💔
اشعاری است از مادرش امّ البنین، چون شب #تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ میشود، آن را هم عرض میکنم.
امّ البنین مادر #حضرت_ابوالفضل در حادثه کربلا زنده بود ولی در کربلا نبود، در مدینه بود. در مدینه بود که خبر به او رسید که در حادثه کربلا قضایا به کجا ختم شد و هر چهار پسر تو شهید شدند. این بود که این زن بزرگوار به قبرستان بقیع میآمد و در آنجا برای فرزندان خودش نوحه سرایی میکرد. نوشتهاند اینقدر نوحه سرایی این زن دردناک بود که هر که میآمد گریه میکرد، حتی مروان حکم که از دشمن ترین دشمنان بود.
این زن گاهی در نوحه سرایی خودش همه بچه هایش را یاد میکند و گاهی بالخصوص ارشد فرزندانش را. ابوالفضل، هم از نظر سنی ارشد فرزندان او بود، هم از نظر کمالات جسمی و روحی.
من یکی از دو مرثیهای را که از این زن به خاطر دارم برای شما میخوانم. به طور کلی عربها مرثیه را خیلی جانسوز میخوانند. این مادر داغدیده در این مرثیه جانسوز خودش گاهی این گونه میخواند، میگوید:
یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیدَرَ کلُّ لَیثٍ ذی لَبَدٍ
انْبِئْتُ أنَّ ابْنی اصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یدٍ
وَیلی عَلی شِبْلی امالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کانَ سَیفُک فی یدَیک لَما دَنی مِنْک احَدٌ
میگویدای چشم ناظر، ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را میدیدی، ای کسی که در کربلا بودی و میدیدی، ای کسی که آن لحظه را تماشا کردی که شیر بچه من ابوالفضل از جلو، شیربچگان دیگر من پشت سرش بر این جماعت پست حمله برده بودند، ای چنین شخصی، ای حاضر وقعه کربلا، برای من یک قضیهای نقل کردهاند، من نمیدانم راست است یا دروغ، آیا راست است؟ به من اینجور گفتهاند، در وقتی که دستهای بچه من بریده بود، عمود آهنین به فرق فرزند عزیز من وارد شد، آیا راست است؟
😭😭😭😭
بعد میگوید :
ابوالفضل، فرزند عزیزم! من خودم میدانم اگر تو دست میداشتی مردی در جهان نبود که با تو روبرو بشود. اینکه آمدند چنین جسارتی کردند برای این بود که دستهای تو از بدن بریده شده بود....
😭😭😞😞
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته
در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته
مادر باب الحوائج بوده و با این حساب
دامن او را گرفته هر که حاجت داشته
میرسد از والدین اخلاق فرزندان، ولی
این زن از اول به فرزندش شباهت داشته
اول از عباس او اذن حرم را خواسته
هر کسی در کربلا قصد زیارت داشته
با کلام نافذش در روضهها حاضر شده
در زمین کربلا هر چند غیبت داشته
تحت فرمانش کلام و تحت امرش واژهها
صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته
فاطمیه رفته و آمادهی رفتن شده
بسکه بر زهرای مرضیه محبت داشته
بعد زهرا آمده پس بعد زهرا میرود
اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته
دانه پاشیده برای کفتران قبر او
در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته
تا ابد شرمندهی عباس شد، چون قبر او
بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
▪️دعـای فرج
✨ بِسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ ✨
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاء،ُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ
فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَب،ُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ، يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ، اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ،
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمين بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين.
آقا مهدی
🏴به مناسبت اول محرم سالگرد شهادت قمری شهید مهدی حسینی، و ولادت #شهید در ۲۷ مرداد، ختم صلوات و سوره ا
ختم صلوات و سوره الرحمن هدیه به شهید مهدی حسینی رو فراموش نکنید🌷
التماس دعا💔
شبتون ابوالفضلی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج▪️
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج🏴
🌿أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّه ِ مَنزِلَةٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهداءِ یَومَ القیامَةِ
🌿عبّاس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک می برند.
