eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا مهدی
🌱 #سلمان_کجاست #قسمت_سوم مهدی بین راه، سعی میکرد با وجود سر و صداهای زیاد ماشین ها، صدایش را به گوش
🌱 مهدی مانده بود به کدام سمت برود. وقتی خیل جمعیت را دید که حالا رسیده بودند نزدیک بانک، سعی کرد خودش را زودتر برای نجات کسی که در آن شلوغی نمی دیدش، برساند. چند قدمی مانده بود که دید، هرکس با هرچه دستش است، دارد می زند. در میان جمعیت، بدن برهنه شده ای را دید که لباس هایش را پاره و از تنش خارج کرده اند. با دیدن آن صحنه، حس میکرد قلبش دارد از جا کنده می شود و نفس هایش به شماره افتاده است. 😔از شدت فشار عصبی می خورد زمین و به سختی بلند می شد. نگاهش هنوز به دست ها و لگدهایی بود که به تن بی جان جوان می خورد. با تمام توان و صدایش می گفت «نامردها چند نفر به یه نفر، نامردها نزنیدش....» در چند قدمی جمعیت، جوی خون می دید که به راه افتاده است و صدای فریاد زنی که میگفت: بسه دیگه کشتینش کشتینش... 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 فتنه ۸۸/برش هایی از کتاب ، به قلم بانو و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر 📌نشر به مناسبت حمایت سران پلید فتنه ۸۸ از آقای پزشکیان 🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻 @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
🌱 #سلمان_کجاست #قسمت_چهارم مهدی مانده بود به کدام سمت برود. وقتی خیل جمعیت را دید که حالا رسیده بود
🌱 جمعیت با شنیدن صدای فریادهای زنی در آن میان، بدن بی جان را رها کرده و به سمت مهدی هجوم آوردند. ریخته بودند سر مهدی. درست در همان لحظه، بچه های دیگر برای کمک به مهدی از راه رسیدند. اما مهدی زیردست و پا نگاهش به جوانی بود که دیگر هیچ حرکتی نداشت. بچه ها میان جمعیت درگیر بودند و مهدی کشان کشان خودش را به او رساند. با دیدنش رنگ از رخسار او پرید و صدای ناله اش، بچه ها را به خود آورد. صدایش بریده بریده و گرفته شده بود. - بچه ها! سلمان... بدن بی حرکت سلمان بود که روی زمین، غرق خون افتاده بود و لباس هایش را از تنش درآورده بودند. دهان و سرش پر از لخته های خون بود. صدای خس خس نفسهایش هنوز شنیده می شد. مهدی به سختی از جا بلند شد. حالا دیگر صدای ناله اش، ضجه شده بود. به هر سختی، بدن سلمان را روی دوش گرفت تا از معرکه بیرون ببرد. صدای هلهله و کف و سوت تظاهرات کنندگان، فضا را پر کرده بود. از به زمین خوردن و برخاستن مهدی لذت می بردند. مهدی یک لحظه خودش را در صحرایی احساس کرد که دو لشکر جلوی هم هستند. انگار صدای لشکری را می شنید که هلهله میکنند تا صدای حسین (ع) را نشنوند. گوشهایشان آن قدر به شنیدن باطل عادت کرده و خو گرفته بود که دیگر صدای حق برایشان زجرآور بود. چند قدم به سختی برداشت و گوشش را روی قلب سلمان گذاشت. صدای ضعیف ضربانش را که شنید، امیدش برای گام های بعدی بیشتر شد، تا اینکه خورد زمین و دیگر چیزی نفهمید.... 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 فتنه ۸۸/برش هایی از کتاب ، به قلم بانو و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر 📌نشر به مناسبت حمایت سران پلید فتنه ۸۸ از آقای پزشکیان 🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻 @mahdihoseini_ir
