🔸 کی خسته است!
هنوز خاطره دوران دفاع مقدس از یادها نرفته است که وقتی در خط مقدم و پشت جبهه، صفوف نماز جمعه و راهپیمایی ها با صدا بلند سوال می شد " کی خسته است "، مردم یک دل و یک صدا بلند جواب می دادند: " دشمن ".
ملتی که امید دارد، ایمان دارد، شهادت دارد، روحیه سلحشوری و جان نثاری در رگ هایش جاری است، چرا باید احساس خستگی کند. ملت امام حسینی خستگی ناپذیر است.
مگر چه اتفاقی افتاده است که به این ملت سرافراز و سربلند نسبت خستگی می دهند. از اینکه فریاد حمایت از مظلومان غزه را سر می دهند و از دولت ها و نهادهای بینالمللی توقف جنگ و نسل کشی که صهیونیست ها به راه انداخته اند طلب می کنند، از این فریادها احساس خستگی ملت را کرده اند؟! آیا همدردی با ملت مظلوم، از نشانه های خستگی است؟!
پس، برای همین است که برخی ها رفع خستگی ملت را در کنار آمدن با کدخدا و پیاده روی با همدستان او و کوتاه آمدن از حقوق مسلمه ملت می دانند.
خسته آن مرفهین بی درد و عافیت طلبانی هستند که هیچگاه دل شان با محرومان و مظلومان نبوده است. همان کسان که در دوران دفاع مقدس هم فرسنگ ها دور بودند و روزگار سخت این ملت را از پشت شیشه نظارهگر بودند.
اگر هم غبار خستگی بر این ملت نشسته باشد که نشسته، بخاطر حمیت سلحشوران در دفاع از مرزها و حریم حرم و امنیت و دفاع از ملت های مظلوم نیست. اینها که خستگی نمی آورد بلکه جان ها را تازه می کند و روحیه می بخشد و خستگی را از تن ملت به در می کند.
بازی های سیاسی جناحی و قدرت طلبی و وعدههای واهی دادن و دل به ضمانت های دشمن دادن و فرسایشی کردن احقاق حقوق ملت است که خستگی می آورد.
درست است که این ملت بخاطر نا کارآمدی برخی کارگزاران بی کفایت رنجور است ولی خسته نیست. باید نشانه های خستگی را در دشمن دنبال کرد نه در ملتی که بیش از چهار دهه برابر نامهربانی ها و شرارت های دشمن سرافرازانه مقاومت و ایستادگی کرده است و هر بار هم که صدای " کی خسته است " را می شنود بی درنگ پاسخ می دهد: " دشمن ".
پس، بهتر است آنان که همیشه ایام در خدمت گذاری به ملت و دفاع از ملت های مظلوم خسته بوده و هستند، خستگی خود را به ملت نسبت ندهند. بلکه به فکر درمان خستگی خود باشند
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
پروژه ناتمام مدرنیته با حمایت از اسرائیل غاصب تمام شدنی نیست
امروز صهیونیست ها پاشنه آشیل مدرنیته هستند. حمایت روشنفکری از آنها مدرنیته را به محاق می برد.
https://www.farsnews.ir/news/14020827000238/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%D8%BA%D8%A7%D8%B5%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AAح
🖌 تنگ نظری پیرامون علوم انسانی را کنار بگذارید
یادداشت نویس روزنامه اعتماد معتقد است که رئیس شورای تحول علوم انسانی زیاد به پر و پای علوم انسانی می پیچد و دنبال اسلامی شدن آن است. او می پرسد که " آخر اين علوم انساني غربي دقيقا كدام علوم است و قرار است نوع اسلامي آن با آنها چه توفير و تفاوتي داشته باشد؟".
تمام سخن در همین است که آخر این علوم انسانی غربی چه متاعی است که تنگ نظرانه با هم نشینی اندیشه اسلامی با آن مخالفت می شود؟ هر بار که بحث اسلامی شدن علوم انسانی پیش می آید با طرح مساله ای انحرافی و موهوم ( کنار گذاشتن علوم انسانی غربی ) علیه آن تهاجم رسانه ای به راه می افتد.