#امام_سجاد (ع)|
بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴📚
#تاسوعا🏴
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
در این اواخر شهید آنقدر به خدا نزدیک شده بود که هیچ چیز او را غمگین نمیکرد و به خاطر همین نزدیکی با خدا بود که او آسمانی شد.
#شهید_ابوالفضل_سرلک|
روایت همسر بزرگوارشهید🌿
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
آقا مهدی
منزل مادر و پدر مهدی هم حسینیه بود. شروع #محرم بدون مهدی برای آن ها خیلی راحت نبود. پدرها معمولاً اح
نوبت صحبت خاله شد. قربان صدقه رفتن مادر و دلبری و اظهار دلتنگی... دیگر زهرا نمی توانست ساکت باشد.
-خاله جون اینطوری نکن تو رو خدا. مهدی اونجا دلتنگ میشه ها، خود شما هم براتون سخت میشه. اِن شاءالله میاد اینجا، حسابی قربان صدقه اش برید.
مادر مهدی انگار گوشش نمی شنید. نگاه به چهره ی پسر می کرد و بی تفاوت نسبت به محیط، قربان صدقه ی پسرش می رفت. حالا مهدی ماند و زهرا. زهرا خجالت می کشید جلوی مادر و پدر مهدی صحبت کند. رفت یک گوشه.
-سلام آقای خوش اخلاق من.
طعنه ی زهرا اثر کرد. مهدی شروع کرد به خندیدن.
-بابا حالا ما یه بار اون گوشی رو از دست شما گرفتیم که به جای اینکه توی دنیای مجازی باشی، کنار عشقت، توی دنیای واقعی باشی. حالا هی بگو. ببخشید خب. اصلاً می خواهی برات تلافی کنم؟
زهرا و مهدی با هم می خندیدند و وعده می دادند.
-زهرا جونم از اون موقع که رفتی خیلی سخت می گذره. وقتی اینجا بودی خیلی خوب بود.
- وا! مرد هم این قدر کم طاقت؟
-راست میگم عزیزم. از وقتی رفتی خیلی داغونم. کاش اینجا پیشم بودی.
-حالا خودت میای. بعدش من هم دوباره اِن شاءالله میام پیشت.
-حتما صبح میرم دمشق اجازه بگیرم از خانوم و بیام پیشتون. به این زودی ها. اصلا بیام بمونم...
زهرا یک لحظه دلش آشوب شد. این هایی که مهدی می گوید، یعنی چه؟ تا حالا سابقه نداشته اسم بیاورد و مسیر بگوید. "میرم دمشق"، "میام می مونم."
حسینیه زهرا، شب اول محرم، یک سینه زن و مداح و روضه خوان داشت. چراغ ها خاموش بودند. به نور نیازی نبود. محرم آغاز شده بود و دل زهرا پیش حرم بی بی زینب کبری. حکایت دل های شیفته را آن هم در محرم و با یادآوری راوی صادق دشت کربلا، هیچ کس نمی توانست تعریف کند. دلدادگی نه شنیدنی است و نه دیدنی. حس کردنی است و آن شب هم دل زهرا زینبی بود...
بخش هفتم/پایان🌿
شهادت : روز اول #محرم، ۱۲ مهر۱۳۹۵
#شهید_مهدی_حسینی|
روایت همسربزرگوار شهید
برشی از کتاب عاشقانه #تمنای_بی_خزان📖
🌱 @mahdihoseini_ir
رفتی و
عڪس تو
در قاب دلها
جامانده است...
الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة
وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى
عشق آن است كه
هزار بار دوستت داشته باشم
و هربار حس كنم اولين بارى است
كه دوستت دارم!
هرروز بیش تر از دیروز و کمتر از فردا دوستت دارم...
آقامهدی
۲۷ مرداد
سالروز زمینی شدنت گرامی باد🌷
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این همه آدم رفتند و نیامدند؛ بعد از مدتی هم برای بقیه عادی شد...
فقط یک نفر است که رفت و نیامد اما هنوز در تاریخ دارند میگویند:
نیامد نیامد …
#ای_اهل_حرم_میر_و_علمدار_نیامد😭
#تاسوعا🏴
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی