آقا مهدی
صبح و شب عشق تو را رو به خدا جار زدم شهد نامت برود از دهنم می میرم ... @mahdi59hoseini ~
✔️خاطره
#شهیدمهدی_حسینی ♥️🍃
🌷خاطره از یکی از رزمنده های یگان #فاتحین
سال گذشته برای عملیات محرم عازم سوریه شده بودیم بعد از رسیدن به دمشق مارو سوار اتوبوس ها کردند.
✨قبل از سوار شدند به اتوبوس حسابی مارو توجیه کردند که تو مسیر از ماشینها پیاده نشیم و کلی از این دست تذکرها
✨اتوبوس ها حرکت کردند ماهم با رفیقامون کنار هم نشسته بودیم روحیه بچه ها خیلی عالی بود
✨مقصد ما حلب بود اما به خاطر شرایط و خوردن به تاریکی شب مجبور بودیم شب را در حماء بمانیم
✨حدود نماز مغرب بود رسیدیم به مقر اصلی حماء که قرار بود شب را آنجا بمانیم جمعیت نیروها زیاد بود
✨بعد از نماز زیارت عاشورا و بعد هم شام رو خوردیم کم کم هوا سرد شده بود نیروهایی که تو اون مقر بودند برامون پتو آوردند و خودشون پتو هارو تقسیم میکردند.
✨من با رفقام حلقه زده بودیم و مشغول حرف زدن بودم که نفری که پتو تقسیم میکرد رسید به ما
ناگهان سرم رو بلند کرده که پتو رو بگیرم که یه دفعه خشکم زد
✨کسی که پتو تقسیم میکرد کسی نبود به جز مهدی حسینی تا دیدمش بی اختیار پریدم بغلش کلی ذوق کردم اونم کلی خوشحال شد
✨کلی باهم حرف زدیم بهش گفتم حاج مهدی اینجا چیکار میکنی گفت داداش خدمتگزاری رزمنده رو انجام میدم بهش گفتم سمتت چیه؟
گفت هیچ کارم اینجا میبینی که دارم پتو پخش میکنم!!!
✨بعد از حدود یه ساعت حرف زدن بهم گفت برو بخواب صبح زود باید حرکت کنی بعد از هم خداحافظی کردیم گفت فردا میبینمت داداش
✨قبل از اذان بیدارمون کردند و رفتیم برای نماز خوندن بعداز نماز جماعت صبح گفتن به خط بشیم با تمام تجهیزات فرمانده مقر و مسئول انتقالمون به حلب میخواست صحبت های نهایی رو انجام بده.
✨تمام نفرات به خط شدیم که فرمانده بیاد که دوباره مات شدم
آقا مهدی دیدم داره میاد پیش نیروها و با همون لحن زیبا و لبخند همیشگی شروع کرد برای نیروها صحبت کردند
✨بعد از تموم شدند حرفای آقا مهدی خواستیم سوار اتوبوس بشیم بهش گفتم حالا تو هیچکاره ای با معرفت
✨✨گفت داداش دعا کن عاقبت بخیر بشیم
که عاقبت بخیر هم شد
.
@mahdi59hoseini ~
حجّت بر شما تمام است.
انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید. در نبرد نامتقارن جبههی کفر و استکبار با پرچم برافراشتهی اسلام ناب،
این وظیفهی همهی ما است.»
سید علی خامنه ای ۹۵/۱۱/۱
@mahdi59hoseini ~
ب.mp3Fardin_Khalatbari
زمان:
حجم:
1.12M
مثل بغض چمران
در کوچه های پاوه ..
@mahdi59hoseini ~
هدایت شده از آقا مهدی
❞#قرارهرشبما❝
فرستـادن پنج #صلوات
به نیت سلامتی و
تعجیل در #فرجآقاامامزمان«عج»
#صلوات
#هدیہبہروحمطهرشهید
#آقامهـدی_حسینی 🌷
آقا مهدی
@mahdi59hoseini
حاج احمد ! فرمانده ی غائب ! وعده ی ما با تو ، انتهای افق بود ! همان جا که با پرچم لااله الا الله به انتظارمان ایستاده بودی ! حالا میگویند نشانی از تو یافته اند ، چه بهتر حالا که آمده ای تا با هم هم مسیر ظهور باشیم ! و من تصور میکنم روزی را که آخرین کوچه ی مسجد الاقصی را از وجود کفار پاکسازی میکنیم و در کنار هم ، شانه به شانه رزمندگان اسلام ، جایی نماز میخوانیم که سال ها به انتظارش دویده بودیم ! خون دل خورده بودیم ! صدایمان میزنند مدافعین قدس ! و من یاد مدافعان حرم می افتم ! یاد آن ها که شوق وصال امام شهیدشان آن ها را بی تاب کرده بود و زود به جهانِ اخریٰ رساند و به ما که جا مانده بودیم میگفتند خدا شما را برای روزگارِ سخت تری نگه داشته است. روزگار فتحِ قدس ! حاج احمد! به گمانم تو دلت برای سربند " راهیان قدس " تنگ شده بود که برگشتی ! و یا شاید دلتنگ رفیق های شهیدت بودی ! شاید هم برای ما دلت سوخت! که دیگر چشم به راهی ها بی تابمان کرده !
شاید هم آمدی که راه قدس را نشانمان بدهی...
راه قدس از کربلا میگذرد اما نه برای آنان که پای شان که به کربلا رسید حرم نشین سید الشهدا میشوند و دیگر یادشان میرود انتهای ستون های این جاده به قبله ی اول ما راه دارد، راه قدس از کربلا میگذرد برای کسانی که داغِ آن را به سینه داشته باشند ، برای آنان که کوله بارِ اربعینشان را برای سفر به قدس آماده کرده بودند!
حاج احمد ؛
بیا که این نسلِ جنگ نرفته
بی تاب یک جهادِ مخلصانه است !
بی تاب یک نفر که بوی شهدا بدهد !
منبری ها درست روضه میخوانند
اما این فرمانده ها هستند که روضه ها را به تصویر میکشند
حاج احمد ما دلمان روضه میخواهد...
@mahdi59hoseini ~