اینکه ایشان هنوز نمی داند علوم انسانی غربی یا بگوییم علوم انسانی سکولار و علوم انسانی اسلامی وجود دارد و مرز میان این دو دسته علوم را تشکیک می کند، تعجب آور است نه اینکه باور به چنین دو گانه ای تعجب آور باشد.
اگر آن اندیشمندان غربی که ایشان اسامی برخی از آنها را ذکر کرده است باور به تفکیک علوم انسانی به غربی و اسلامی ندارند، می گوییم پس چرا بر این تفکیک اصرار می ورزند؟ چرا علوم را به سکولار و غیر سکولار، دینی و غیر دینی تقسیم می کنند؟ چرا علوم را به مدرن و غیر مدرن یا پیشا مدرن، علوم این جهانی و الهیاتی تقسیم می کنند؟
اگر تفکیک میان اندیشمندان سکولار و غربی با متفکران اسلامی درست نیست، پس چرا همه را در یک اردوگاه فکری قرار نمی دهید و میان آنها فقط با ملاک شخصی و فردی مرز بندی نمی کنید؟
بیائید بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و ملاصدرا و حکیم سبزواری و علامه طباطبایی و مرتضی مطهری و علامه جعفری و علامه مصباح یزدی رحمت الله علیهم را هم کنار اندیشمندان غربی بخوانید و این بزرگان را نیز از سازندگان علوم انسانی بدانید تا دیگر منازعه ای باقی نماند.
اگر هر گونه منازعه بنیادی را نفی می کنید؛ پس نباید در فهم چیستی علوم انسانی کار را منحصر در منابع اندیشمندان غربی کرد. بلکه باید وسعت نظر داشت و دیدگاه اندیشمندان مسلمان را نیز دخالت داد. چنانکه کارنامه شورای تحول علوم انسانی همین امر را نشان می دهد.
بر این اساس است که می گوییم این رئیس شورای تحول نیست که به پر و پای علوم انسانی می پیچد بلکه کسانی این کار را می کنند که تنگ نظرانه می خواهند محدوده علوم انسانی با همان متفکران غربی شناخته شود و با هر گونه دخالت اندیشه اسلامی در قلمرو علوم انسانی مخالفت می ورزند. نگاه سکولار است که نمی گذارد علوم انسانی بسط پیدا کند و تعریف حقیقی خود را پیدا کند.
مسلماً اراده معطوف به اسلامی شدن علوم انسانی بنایی بر کنار گذاشتن اندیشمندان غربی را ندارد. بلکه خواهان توسعه و بسط علوم انسانی بر پایه خوانش اندیشه اسلامی است. چنانکه نامه مرحوم امام خمینی ره به گورباچف بر همین نظر استوار بود که قلمرو فهم علوم انسانی را محدود به نظریات متفکران غربی نسازید.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🖌 نگاه راهبردی حکمرانی ولایی به امر ورزش
نگاه راهبردی نتیجه برقراری نسبت بنیادی میان غایات حکمرانی و عمل است. در اثر چنین رویکردی است که کنشگری ها در همه عرصه های حکمرانی در راستای تحقق غایات نظام سیاسی سامان دهی می شود. نگاه راهبردی است که جایگاه این عرصه ها را ارتقاء می دهد و اهمیت آنها را دو صد چندان می گرداند.
ویژگی بارز مقام معظم رهبری در امر حکمرانی این است که از افق تحقق غایات نظام اسلامی به عرصه های حکمرانی نگاه می کند. لذا ایشان همواره در تعامل و گفتگو با مردم و مسئولین بر این نگاه راهبردی وفادار مانده است. چنانکه ولی فقیه در دیدار هفته گذشته شان با ورزشکاران مدال آور ( ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ ) از نگاه راهبردی به تفسیر جایگاه ورزش در جمهوری اسلامی پرداختند.
ولی فقیه در این دیدار صمیمانه نگاه راهبردی جمهوری اسلامی به ورزش را بر پایه غایت سیاسی " ایران قوی " تبیین کرده است. شعار ایران قوی از مهم ترین غایاتی است که ولی فقیه خود را ملزم به پی گیری آن از مسئولین و گفتگو با مردم کرده است. ایشان در هر فرصتی غایت ایران قوی را گوشزد می کند:
" به مسئولین کشور و ملّت عزیزمان میخواهم توصیه بکنم سعی کنند قوی بشوند؛ به قول شاعر خراسانی ما: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی». باید قوی بشوید؛ هم در اقتصاد قوی بشوید، هم در علم قوی بشوید، هم در فنّاوری باید قوی بشوید، هم در دفاع نظامی باید قوی بشوید؛ باید قوی بشوید. تا قوی نشوید، دشمنها به شما طمع خواهند کرد، به شما تعرّض خواهند کرد، تجاوز خواهند کرد. این توصیهی اوّل که توصیهی همیشگی من است و من خودم تا توان دارم و تا توفیق از طرف پروردگار داشته باشم، این قضیّه را دنبال میکنم؛ مسئولین هم موظّفند دنبال کنند". ( بیانات: ۲۶/ ۹/ ۱۳۹۹ )
بر همین اساس است که ولی فقیه با نگاه راهبردی به تبیین جایگاه و اهمیت ورزش در جمهوری اسلامی می پردازد. ورزش در این نگاه به مثابه کنشی روزمره و عادی تلقی نمی شود. چون ورزش در نسبت با غایت" ایران قوی " تفسیر شده است. از نیازمندی ها و لوازم شکل گیری ایران قوی اهمیت دادن به مقوله ورزش است. ایران قوی به جامعه ای با روحیه ی ورزشی نیاز دارد. ورزش جسم آدمی را چابک و سرحال نگه می دارد و رخوت و سستی را از جامعه دور می سازد. از این رو، ولی فقیه لازمه ایران قوی را در ورزش قوی می دانند و از همین منظر به لوازم تحقق ورزش قوی اشاره کرده است:
من میگویم ایران قوی باید ورزش قوی داشته باشد. ما شعار «ایران قوی» دادهایم دیگر؛ ورزش ایران قوی باید یک ورزش قوی باشد ( بیانات: ۱/ ۹/ ۱۴۰۲ )
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
🔰 اراده فتح قله های پیشرفت و ترقی و حقارت طبع های بیمار
حس صعود و فتح قلههای مرتفع و دست نیافتنی ذاتاً لذت بخش است. وقتی کوهنوردی از اراده اش بر فتح قله ای مرتفع و صعب العبور سخن می گوید، علیرغم سختی هایی که در این کار وجود دارد، از شنیدن چنین سخنی شاد می شویم و او را تشویق کرده و برای موفقیتش دست به دعا بر می داریم.
وقتی اخبار لحظه به لحظه نزدیک شدن کوهنورد به قله و فتح آن را می شنویم، از خود بی خود می شویم و از شدت خرسندی در خود نمی گنجیم. حتی وقتی هم که کوهنوردمان در رسیدن به قله موفق نشود، او را سر زنش نمی کنیم بلکه به او امید می دهیم و از او می خواهیم دست از چنین اراده بزرگی بر ندارد.
این شکل از مواجهه با اراده معطوف به فتح قله های بلند مرتبه موافق با بلند طبعی انسان است. چون سرشت انسان متعالی است و اهداف رفیعه را طلب می کند.
بخاطر بلند طبعی است که می گوییم " ما ز بالاییم و بالا می رویم ". و بر اساس همین طبع متعالی است که اهداف پست و دَنیه را مذموم می شماریم و از انتخاب آنها حذر می کنیم. تنها طبع های ثانوی دَنیه است که چنین اهدافی را بر می گزیند.
