eitaa logo
مادر خوب | مدرسه مادری
118.3هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
221 فایل
❤️به کانال #مادر_خوب خوش آمدی❤️ اینجا دور هم جمع شدیم تا در مسیر شیرین و پر چالش مادری، تنها نباشیم🤝 💌پاسخگو @admin_madarekhoob تبلیغات https://eitaa.com/maadar_khoob_AD https://eitaayar.ir/anonymous/bD3q.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ✨ امامـ صادق عليه‌السلامـ اِمتَحِنُوا شِيعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ: عِندَ مَواقيتِ الصلَواتِ كيفَ مُحافَظَتُهُم علَيها، و عِندَ أسرارِهِم كيفَ حِفظُهُم لَها عَن عَدُوِّنا، و إلى أموالِـهِم كيفَ مُواساتُهُم لإِخوانِهم فيها. شيعيان ما را در سه چيز بيازماييد: در وقت نماز و چگونگى مواظبتشان بر آن، در نگهدارى اسرارشان از دشمنان ما، و در همدردى و كمك مالى به برادرانشان. 🪴 📚 بحارالأنوار، ج۸۳، ص۲۲، ح۴۰ 🧡 @maadar_khoob
گنجینه صوتی تبیان
زمان: حجم: 1.32M
فایل_صوتی 🍁بلوغ زودرس کودکان 🎵پرسش و پاسخ تربیتی توسط استاد دهنوی در حوزه مسائل كودك و نوجوان پیرامون «چگونگی جلوگیری از بلوغ زودرس» (5:29) ‌🧡 @maadar_khoob
✅✅علل دروغگویی کودکان بالاتر از 6 سال چیست؟ 📢 دروغگویی از 6 سالگی به بعد عللی دارد: 1. محیط: دروغگویی اعضای خانواده یا نزدیکان، کودک را دروغگو می‏کند. صدای زنگ منزل بلند می‏شود. پدر با قراینی می‏فهمد طلبکار است. به فرزندش می‏گوید: بگو پدرم در خانه نیست. پدر به طور غیر مستقیم، دروغگویی را به فرزند خود منتقل می‏کند. کودک مرتکب خلافی شده است. پدر یا مادر می‏گوید: آقا کلاغه خبر آورده که چنین کاری کرده‏ای. او به تدریج خواهد فهمید که این مسأله دروغ است و خود نیز دروغ می‏گوید. افزون بر این، اعتمادش نیز از والدین سلب خواهد شد. باید توجه داشت که محیط، منحصر در خانه نیست و ممکن است دروغگویی از مدرسه، محله، خانه‏ ی نزدیکان یا... به کودک منتقل شود؛ پس باید محیط را اصلاح کرد. در حضور کودک، به شوخی دروغ نگویید. «توریه» هم نکنید. 2. جلب توجه: کودکان به طور فطری به توجه نیاز دارند و گاهی برای جلب توجه دیگران به خود، دروغ می‏گویند. توصیه می‏شود به حد کافی به آنان توجه کنید تا مجبور نشوند از این طریق، توجه دیگران را به خود جلب کنند. 3. انتقام ‏جویی: کودک، گاهی دروغ می‏گوید تا از دیگری انتقام بگیرد. بهرام و شهرام دو برادرند. بهرام، شهرام را کتک می‏زند و چون شهرام، توان مقابله با بهرام را ندارد، به دروغ، او را نزد پدر خطاکار معرفی می‏کند تا پدر او را توبیخ یا تنبیه کند و به این صورت، انتقام بگیرد. در این صورت، باید به او درس انصاف بدهید که پسندیده نیست برای انتقام از دیگری، به دروغ متوسل شود. 4. ترس از تنبیه: اگر کودکان، از تنبیه بدنی در