نود روز به هزار و یک سختی تمام شد. خانه را حسابی آب و جارو کردم منتظر برگشتن مهدی بودم که تلفن زنگ زد بعد از کلی احوالپرسی و ابراز علاقه و دلتنگی گفت:
- دوست داری بیایی پیش من؟
من که از خدام بود بدون لحظه ای مکث قبول کردم و قرار شد دنبال کارهای گرفتن گذرنامه ام بروم تا لحظه ی پرواز باورم نمیشد بعد از نزدیک به صد روز دوری از مهدی قرار است در سوریه یکدیگر را ببینیم. گاهی فکر میکنم این سفر یکی از بهترین جایزه های صبوری ام بود....
#آقا_مهدی
#شهید_مهدی_حسینی
#روایت_همسر_شهید
برشی از کتاب جاده سرخ📚
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم ها دو دسته اند
غیرتی اند و قیمتی
غیرتی ها...
•┈┈••✾••┈┈•
@mahdihoseini_ir