"شهدا؛ ستاره نبودند ستاره شدند" #گزارش_تصویری 📸 ۱۴٠۳/٠۲/۲۲ 📚 #نشر_ستاره_ها در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران حضور فعالان فضای مجازی در غرفه ی انتشارات ستاره‌ها #نشر_ستاره_ها #نمایشگاه_کتاب_تهران @n_setareha

"شهدا؛ ستاره نبودند ستاره شدند" #گزارش_تصویری 📸 ۱۴٠۳/٠۲/۲۰ 📚 #نشر_ستاره_ها در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران حضور جناب آقای آرانیان مسئول انجمن راویان فتح رضوی در غرفه ی انتشارات ستاره‌ها #نشر_ستاره_ها #نمایشگاه_کتاب_تهران @n_setareha

#معرفی_کتاب 📚کتاب «رفیق» آخرین اثر منتشر شده از زنده‌یاد سعید تشکری است 🔹 وی در بستری داستانی زندگی شهید مهدی میرزایی را روایت می‌کند. 🔹در خلاصه این کتاب آمده: پرچم ایران را روی شانه گرفته بود؛ زل زده بود به چشم‌هایت. 📚کتاب «حوض شربت» ماجراها و اتفاقات حوض شربت می‌تواند دستمایه ساخت یک سریال بسیار جذاب تلویزیونی باشد که مخاطبان فراوانی را به خود جلب و ماجراهای عجیب و جالبش ساعت‌ها آن‌ها را میخکوب کند. 🔹در خلاصه این کتاب آمده: حتی آبی نبود که بتول با آن با آن دستمالی را نمناک کرده و... 🔰 انتشارات ستاره‌ها «شهدا ستاره نبودند،ستاره شدند» 📍تهران مصلی امام خمینی، شبستان اصلی، راهرو ۱۸، ستون ۷۸، غرفه۳۷۲ 🔷@Basijnewsir

#معرفی_کتاب 📚«روایت بی قراری» 🔹در کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی را به روایت همسر شهید، خانم مرضیه بلدیه می‌خوانید. 🔹 این اثر یکی از کتاب‌های مجموعه تاریخ شفاهی زنان قهرمان است که در نشر ستاره‌ها به چاپ رسیده است. 📙در خلاصه این کتاب آمده: هیچ جوره راضی نمی‌شود که با گروه برویم زیارت. می‌گوید خطر جانی دارد. شهر ناامن است و به او اجازهٔ عبور و مرور در شب را نداده‌اند. حسین هم مدام می‌گوید: برادرِ من، آدم شبِ شهادت فاطمهٔ زهرا نجف باشه و توی هتل لم بده! ما که تا اینجا جونمونو کف دستمون گذاشتیم مابقی رو هم خدا درست می‌کنه. 🔰 انتشارات ستاره‌ها «شهدا ستاره نبودند،ستاره شدند» 📍تهران مصلی امام خمینی، شبستان اصلی، راهرو ۱۸، ستون ۷۸، غرفه۳۷۲ 🔷@Basijnewsir

📚#معرفی_کتاب | نمایشگاه کتاب چی بخریم ❓ 📘 کتاب «بابا رجب» نوشته نسرین رجب‌پور است. این کتاب روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) جانباز دفاع مقدس است. در خلاصه این کتاب آمده: در حیاط تمام سعی ام را کردم تا الهه و حمید نزدیک پنجره بمانند. هر دو را روی زانوهایم نشاندم تا بهتر توی دید رجب باشند چند لحظه ای گذشت به حدی سرگرم بچه ها شدم که رجب را از یاد بردم موهای الهه بلند شده بود و مدام توی صورتش میریخت... 📙 کتاب «رویای بیداری» جلد اول از مجموعه مدافعان حریم، تاریخ شفاهی زنان قهرمانان مدافعان حرم را روایت می‌کند. در خلاصه این کتاب آمده: رد نمی شد. بازی اش گرفته بود مثل بچه ها که وقتی میخواهی دارو بدهی اذیت می‌کنند، از دستم فرار می‌کرد و من به دنبالش التماس میکردم.گفت: برای همینه که هنوز نرفته برمیگردم». دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: انشاء الله به حق این قرآن برم و برنگردم». 🔰 انتشارات ستاره‌ها «شهدا ستاره نبودند،ستاره شدند» 📍تهران مصلی امام خمینی، شبستان اصلی، راهرو ۱۸، ستون ۷۸، غرفه۳۷۲ 🔷@Basijnewsir