امان باشند، دروغ نمی‏گویند. اگر کودک بداند در صورت ارتکاب خلاف و عملی ناپسند، والدین یا معلم، او را تنبیه نمی‏کنند، بلکه به او آگاهی می‏دهند و در صورت نیاز، از او شکوه خواهند کرد، حقیقت را خواهد گفت. توصیه می‏کنم در صورت ارتکاب خلاف، از ساز و کارهای بازدارنده، یعنی رو ترش کردن، محرومیت، تحریک عواطف، قهر، و شیوه‏ی بده و بستان استفاده کنید و از تنبیه بدنی جدا بپرهیزید. 5. تکلیف زیاد: معلمی که تکالیف فراوانی را بر عهده‏ ی دانش‏آموز می‏گذارد؛ به گونه‏ ای که انجام آن‏ها در توان کودک نیست، او را به دروغ وا می‏دارد و کودک برای توجیه عدم انجام تکالیف، دروغ می‏گوید. 6. توقع بیش از حد: توقع بیش از حد والدین و معلم، کودک را به دروغ وامی‏دارد. والدین یا معلم به کودک می‏گویند: چرا در درس ریاضی نمره‏ی 17 گرفتی؟ توقع ما از تو، نمره‏ی 20 بود. کودک به دروغ می‏گوید: وقت کم آوردم و.... از کودکان خود در حد توان و هوش آنان توقع داشته باشید. آشنا کنید تا زشتی این عمل را دریابند (توجه داشته باشید که نیازهای اولیه‏ ی آنان را مرتفع سازید). ‌🧡 @maadar_khoob
صبحـ🌝ــتون بخیر🐣🤍 🧡 @maadar_khoob
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تپل مپلی 😘🥳🥳🥳🥳 مواد لازم : آرد ۱ لیوان تخم مرغ ۳ عدد روغن مایع ۴ ق غ نشاسته ذرت ۱ ق غ بیکینگ پودر ۱ ق چ وانیل نصف ق چ شیر ⅔ لیوان شکر ۴ ق غ 🧡 @maadar_khoob
💢 زندگی با طعم آینده 🔶 فرزند که می‌آید، زندگی رنگ تازه‌ای می‌گیرد. والدین با عشق، تمام سختی‌ها را به جان می‌خرند تا فردای فرزندانشان بی‌نقص و پُر از فرصت باشد. امید به رشد آن‌ها، انگیزه‌ای بزرگ برای ادامه مسیر زندگی است. 🌺سی اردیبهشت روز ملی جمعیت گرامی باد🌺 🧡 @maadar_khoob
🍁ارتباط نوجوان با پدربزرگ و مادربزرگ (دکتر کیهان نیا) 🔻🔹🔻 بافت سنتی ایران باعث شده که گاهی پدربزرگ و مادر بزرگ در خانه فرزندشان زندگی کنند، در نتیجه ارتباط نوجوان با پدربزرگ و مادربزرگ بیشتر می شود و آنها دائماً با نوه شان که نوجوان است، سر و کار دارند؛ یا این که گاهی، برای چند روزی به خانه فرزندشان می روند که در این صورت باز هم با نوجوان ، که تفاوت سنی زیادی با آنها دارند، در یک جا به سر خواهند برد. هر قدر فاصله سنی نوجوان و پدربزرگ یا مادربزرگ بیشتر باشد اختلاف سلیقه آنها هم بیشتر می شود. آنها که پیر و شکسته شده اند دیگر حال و حوصله ارتباط با نوجوان را ندارند، از سر و صدای نوجوانان و تحرک شان به شدت آزرده خاطر می شوند، و غالباً با بی حوصلگی و خشونت از نوجوانان می خواهند که آرام باشند و شیطنت نکنند. اغلب مشاهده شده است که نصیحت پدربزرگ و یا نصیحت های مادربزرگ معمولاً همراه با پرحرفی است که نوجوان را زیر رگبار پند و اندرز می گیرند، یا از جوانی های برباد رفته، آنهم