍
📚
زمانی که یک سوژه از دل تاریخ انتخاب می شود و وقتی که قالب وارد فضای رمان می شود، علتش این است که اطلاعات در خصوص آن سوژه کم بوده است.📝
📚
گاه آدمهایِ مظلوم ِگمنام، حتی اگر بخواهی سراغشان بروی، باز هم مظلومیت و گمراهی همراهشان می باشد.❇️
📚
این ماه به سراغ کتابی می رویم که سوژه اش گمنام و مظلوم بوده.
قرار است با هم کتاب نهان خانه را ورق بزنیم و به سراغ معرفی شهید رجبعلی غلامی برویم.🌷🇮🇷
📚🏴
در جهان هم شان و همتایی کجا دارد بقیع
چون که یکجا چهار محبوب خدا دارد بقیع
هشتم شوال، سالروز تخریب قبور مطهر ائمه بقیع علیهم السلام💔
#باشگاهمخاطبیننشرستارهها
#شهداستارهنبودندستارهشدند.
#محفلیبرایکتابخوانها
┄┅┅┈⊰✼📚✼⊱┄┅┅┄
کانال باشگاه مخاطبین نشر ستاره ها
@m_setareha
محفلی برای دوستان کتابخوان
https://eitaa.com/joinchat/4250665582C6ccc87121f
ارتباط با ادمین
@nashr_admin
📚
در سن ۱۲ -۱۱ سالگی به ایران مهاجرت کرد و در شهر بجستان (خراسان جنوبی)سکنی گزید.
برای تأمین مخارج خودش باسواد اندکی که داشت در مرغداری آقای فلاحتی و مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد.فردی درستکار، امین، بردبار و آرام بود. و به نماز و روزه اش زیاد اهمیت میداد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت میکرد. با اینکه یک افغانی بود، اما دفاع از اسلام و کشور ایران را وظیفه خود و آن را همچون کشورخودش دوست میداشت.❤️
📚
بارها گفته بود: تا کنون رهبری همچون رهبر ایران ندیده ام. مدتی در پایگاه شهید بهشتی چمران و پایگاه های دیگر فعالیت خویش را آغاز نمود. با شروع جنگ راهی جبهه و به مدت ۲ سال در کردستان در تیپ ویژه ی شهدا به عنوان تخریب چی فعالیت میکرد.✨
📚
نیروهای شهید کاوه شب عملیات رسیده بودند به سیم خاردارهای حلقوی. سیم خاردارها همه یکجا جمع شده بودند و اگر آنها را میبریدند کل معبر منفجر میشد. وقت تنگ بود. ناگهان جوانی آمد و خوابید روی سیم خاردارها و گفت: رد شید.
آن جوان شهید رجبعلی غلامی بود.
همهی سیصد نفر گردان از روی او عبور کردند و عملیات شروع شد. همان موقع به سختی دستانش رو به آسمان بلند شد و گفت: خدایا! تحمل ندارم!شهادت را نصیبم کن. لحظهای نگذشت که تیری آمد و به چشمش خورد و او را آسمانی کرد.🇮🇷🌷