شهید مرتضی ابراهیمی: در خط ولایت و پشتیبان ولایت باشید که چراغ راه است؛ نگذارید که دشمن چه از راه جنگ سخت و چه از راه جنگ نرم، دین و کشورتان را از شما بگیرد. توکلتان بر خدا و ائمه (ع) باشد. 🍃 ‌•┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🖇 محرم‌نزدیکه... مواظب‌چشامون‌باشیم:) اینکه‌‌یهوبه‌خودمون‌بیایم‌وببینم دیگه‌نمیتونیم‌ واسه‌امام‌حسین‌علیه‌السلام اشک‌بریزیم...؛خیلی‌سخته! امیـدوارم‌هیچ‌وقت‌اون‌روزنیـاد.. 🥀💔 ❗️ ‌•┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
(علیه‌السلام): أعقَلُ المُلوکِ مَن ساسَ نَفسَهُ لِلرَّعِیَّةِ بما یُسقِطُ عَنهُ حُجَّتَها، و ساسَ الرَّعِیَّةَ بما تُثبِتُ بهِ حُجَّتَهُ علَیها خردمندترین فرمانروا کسی است که خود را چنان سیاست (تربیت) کند که جایی برای بهانه و اعتراض ملّت بر او باقی نماند و با مردم چنان سیاستی در پیش گیرد که حجّت خود را بر آنان تمام کند. 📚 غررالحكم: ۳۳۵۰ •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام حاج مهدی رسولی به آذری زبانان عزیز به زبان ترکی چه نکات مهمی برای تک تک رأی ها باید قیامت جواب بدیم. استاندار انتخاب نمیکنیم که تا میتونید منتشر کنید، تو گروه‌ها، تو کانال‌ها و فضای خارجی.... •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
حواسمان باشد این شهدا برگردنمان حق دارند، و فقط این نیست که کوچه ای به نامشان کردن کافی باشد... آنها از جانشان گذشتند، اما ما از هیچ چیز نمیگذریم... ادامه دارد... •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام شبتون بخیر مهمانان عزیز آقامهدی باتوجه به فرارسیدن سالروز شهادت قمری، شهید مهدی حسینی عزیز که در اولین روز به شهادت رسیدند، اِن شاءالله طبق سال‌های گذشته در کانال برنامه مخصوص خواهیم داشت. امیدوارم شهید عزیز و آقاامام حسین(ع) از ما قبول کنند. ممنونیم از همراهی صمیمانه شما ادامه دارد.... •┈┈••✾••┈┈• @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
🌱 #سلمان_کجاست #قسمت_پنجم جمعیت با شنیدن صدای فریادهای زنی در آن میان، بدن بی جان را رها کرده و به
🌱 وقتی به هوش آمد، خودش را در حسینیه دید. نگاه های نگران بچه ها را که بالای سرش نشسته بودند، حس می کرد. ناگهان انگار چیزی یادش آمده باشد از جا پرید. - سلمان. سلمان کو؟ بچه ها سرشان را انداختند پایین و حرفی نمی زدند. لحظه ای چشمانش را بست و احساس کرد راه نفس هایش مسدود شده است، قطره های اشک از گوشه ی چشم هایش سرازیر می شد. یکی از بچه ها با صدایی آرام رو کرد به مهدی. - یه طوری زده بودن که زنده نمونه، نامردها صد نفری ریخته بودن سرش مهدی آه سردی کشید و با صدایی زمزمه گونه گفت: جواب مادرشو چی بدم؟ بچه ها به صورت هم نگاه کردند و سرشان را انداختند پایین‌. اشک های مهدی مثل باران، میریخت. نگاهش را برای لحظه ای ثابت کرد روی عکس بالای دیوار حسینیه، عکس همان کسی که حاضر بود همه ی هستی اش را فدای او کند. حرف های چند روز پیشش در نماز جمعه را به خاطر آورد. - جان ناقابلی دارم .... انگار قاب روی دیوار، با او حرف می زد. دلداری اش می داد. - نگران نباش. پرچم را می سپاریم دست صاحبش. پس از لحظه ای، دیگر چشمانش برقی از رضایت داشت، انگار قوت دل بیشتر شده بود و زیر لب زمزمه میکرد: سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم... 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 فتنه ۸۸/برش هایی از کتاب ، به قلم بانو و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر 📌نشر به مناسبت حمایت سران پلید فتنه ۸۸ از آقای پزشکیان 🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻 @mahdihoseini_ir