eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد غمِ ندٰاشتنت می‌کشد مَرا ... یک روز ؛ روی دستِ خودَت می‌گــذاری‌ام ... @mahdi59hoseini ~
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید|وداع آقامهدی حسینی،در 🔗کانال رَسمی شَهیـدمهَـدی حُسینی⬇️ eitaa.com/joinchat/1350369280C96cee0f0cd
آقا مهدی
@mahdi59hoseini
داستانِ قسمت اول . باران دیشب کار خودش را کرد،هوا سردتر شده بود،سوز هوای پاییزی هم که به کسی رحم نمیکرد،بعد از اذان ظهر نشسته بودیم پای تلویزیونِ قرمزِ نوزده اینچ با تصویر برفکی اش،صحبتهای حاج آقای ریش سفیدی را پخش میکرد،محمود سربازِ جدید ستاد بود که حالا با اورکتِ روی دوش و کلاهِ بافتِ کِرمی رنگ با قابلمه تخم مرغ و سوسیس وارد اتاق میشد،از صبح اخم هایش توی هم بود و برخلاف قبل ساکت تر و این بار که سر سفره ی روزنامه ای مان نشست تحلیلی درباره مسائل غرب آسیا نکرد، لقمه اول را که در دهانم گذاشتم صدای بیسیم مادر بلند شد:« لااله الا الله» را زیر لب گفتم و رفتم سمت کمد،در را باز کردم،شاسی را گرفتم جلوی دهانم:« مرکز ۱۰-۱» صدای ناشناسی جواب داد«مرکز مرکز شاهد۲»لقمه را خوردم و گفتم:«برادر صدات رو دارم بگو»چند ثانیه ای گذشت اما صدایی به گوش نرسید«اینا هم شورش رو در آوردن با این بیسیم های صما، برد خوبی نداره،اون موتورولا ها خیلی خوب بود»سیدحسین که خودش را چسبانده بود به بخاری و داشت فشنگ ها را داخل خشاب اسلحه اش میگذاشت گفت:«آره بابا اینا رو ول کنی فقط بلدن موشک بسازن،والا»زد زیر خنده و من هم،برگشتم کنار سفره،لقمه ی کوچکی گرفتم و بردم سمتش«بیا اینم برای نیروهای هوافضا،ببخشید دیگه اندازه موشک های یگان شما نیست»لبخندی تحویلم داد و لقمه را گرفت،زیرچشمی به محمود نگاه میکردم،هنوز اخم کرده بود«بابا حالا یه هفته نری ورِ دلِ ننه بابات چیزی نمیشه سردار»این کلمه سردار را به همه سربازها میگفتم،نه برای تمسخر،که برای احترام بود که فکر نکنند سرباز درجه اش پایین است، بی آنکه سرش را بالا بیاورد گفت«بابا الان یه ماه شده که مرخصی نرفتم،مام آدمیم خب،همش آماده باش که نمیشه»سید حسین خشاب را جا زد،بند کلاشینکوف را حمایل کرد و رفت دم در،گفتم:«سید نهار نخوردی که،کجا؟»پوزخند زد و گفت:«میرم مرخصی بشینم کنار زن و بچم میوه بخورم»این را به تمسخر گفت،پوتین هایش را پوشید،رفت و در را بست،توی سالن،جوری که صدایش را به ما برساند گفت:«هروقت حاج قاسم رفت مرخصی مام میریم،والا انگار همه دارن عشق و حال میکنن ما عقب موندیم»خندیدم،محمود انگار که شرمنده شده باشد دیگر چیزی نگفت،لقمه آخر را خوردم و به شوخی گفتم:«اللهم ارزقنا حورالعین بعدد ما احاط به علمک»برگشتم کنار کمد بیسیم ها،شاسی را گرفتم و با چند تا از نیروهای گشتی صحبت کردم،وضعیت سفید بود،24 ساعتی میشد که نخوابیده بودم،اورکتم را از روی دوشم برداشتم و تا کرده گذاشتم زیر سرم،دراز کشیدم و به سقف نم داده اتاق خیره شدم.. . ادامه دارد .. . @mahdi59hoseini ~
باید که ساخت با شرر عشق ؛ چاره چیست؟ فی بُعدِها عَذابْ وَ فی قُربِها مَمات... #حسین_زحمتکش @mahdi59hoseini ~
💖آهنگ قدم های تو با ضرب عصایت عشق است💖 ❤️این هیبت مولایی و آن لحن صدایت عشق است❤️ @mahdi59hoseini ~
⭕آیت‌الله مکارم‌: مسئولان کاری برای گرانی‌‌های روزافزون کنند/دولت سر مردم را به حضور در ورزشگاه‌ها گرم نکند و به واقعیت‌ها فکر کند/تسنیم 🆔 @mahdi59hoseini
. . مینویسَم ؛ کِه شبِ تار سَحر میگردَد ... . ‌. پ.ن : من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم... . . @mahdi59hoseini ~
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
◈ #دعای‌فرج ◈ بخـوان #دعای‌فرج را دعا اثـر دارد.. دعا ڪبوتر عشـق است و بال‌ و پر دارد.. 🌷به نیابت از شهید آقا مهدی حسینی🌷 #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
. . . مگر لیلی کند درمان غمِ مجنونِ شیدا را .. . . . سال84.قدمگاه(نرسیده به مشهد)،سفر ماه عسل،نازنین زهرا،دخترهمسفرمان . . . @mahdi59hoseini ~