eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃| شهید مهدی حسینی: 🌷 🌷 یکی از خصوصیات شهید این که همیشه به فکر همنوع خود بود، و از کمک به فقرا دریغ نمیکردند... ایشان از اعضای یکی از گروه های خیریه بودند، که در بحث کمک به فقرا فعالیت میکردند. حتی در زمانی که در جبهه مقاومت مشغول بودند، این کار را انجام میدادند... یادمه دوسال گذشته تماس گرفتند: برو از فلانی(دوستان خیریشون) بسته های مواد غذایی رو بگیر و به دست صاحبانشان برسان٬ خیلی جالب بود که در اونجا هم از این امر غافل نشده بودند... ♥️ —------------------------------------------------------------------------ 🌐 eitaa.com/joinchat/1350369280C96cee0f0cd
آقا مهدی
🌹🍃| شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 یکی از خصوصیات شهید این که همیشه به فکر همنوع خود بود، و از کمک به
🍃🌹| شهید مهدی حسینی: 🌷 🌷 یکی از همرزمان شهید نقل میکردند که من به همراه خانواده برای زیارت به سوریه عازم شدیم وقتی در حرم حضرت زینب مشغول زیارت بودیم، آقا مهدی رو دیدیم و بعد از سلام علیک و احوال پرسی از پیش ما رفت. حدود پنج دقیقه بعد دوباره اومدن گفتن من رفتم‌ کارامو هماهنگ کردم، سه روز در خدمت شما هستم هرجا خواستید برید من راننده شمام. هرچقدر من بهشون گفتم آقا مهدی شما فرمانده و بزرگ منی این کار لازم نیست، گفت نه من خودم دوست دارم اینکارو انجام بدم کلی شما برای من زحمت کشیدی، حالا من در خدمتنونم. با ماشینشون همه جا منو خانوادمو بردند، و برای پسرم بهترین وسایلو خریدند . وقتی سفرمون تموم شد موقع خداحافظی گفت:«خدا کنه به تو خانوادت خوش گذشته باشه ... 📝 ❤️ —------------------------------------------------------------------------------------ 🌐 http://eitaa.com/joinchat/1350369280C96cee0f0cd
آقا مهدی
🍃🌹| شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 یکی از همرزمان شهید نقل میکردند که من به همراه خانواده برای زیارت
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 📷این عکس٬عکس #شهادت منه : دوسال قبل زمستان که همسر شهید، برای دیدار با ایشان به سوریه رفته بودند. شهید گفتند میخواهم یه عکس قشنگ ازم بگیری ... وقتی عکس رو دید گفت این عکس #شهادت منه❤️ —---------------------------- @mahdi59hodeini
آقا مهدی
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 📷این عکس٬عکس #شهادت منه : دوسال قبل زمستان که همسر شهید، برای دیدار
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 🌷 ماه رمضان ۹۵ آخرین باری بود که مهدی به ایران اومد تو این مدتی که ایران بود کلا به دید و بازدید گذشت شب آخر بود که از مهمانی داشتیم برمی گشتیم خونه که نغمه یه دفعه گفت بابا من جگر میخوام. ساعت از یازده و خورده ای گذشته بود و کمتر جایی باز بود آقامهدی گفت:چشم دخترم برات می خرم گفتم: مهدی جان الان که جایی باز نیست شما فردا راهیه منطقه هستی. من خودم براش می خرم گفت نه دخترم الان می خواد اونم از دست من خودم براش میگیرم شاید دیگه نتونم... متوجه حرفش شدم گفتم ان شاءالله به سلامتی میای سری بعد حسابی برامون تلافی میکنی خندید و رفتیم این خیابون اون خیابون دنبال جگرکی چند جایی بسته بود و گفتم خودتو اذیت نکن گفت نه ان شاءالله یه جای باز پیدا میشه خیابون خودمونو داشتیم به سمت امام حسین می رفتیم که دیدیم جگرکی داره مغازه شو می بنده سریع از ماشین پیاده شد و به صاحب مغازه گفت برای دختر جگر می خوام صاحب مغازه رفت که آماده کنه اومد سمت ماشین نغمه رو بغل کرد و برو تو مغازه گفت هر چی دخترم بخواد اگر از زیر سنگ هم شده براش تهیه میکنم اینکه جگره چیزی نیست ... @mahdi59hoseini
آقا مهدی
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 ماه رمضان ۹۵ آخرین باری بود که مهدی به ایران اومد تو این مدتی که ای
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 🌷 هر وقت آقامهدی از سوریه تماس میگرفتند همه صحبت می کردند اما وقتی گوشی به دست مادرمون میرسد بعد از کلی قربون و صدقه رفتن آقا مهدی ساکت میشد. ما بهشون میگفتیم مامان با مهدی حرف بزن٬ میگفت نه بزار مهدی حرف بزنه من فقط گوش بدم. اخه صداش آرومم میکنه دلتنگیمو کم میکنه... ولی الان...؟؟؟؟ —------------------------------------------- کانال شهیدمهدی حسینی👇 @mahdi59hoseini
آقا مهدی
🍃🌹|شهید مهدی حسینی: 🌷 #خاطره 🌷 هر وقت آقامهدی از سوریه تماس میگرفتند همه صحبت می کردند اما وقتی گو
🍃🌹شهید مهدی حسینی🌹🍃 🌷 #خاطره 🌷 هر سال حداقل دوبار به پابوس امام رضا (علیه السلام) میرفت. آخرین باری که مشرف شد حدود سه سال پیش بود، که همراه نغمه خانم به مشهد رفت. چند روز قبل #شهادتش به خانواده میگفت دلم بدجور برای امام رضا تنگ شده. #شهید_مهدی_حسینی ❤️ @mahdi59hoseini
🍃🌹| 🌷 🌷 یه روز داشتیم از دمشق به سمت لاذقیه می رفتیم که گوشیش زنگ خورد دیدم داره میگه ته نمی تونم اجازه بدم. که ماشین و ببری بعد میگفت باشه تو شیعه هستی اون سنی ولی هر دو انسانین بعد با عصبانیت گفته نه همین که میگم . وقتی گوشی رو قطع کرد گفتم چی شده مهدی گفت: دیروز یه نیروم از من ماشین می خواست گفتم: نه حالا این نیروم تماس گرفته ماشین می خواد گفتم بهش بده شاید کاری داشته باشه گفتن بله احتیاج داره ولی دیروز اون نیروم سنی بود این نیرو شیعه... اگه امروز ماشین میدادم اون ناراحت میشد و میگفت فرق بین ما گذاشتی . به خاطر مذهب مون ما نباید کاری کنیم که تفرقه بین شیعه و سنی ایجاد کنیم باید کاری کنیم که رابطه بین شون هر روز بهتر بشه ... —---------------------------------------------------- 🌷🍃کانال شهید مهدی حسینی👇 @mahdi59hoseini