دستای کوچک شهید ۶ شش ماهه امشبمون، دردانه بانو رباب و آقامون حسین؛ گره باز می کنه
گهواره بیتابی چرا، علی نمیخوابی چرا
پر شده از صدای تو تموم دشت کربلا
ترک ترک شده لبات، الهی بارون بگیره
غنچه نشکفته من، دوباره باز جون بگیره
😔
رقیه میخونه برات" فالله خیر حافظا"
تو میری و پشت سرت، میشکنه قلب خیمه ها
داداش کوچیکه ی رقیه💔
گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره
غصه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره
😭😭
عرض ادب کنیم به حضرت زهرا✋😭
سلام یا حضرت مادر
کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره
کاش بدونن تو کاروان، تو خانوما یه مادره
💔
یاحضرت رباب...
شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت
برو که مادر میخونه، وإن یکاد پشت سرت
خدا کنه که بعد تو، بچه کوچیک نبینه
غنچه ای رو دست کسی، از روی شاخه نچینه😞