آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #نامحرم #فصل_چهاردهم #قسمت_دوم در سال هاي اولي که موباي
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#نامحرم
#فصل_چهاردهم
#قسمت_سوم
خوب آن ايام را به خاطر دارم. اردوي خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما بايد پيگير برنامه هاي تداركاتي اين اردو باشي. اما مربيان خواهر، كار اردو را پيگيري ميكنند، فقط برنامه تغذيه و توزيع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نكن.
من سه وعده در روز با ماشين حامل غذا به محل اردو ميرفتم و غذا را ميكشيدم و روي ميز ميچيدم و با هيچ كس حرفي نميزدم...
شب اول، يكي از دختراني كه در اردو بود، ديرتر از بقيه آمد و وقتي احساس كرد كه اطرافش خلوت است، خيلي گرم شروع به سلام و احوالپرسي كرد. من سرم پايين بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اينكه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب ديگري گفت و خنديد و حرف هايي زد که... من هيچ عكس العملي نشان ندادم. خلاصه هربار كه به اين اردوگاه مي آمدم، با برخورد شيطاني اين دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفيق داد که واکنشي نشان ندادم.
در بررسي اعمال، وقتي به اين اردو رسيديم، جوان پشت ميز به من گفت: اگر در مكر و حيله آن زن گرفتار ميشدي، به جز آبرو، كار و حتي خانواده ات را از دست ميدادي! برخي گناهان، اثر نامطلوب اينگونه در زندگي روزمره دارد...
يكي از دوستان همكارم، فرزند شهيد بود. خيلي با هم رفيق بوديم و شوخي ميكرديم. يكبار دوست ديگر ما، به شوخي به من گفت: تو بايد بروي با مادر فلاني ازدواج كني تا با هم فاميل شويد. اگه ازدواج كنيد فلاني هم پسرت ميشود!
از آن روز به بعد، سر شوخي ما باز شد. اين رفيق را پسرم صدا ميكردم و... هر زمان به منزل دوستم ميرفتيم و مادر اين بنده خدا را ميديديم، ناخودآگاه مي خنديديم.
در آن وادي وانفسا، پدر همين رفيق من در مقابلم قرار گرفت. همان شهيدي كه ما در مورد همسرش شوخي ميكرديم. ايشان با ناراحتي گفت: چه حقي داشتيد در مورد يك زن نامحرم و يك انسان اينطور شوخي كنيد؟
ادامه دارد....
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_زمان(عج):
إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسِينَ لِذِكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِك لَنَزَلَ بِكُمُ الْلأواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الأعْداءُ، فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ.
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و شما را فراموش نمیسازیم؛ اگر جز این بود، سختیها بر شما فرود میآمد و دشمنان شما را نابود میکردند. پس تقوای خدای بزرگ را پیشه کنید.
📚 بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فرا رسیدن هفدهم ربیعالاول، سالروز خجسته #میلاد_پیامبر_اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) و #میلاد_امام_جعفر_صادق (ع) مبارک باد
#هفته_وحدت
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #نامحرم #فصل_چهاردهم #قسمت_سوم خوب آن ايام را به خاطر دارم.
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#باغ_بهشت
#فصل_پانزدهم
#قسمت_اول
از ديگر اتفاقاتي كه در آن بيابان مشاهده كردم، اين بود كه برخي بستگان و آشنايان كه قبلا از دنيا رفته بودند را ديدار كردم. يكي از آنها عموي خدا بيامرز من بود. او در بيمارستان هم كنار من بود. او را ديدم كه در يك باغ بزرگ قرار دارد. سؤال كردم: عمو اين باغ زيبا را در نتيجه كار خاصي به شما دادند؟
گفت: من و پدرت در سنين كودكي يتيم شديم. پدر ما يك باغ بزرگ را به عنوان ارث براي ما گذاشت. شخصي آمد و قرار شد در باغ ما كار كند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر ديگر كاري كردند كه باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را بين خودشان تقسيم كردند و فروختند و... البته هيچكدام آنها عاقبت به خير نشدند. در اينجا نيز تمام آنها گرفتارند. چون با اموال چند يتيم اين كار را كردند. حالا اين باغ را به جاي باغي كه در دنيا از دست دادم به من داده اند تا با ياري خدا در قيامت به باغ اصلي برويم.