به قصد تحقیر نوجوان یا به قصد مقایسه خوبی های خودشان در مقابل نوجوان صحبت می کنند. معمولاً نوجوانان هم که از آموزش مستقیم فراری اند، از این نوع نصیحت های پدر بزرگ و مادربزرگ گریزانند. بنابراین نوجوان از یک طرف به خاطر علاقه و احترام به پدربزرگ و مادربزرگ نمی خواهد دل آنها را بشکند، و از طرف دیگر از دخالت پدربزرگ و مادربزرگ ناخشنود است، و دخالت های بزرگترها را نوعی توهین به خود تلقی می کند و در نتیجه شخصیت خود را زیر سوال می بیند، شخصیتی را که متأسفانه به خاطر عدم رشد کافی، خودبه خود، زیر سوال هست معمولاً حقیرتر می شود. نوجوان که اغلب راه به جایی ندارد، چون استقلال خود را محدود می بیند، با واکنشهای غیرعادی، دست به کارهای غیرمعمولی می زند و ندانسته و ناخواسته موجب آزار والدین سالخورده خود می شود. 🔸🔹🔸 ⭕در اینجا تنها توصیه ای که به پدربزرگ ها و مادربزرگ ها می توانم بکنم، این است که: «ای عزیزان بزرگوار! که در منزل هر کدام از فرزندان خود می باشید و آنها شما را برکت و نعمت خانه خویش می دانند، در این خصوص لطفاً آتش بس بدهید و تربیت نوجوان را به اولیای مدرسه و والدین شان واگذارید. آنها مجبور نیستند تابع سلیقه های مختلف شما باشند. اگر شما به منزل فرزندانتان آمده اید یا ناچارید که با آنها زندگی کنید، باید کاری به کار نوه خود که نوجوانی تازه بالغ است نداشته باشید. با خود فکر کنید که او متعلق به دوره شما نیست، بنابراین خیلی از کارهایش با دوره نوجوانی شما فرق دارد. او را رها کنید و اجازه دهید مطابق عصر خودش تربیت شود. اگر چنین کردید، اتفاقاً رابطه نوجوان با پدربزرگ و مادربزرگ خود بیشتر و بهتر می شود و نوجوان خود به سراغ شما می آید و ندانسته هایش را از شما می پرسد و عصیان ها و طغیان هایش را با شما درمیان می گذارد، در اینجاست که اگر به حقیقتی واقف هستید، آن را بیان کنید، در غیر این صورت برای آنها گوش باشید که نوجوانان در این سنین دنبال سنگ صبوری می گردند تا عقده دل را خالی کنند؛ پس اگر قدری تحمل کنید، چه کسی بهتر از شما؟!» 🧡 @maadar_khoob
💠 🌹امام جعفرصادق (علیه السلام): من قُتِلَ فی سَبیلِ اللهِ لَم یُعَرّفْهُ اللهُ شَیئاً مِن سَیِّئاتِه. کسی که در راه خدا به شهادت برسد خداوند او را بر هیچ کدام از گناهانش مطلّع نخواهد ساخت.(دیگر گناهی ندارد). 📗وسائل، ج ١١، ص ٩ 🧡 @maadar_khoob
