eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
از مقداد سوال شد : هنگام حمله به خانه فاطمه چه میکردی؟ گفت : مامور به سکوت بودیم ولی من دست بر قبضه و چشم در چشم علی (ع) منتظر اشاره بودم. ✋سلام بر بسیجیانی که امروز منتظر اشاره سیدعلی هستند... 🇮🇷 مبارکباد 🖼شاخصه های بسیجی از منظر رهبر معظم انقلاب (تصویر باز شود) 📲 @mahdihoseini_ir
جَميلُ القَولِ دَليلُ وُفورِ العَقلِ سخن زيبا، نشانه فراوانی عقل است. (ع) |📖غررالحكم حدیث۴۷۷۶ 📲 @mahdihoseini_ir
💫بخشی از مناجات با شهدا چقدر سخت است حال عاشقی که نمی‌داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه. ای شهیدان، از همان لحظه‌ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد یاد شما، خاطره‌های دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته. ما به عشق شما زنده‌ایم و به امید وصال کوی شما زنده‌ایم. | حاج مَهدی 🌱راه حسینی ادامه دارد ... 🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir 🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir 🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
🌱 جشن پتو هم عالمی داشت، بچه‌ها همه جوان بودند و تقریباً در یک سن و سال. زیاد با هم شوخی داشتند. شب‌ها یکی از قبل، جلو درِ سنگر نگهبانی می‌ایستاد و بقیه با پتو منتظرش بودند تا به محض داخل شدن به سنگر پتو را روی سرش بکشند و حالا نزن کی بزن. برایشان فرقی نداشت که مثلا من سیدالنگی باشم یا یک سرباز یا بسیجی ساده. با من هم از این شوخی‌ها می‌کردند، فقط یک احترام جزئی به خاطر سید بودنم می‌گذاشتند. خودم هم این شوخ و شنگ بودن با بچه‌ها را دوست داشتم چرا که همین رفتارهای دوستانه همه را با نشاط و شاد نگه می‌داشت. ✨طنز جبهه ها| سیدعلی اصغر سیدالنگی/ خبرگزاری 🆔 @mahdihoseini_ir
ما أكثَرَ العِبَرَ، و أقَلَّ الاعتِبارَ! چه بسيار است عبرتها و چه اندك است عبرت گرفتن! ۲۹۷| 📲 @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
🔹چند روز گذشت. از سر شب دلم شور می‌زد. نگران مهدی بودم. تماس گرفتم. صدای مضطرب مهدی که فقط یک جمله گ
🌱 چند روز بعد زمزمه برگشتن ما به ایران آغاز شد. حرف رفتن شده بود و مهدی هر چند لحظه یک‌بار می‌پرسید : «می‌خواهی برگردی؟!» گفتم : «اگه ناراحتی برنمی‌گردم!» حرفش را پس گرفت و گفت : «نه، برو مراسم محرم را برگزار کن، ولی زود برگرد!» در حال جمع کردن لباس‌ها در چمدان بودم. کارهایم که تمام شد، گوشی را برداشتم و وارد تلگرام شدم. صدای آرام مداحی در فضای اتاق به گوش می‌رسید. همان لحظه پیام داد : «بیا با ما باش. یه روزی حسرت می‌خوری‌ها!» بدون این‌که نگاهش کنم، تایپ کردم : «مراقب باش تو حسرت نخوری، من حسرت نمی‌خورم! خیالت راحت باشد!» نگاهش کردم و گفتم : «من نشستم کنارت، در تلگرام پیام می‌فرستی؟» با ناراحتی آمد گوشی را از دستم گرفت و گفت : «چند لحظه کنار هم هستیم، بیا با ما باش!» رفت درب یخچال را باز کرد و لیوانی آب برای خودش ریخت و باز جمله خود را تکرار کرد : «زهرا زود بیای‌ها. نکند من را فراموش کنی.» نمی‌دانستم این بار چرا اینقدر بی‌قراری می‌کند. کمی نگرانش شده بودم. قرار بود غروب برویم فرودگاه. تقویم را نگاه کردم. ششم مهرماه بود. تا دهم محرم را شمردم و روی تقویم روز برگشتم را با ماژیک قرمز کردم... | به روایت همسر|تمنای خزان📖 📲 @mahdihoseini_ir
منشأ این‌قدر تفاوت بین ما و علمای گذشته ـ که صاحب آن همه کرامات بودند ـ و علت عقب‌ماندگی ما از آنها چیست؟ مرحوم شیخ انصاری با آن همه درس و بحث و تألیف، هر روز ، زیارت جامعه و یک جزء قرآن می‌خواند. گویا علت عقب‌ماندگی ما، ترک مستحبات است. علمای سابق بدان ملتزم بودند. آیت‌الله‌بهجت(ره) درمحضربهجت‌ ج‌دوم @mahdihoseini_ir
🌱کسى که دوستش را در خلوت  نصیحت کند او را آراسته است و کسى که آشکارا او را نصیحت کند؛ عیب های  او را برملا کرده است. (ع)/بحار، ج۷۸ 📲 @mahdihoseini_ir
رهبر معظم انقلاب: هر ملتی که هنر شهادت را یاد گرفت، برای همیشه، سربلند است. 🌱راه حسینی ادامه دارد ... 🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir 🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir 🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
🌱 محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت : مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه. ایوب فقط میخندید.  نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم. حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند : دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن... ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم؛ عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه‌ها بزرگ شدند پدرشان را ببینند.  روزهای آخر  صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم : ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم.  عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت : اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم... و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. |همسر شهید 📲 @mahdihoseini_ir