eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ امام خمینی (ره): این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است! 🗓 #سال_۱۳۹۸ #روز_قدس #همه_میاییم 🇸🇩| @mahdii_hoseini
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟 حضور مردمی در روز قدس 🔺️ رهبر انقلاب: ما در جمهوری اسلامی مسئله‌ی فلسطین برایمان یک مسئله‌ی تاکتیکی یا یک استراتژی سیاسی نیست، مسئله‌ی عقیده و دل و ایمان است. در #روز_قدس و در جمعه‌ی آخر ماه رمضانِ هر سال، که امام آن را به عنوان روز قدس معین کردند، مردم در همه‌ی شهرهای کشور، می‌آیند در خیابانها؛ هوا گرم باشد، هوا سرد باشد؛ و حضور و انگیزه‌ی خودشان را نشان میدهند. ۱۳۸۸/۱۲/۰۸ 🌷 #مواعظ_رمضانی 💻 @Khamenei_ir
🇸🇩Ghods | @mahdii_hoseini
السّلام علیکَ حین تَقعُد...✋ سلام بر تو ای پرده نشین غیبت و سلام بر تو ، آن هنگام که بر تخت پادشاهی عصر ظهور خواهی نشست... @mahdii_hoseini
دل‌آرام آرام را می‌برد...❤️
آقا مهدی
دل‌آرام آرام را می‌برد...❤️
✨ دل آرام ڪه امام زمان شد دیگر هیچ آرامی شما را آرام نمیڪند .❤️ امام زمان "عج".. @mahdii_hoseini
برات😔👆👆 بمیرم برای تپش آن قلب 💔کوچیک ترسیده ات😔😔 قدس✊✊ @mahdii_hoseini
👀🍃 🍃| #شهیدانه لابه لای مبارزه دکترای داروسازی گرفت و نماینده ی مجلس شد🌹 حزب اللهی همه فن حریفه😊 باریکلابه توای #شهید...👋 👤| #شهیدعبدالحمیددیالمه . . ❤🍀 @mahdii_hoseini ❤🍀
🍃 آرزویم را شـھادت مینویـسم...❤️ آرزو ڪه بر جـوانان عیـب نیسـت...😞 🔶 @mahdii_hoseini 🔶
بــــہ وقتــــ رمانـ🍃👇👇
آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_چهارم: نقشہ بزرگـ به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس
رمانــ🍃 : مےخواهم درس بخوانمـ اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ... نعره می کشید و من رو می زد ... اصلا یادم نمیاد چی می گفت ... چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ... مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود ... شرمنده، نظر دخترم عوض شده ... چند روز بعد دوباره زنگ زد ... من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم ... علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ... بالاخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد ... - بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ... هانیه ... این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ... ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ... به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ... - یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ... ... @mahdii_hoseini