چنانکه راه رسیدن به خدا در صعود و رفعتی است که به کمک کلمه طیبه و عمل صالح میسر می شود: " مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ " ( فاطر : 10 ).
پس، سرشت استعلایی انسان خاستگاه اراده رشد و ترقی خواهی در همه عرصه های مادی و معنوی است. حتی اگر این اراده در رفتن به قعر دریاهای عمیق باشد.
هیچ صعودی و فتح قله ای بدون وجود سرشت استعلایی در انسان اتفاق نمی افتد. چون آدمی در این جهان به هبوط عادت کرده است و به دنائت در طبع خو گرفته است. به همین خاطر، اراده فتح قله ها کار هر کس نیست.
اینکه برخی ها برابر اراده های قدسی و آهنین در فتح قلههای پیشرفت و ترقی بجای احساس شادی غضبناک و برآشفته می شوند و چنین اراده ای را از راه مغالطه و شبیه سازی های ناروا تحقیر می کنند، بخاطر دنائت طبع شان است. در غیر این صورت، دلیلی ندارد که اراده بر فتح قله ها را تحقیر کنیم.
نقد اراده فتح قله از جهت انتخاب و اولویت و نحوه راهبری معقول است اما نفی اساس صعود غیر عقلایی است تا چه رسد به تحقیر آن.
فرضاً هم جامعه ای در فتح قله پیشرفت نام کام شود ولی حق نداریم او را بخاطر چنین اراده مترقیانه ای سرزنش و تحقیر کنیم. بلکه حقارت و فرومایگی از آن خود این افراد است. چون آشکارا اذعان به ارزشمندی دنائت طبعی و بی ارزشی اراده بر پیشرفت و ترقی انسان و جامعه کرده اند.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadega
اراده فتح قله های پیشرفت و ترقی و حقارت طبع های بیمار | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020905000561/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D9%82%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%AD%D9%82%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B7%D8%A8%D8%B9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1
❗️ گفتگوی بیهوده
" به طور فشرده از باب یادآوری عرض میکنم نظام اخلاقی دنیای سنت و اخلاق دینی نه تنها نتوانستند با "انسانِ مدرن" و "جامعهی جدید" سر سازگاری پیدا کنند، بلکه با اخلاق مدرن و انسان مدرن سر ستیز را هم باز کردند".
چند شب پیش، متن بالا را از یکی از مدرن خواهان متصلب که دستی در قلم دارد در شبکه اجتماعی خواندم. او در این جمله به اصطلاح فشرده هر آنچه که بزعم وی سنتی است اعم از دین و اخلاق دینی و گفتمان دینی را به ناسازگاری و ستیزه خویی با اخلاق مدرن و انسان مدرن متهم کرده است.
این سخن نمونه ای از صدها و هزاران متن مدرن جویان متصلبی است که علیه اندیشه و اخلاق و آیین و گفتمان دینی وارونه گویی و نفرت پراکنی می کنند.
نویسنده غربگرای متصلب در حالی این جملات را بیان میکند که مسلمانان مظلوم غزه با هزاران تن بمب صهیونیست های غاصب به خاک و خون کشیده شدند و بیش از بیست هزار نفر اعم از زن و مرد و کودک به شهادت رسیدند و شهرشان ویران شد و هزاران نفر آواره کوی و برزن های بی آب و برق شدند و اغلب بیمارستان هایشان از کار افتاده است.
و در این جنایت بزرگ جنگی اغلب دولت های مدرن به سرکردگی آمریکا، ابر دولت مدرن، نقش مستقیم یا حمایتی داشتند.
بسیار تعجب آور و اسفبار است که اینگونه نویسندگان متصلب حتی در چنین شرایطی که غرب مدرن اینچنین خشونت بار و دهشتناک بر مسلمانان هجوم آورده است، همچنان بر این باورند که اخلاق دینی و آیین مسلمانی سر نا سازگاری و ستیز با انسان و اخلاق مدرن را دارد!
چرا این دسته از غربگرایان متصلب خود را به خواب زده اند و بی رحمانه و سنگدلانه از کنار واقعیت های فاجعه باری که دنیای مدرن علیه جهان اسلام پدید آورده است عبور می کنند و شعار کنش انتقادی آنان فعال نمی شود؟! آیا بیدار کردن این جماعتی که خود را به خواب زده ممکن است؟ اصلاً آیا گفتگو با آنان فایده ای دارد؟
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
🖌 نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
وقتی فساد مالی در جایی کشف می شود و افکار عمومی از آن مطلع می شوند؛ جریان معاند و مخالف، گویی جان تازه گرفته حاکمیت را آماج حملات خود قرار داده او را به فساد سیستمی متهم می کند. در حالی که نظام های فاسد، همواره سعی می کنند فساد شان بر ملاء نشود و همچنان پنهان بماند. نه آنکه خود حاکمیت کاشف و آشکار کننده فساد کارگزاری خود باشد.
لذا تردیدی نیست که جبهه معارض و مخالف هیچگونه دغدغه ای نسبت به وجود فساد ندارد. اهمیت این مساله نزد آنان از جهت دستاویز قرار دادن برای هجمه به نظام دینی است. اگر این نظام نبود، چنین هجمه ای هم در کار نبود و لو سراسر مملکت را فساد در بر بگیرد. چنانکه این جریان پیش از انقلاب چشم و قلم خود را به سوی فساد سیستمی حاکمیت طاغوت بسته بود.
هنوز فراموش نکرديم که چگونه این جماعت در جریان محاکمه شهردار یکی از کلان شهرها سعی در تبرئه و تطهیر و نا چیز شمردن جرم او را داشتند. حتی همان زمان یکی از روزنامه چی های شان وجود فساد در کلان شهرهای مدرن را امری طبیعی می دانست. البته این حرف چندان هم بی ربط نیست. چون خاستگاه مفهوم " فساد سیستمی " (Systemic corruption) همان شهرهای متروپل مدرن است.
اما یکی از دلایل مهم نبودن مساله فساد نزد جبهه معارض و معاند، برخورد سرد و بلکه تند آنان با اقدامات پیشگیرانه است. یک نمونه آن مبارزه سر سختانه این جریان با نظارت استصوابی است.
اساس ایده نظارت استصوابی بر فکر سالم سازی و فساد ستیزی پیشگیرانه در دستگاه اجرایی استوار است. نظارت استصوابی مهم ترین ساز و کار پیش گیری از وقوع فساد و نهادینه شدن آن در حاکمیت است. نظارت استصوابی اقدامی مثبت برای حضور افرادی پاک سرشت و پاکدست در امر کارگزاری و تصدی امور است.
با وجودی که نظارت استصوابی در حاکمیت چنین نقش مثبت و سازنده ای دارد، جبهه معارض ِ متظاهر به فساد ستیزی به شدت با آن مخالف است و همواره خواهان رفع آن هستند. آنان حتی در توجیه خواسته خود مساله اصل بر برائت را پیش می کشند.
یکی از پارادوکس های جبهه معارض در همین کاربست اصل برائت در نفی نظارت استصوابی است. زیرا دعوی فساد سیستمی با اصرار بر اصل برائت سازگاری ندارد. نمی توان از سویی حاکمیت را به فساد سیستمی متهم کرد و از سوی دیگر خواهان کنار گذاشتن نظارت استصوابی شد.
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو صد چندان می شود.
بنابر این، اگر دغدغه مبارزه با فساد را داریم، نباید با اقدامات پیشگیرانه مانند نظارت استصوابی مخالفت کرد بلکه باید به استقبال آن رفت و از آن دفاع کرد. مخالفت با نظارت استصوابی بیانگر جدی نگرفتن مبارزه با فساد است
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو نظارت استصوابی در مصاف با فساد سیستمی
اگر فساد سیستمی واقعیت دارد، ضرورت نظارت استصوابی دو صد چندان می شود. در چندان می شود.
https://www.farsnews.ir/news/14020915000279/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B5%D9%88%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C