بعد اشاره به در ديگر باغ كرد و گفت: اين باغ دو در دارد كه يكي از آنها براي پدر شماست كه به زودي باز ميشود. در نزديكي باغ عمويم، يك باغ بزرگ بود كه سر سبزي آن مثال زدني بود. اين باغ متعلق به يكي از بستگان ما بود. او به خاطر يك وقف بزرگ، صاحب اين باغ شده بود.
ادامه دارد....
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_صادق(علیهالسلام):
الخُلقُ الحَسنُ يَميثُ الخَطيئةَ كما تَميثُ الشَّمسُ الجَليدَ.
خوشخلقی، گناه را ذوب میکند، همانطور که آفتاب یخ را آب میسازد.
📚 الکافي، ج۲، ص۱۰۰، ح۷
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسر #شهید_سید_حسن_نصرالله:
«با وجود تمام دردهایمان، انشاءالله، شما را با خبری خوشحال خواهم کرد که دل همه دوستداران را شاد خواهد کرد.»
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
آقا مهدی
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄ 📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #باغ_بهشت #فصل_پانزدهم #قسمت_اول از ديگر اتفاقاتي كه در
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#باغ_بهشت
#فصل_پانزدهم
#قسمت_دوم
همينطور كه به باغ او خيره بودم، يكباره تمام باغ سوخت و تبديل به خاكستر شد! اين فاميل ما، بنده خدا باحسرت به اطرافش نگاه ميكرد. من از اين ماجرا شگفت زده شدم. باتعجب گفتم: چرا باغ شما سوخت؟!
او هم گفت: پسرم، همه اينها از بلايي است كه پسرم بر سر من مي آورد. او نميگذارد ثواب خيرات اين زمين وقف شده به من برسد.
اين بنده خدا با حسرت اين جملات را تكرار ميكرد. بعد پرسيدم: حالا چه ميشود؟ چه كار بايد بكنيد؟
گفت: مدتي طول ميكشد تا دوباره با ثواب خيرات، باغ من آباد شود، به شرطي كه پسرم نابودش نكند.
من در جريان ماجراي او و زمين وقفي و پسرناخلفش بودم، براي همين بحث را ادامه ندادم...
آنجا مي توانستيم به هر كجا كه مي خواهيم سر بزنيم، يعني همين كه اراده ميكرديم، بدون لحظه اي درنگ، به مقصد ميرسيديم. پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهيد شده بود. يك لحظه دوست داشتم جايگاهش را ببينم. بلافاصله وارد باغ بسيار زيبايي شدم.
مشكلي كه در بيان مطالب آنجاست، عدم وجود مشابه در اين دنياست. يعني نميدانيم زيبايي هاي آنجا را چگونه توصيف كنيم؟! كسي كه تاكنون شمال ايران و دريا و سرسبزي جنگلها را نديده و هيچ تصوير و فيلمي از آنجا مشاهده نكرده، هرچه برايش بگوييم، نميتواند تصور درستي در ذهن خود ايجاد كند. حكايت ما با بقيه مردم همينگونه است. اما بايد طوري بگويم كه بتواند به ذهن نزديك باشد.
من وارد باغ بزرگي شدم كه انتهاي آن مشخص نبود. از روي چمن هايي عبور ميكردم كه بسيار نرم و زيبا بودند. بوي عطر گلهاي مختلف مشام انسان را نوازش ميداد. درختان آنجا، همه نوع ميوه اي را در خود داشتند. ميوه هايي زيبا و درخشان...
ادامه دارد....
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
اے شهیـــــد
هق هق های شبانه ات
برای خدا
از تو بنده ساخت برای او...
آنچنان که دل خدا برایت تنگ شد!
و
شهادت همین است!
کاری کنی که دل خدا برایتـــــ تنگ شود..
#شهید_مهدی_حسینی
#التماس_دعا🤲🌹
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_صادق(علیهالسلام):
من أَنظرَ مُعسِراً كانَ لهَ علیَ اللهِ فی كُلِّ یَومٍ صَدَقَةٌ بِمثلِ ما لَهُ عَلَیهِ حتّی یَستوفِیَ حقَّه.
هر کس بدهکار تنگدست خود را مهلت دهد، خداوند به تعداد هر روز مهلت، به اندازه طلب او برایش صدقه مینویسد تا زمانی که طلب خود را دریافت نماید.
📚 وسائلالشیعه، ج۱۳، ص۱۱۴
@mahdihoseini_ir
࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