على باقالوکار يکى بود يکى نبود غير از خدا هوشکى (هيچ‌کس) نبود. در زمان قديم يک على باقالو (باقلا) کار بود. اين مرد هر چه باقالو مى‌کاشت يک قلاغ (کلاغ) بود مى‌رفت و تمام آنها را از زير خاک در مى‌آورد و مى‌خورد و وقتى هم سير مى‌شد مى‌رفت روى يک درخت که در همان نزديکى بود مى‌نشست و مى‌گفت:”قارقار گوز من به ريش على باقالو کار.“ از رفتار اين قلاغ دل على خيلى به تنگ مى‌آيد، روزى براى گرفتن آن قلاغ نقشه خوبى مى‌کشد. يک تابه را روى آتيش مى‌گذارد تا خوب سرخ مى‌شد و آنرا مى‌برد مى‌گذارد روى همان شاخه درخت که قلاغ روى آن مى‌نشسته. قلاغه غافل از همه جا مياد رو تابه مى‌شيند پاواش مى‌چسبد به تابه. على که در همان نزديکى‌ها کمين کرده بود فورى پيش مى‌رود و قلاغ را مى‌گيرد. مى‌خواهد او را بکشد اما قلاغ به على مى‌گد:”مرا نکش زيرا به درد تو مى‌خورم و اگر مرا آزاد کنى به تو کمک فراوانى مى‌کنم.“ على مى‌گد:”براى من چيکار مى‌کني؟“ قلاغ جواب مى‌دهد:”در فلان جا يک ديگ دارم کا (که) اگر با چيزى به لب آن بزنى و بگوئى پلو پلو هفت رنگ پلو، هفت رنگ پلوى پخته حاضر مى‌شد که يک دبه(۱) هم دارم که اگر با چوبى به آن بزنى و بگوئى دبه دبه همه بيرون دبه فورى هزار تا غلام سياه از آن بيرون مى‌آيند و باز اگر با چوب رو به آن بزنى و بگوئى دبه دبه همه تو دبه، همهٔ آنها به دالخ دبه مى‌روند. اين دو چيز را به تو مى‌دهم و چند تا از بال‌هاى خودم را هم به تو مى‌دهم هر وقت عرصه براى تو تنگ شد يکى از آنها را در آتيش بينداز من فورى به کمک تو خواهم آمد.“ (۱) ظرفی است سفالین یا فلزی که در آن روغن چراغ می‌ریزند و تقریبا شبیه آفتابه است البته به شکل‌های مختلف هست که یکی از انواع آنها به آفتابه شباهت مختصری دارد. على قبول مى‌کند و قلاغ را رها مى‌کند. قلاغ همه چيزهائى را که قول داده بود به على مى‌دهد. على هر دو را امتحان مى‌کند و مى‌بيند قلاغ راست گفته است. چند شب از اين قضيه مى‌گذرد شبى على حکمران آن شهر را با همهٔ غلامانش مهمان مى‌کند. وقت شام هفت رنگ پلو از آن ديگ بيرون مى‌آورد و حسابى مهماندارى مى‌کند. يکى از غلامان پادشاه مى‌فهمد که على از کجا اين همه برنج رنگ به رنگ در مى‌آورد و وقتى از خانهٔ على مى‌روند غلام به حکمران اين قضيه را مى‌گويد. حکمران مى‌گويد:”اين ديگ براى ما خوب است.“ و چند تا از غلامانش را مى‌فرستد کا ديگ را از على بگيرند. از قديم مونده، سزا نيکى بدى است. خلاصه غلامان حکمران به خانهٔ على مى‌روند و ديگ را از او مى‌گيرند و پيش حکمران مى‌برند اما على هم هيچ نمى‌گويد و صبر مى‌کند تا وقتى که غلامات به خونهٔ حکمران برسند آنوقت دبهٔ خود را بر مى‌دارد و به خونهٔ حاکم مى‌رود و چوب را به دبه ميزند و مى‌گد:”دبه دبه همه بيرون دبه.“ ناگهان هزار غلام سياه با شمشيرهاى برهنه از دبه بيرون مى‌ريزند و دور حاکم و افرادش را مى‌گيرند. چند نفر از غلامان حاکم را که به قتل مى‌رسانند حاکم امان مى‌خواهد و تسليم على مى‌شود، على او را امان مى‌دهد و به حاکم مى‌گويد:” دست بالاى دست بسيار است.“ حاکم خجل مى‌شد اما على او را دلدارى مى‌دهد و از آن پس با حاکم دوست ميشد تا عمرش به سر مى‌رسد. 🧡 @maadar_khoob