عجب پیراهنی از دست خواهد رفت در بازار
که از بوی حسین آکنده، از عطر حسن سرشار
یکی شد پیکرم با او، تو هم این را روایت کن
شباب اهل جنت را بیا با هم زیارت کن
تو هم مانند من دور از وطن هستی بیا خواهر
اگر دلتنگ آغوش حسن هستی بیا خواهر
شبیه کودکیهامان بساط گریه بر پا کن
بیا یک بار دیگر چادرت را خیمهی ما کن
😔❤️
بیا خواهر، بیا این حنجر کوچک سخن دارد
گلوی سرخِ عبدالله، آهنگ حسن دارد
بیا خواهر که دارد از گلویش این دم آخر
صدای روضه می آید صدای روضه مادر:
😭😭
یا زهرا....
ادب کنید
صلی الله علیک یافاطمه الزهرا
«فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکند دست مغیره
که در این آستان بی مادرم کرد»
▪️دعـای فرج
✨ بِسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ ✨
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاء،ُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ
فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَب،ُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ، يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ، اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ،
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمين بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين.
التماس دعا
شبتون حسینی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج▪️
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج🏴
#الا_لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
#امام_حسین(علیهالسلام):
خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتِعٍ: اَلْعَقْلُ، وَ الدّینُ وَ الاَدَبُ، وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ
پنج چیز است که در هرکسى نباشد، خیر زیادى در او نیست:
◻️ عقل
◻️ دین
◻️ ادب
◻️ حیـا
◻️ خوشخویى.
📚 حیاة الامام الحسین (ع)، ج ۱، ص۱۸۱
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
نود روز به هزار و یک سختی تمام شد. خانه را حسابی آب و جارو کردم منتظر برگشتن مهدی بودم که تلفن زنگ زد بعد از کلی احوالپرسی و ابراز علاقه و دلتنگی گفت:
- دوست داری بیایی پیش من؟
من که از خدام بود بدون لحظه ای مکث قبول کردم و قرار شد دنبال کارهای گرفتن گذرنامه ام بروم تا لحظه ی پرواز باورم نمیشد بعد از نزدیک به صد روز دوری از مهدی قرار است در سوریه یکدیگر را ببینیم. گاهی فکر میکنم این سفر یکی از بهترین جایزه های صبوری ام بود....
#آقا_مهدی
#شهید_مهدی_حسینی
#روایت_همسر_شهید
برشی از کتاب جاده سرخ📚
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir