شهادت را جز به اهل درد نمی دهند..‌. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 با عرض سلام خدمت همراهان همیشگی کانال مهدیه بزرگ گرمسار 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 به یاری خدا پنج شنبه خود را مزیّن می کنیم به عطر و نام شهداء .... این هفته میزبان سرباز رشید اسلام 🌹❤️ شهید حسن صنعتی ❤️🌹

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌷بیوگرافی شهید گرامی حسن صنعتی🌷 🌷 نام : حسن 🌷 نام پدر : حسین 🌷نام خانوادگی : صنعتی 🌷 متولد : ۱۳۴۳/۰۸/۰۱ در ایوانکی 🌷 تحصیلات : زیر دیپلم 🌷 وضعیت تأهل : مجرد 🌷 یگان : نیروی انتظامی _ (ژاندارمری سابق) هنگ سقز _ گردان جندا... 🌷 مدت حضور در جبهه : حدود ۶ ماه 🌷 مسئولیت : تک تیر انداز 🌷 نوع عضویت : سرباز 🌷 تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۰/۰۱ 🌷 محل شهادت : سقز _ اطراف روستای سماقلو 🌷 عملیات : درگیری با ضد انقلاب 🌷 محل دفن : گرمسار _ ایوانکی 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌷زندگینامه شهید عالیقدر حسن صنعتی 🌷 بسم الله الرحمن الرحیم حسن صنعتی ، فرزند حسین ، اولِ آبان ماهِ سالِ هزار و سیصد و چهل و سه در خانواده‌ای متدین در ایوانکیِ گرمسار به دنیا آمد . تا دوم راهنمایی به تحصیلاتش ادامه داد . پس از آن ، چهار سال نزد دامادشان بنایی می کرد . برای پدر و مادرش احترامِ خاصی قائل بود . زمان سربازی اش رسید . در سال شصت و دو از ژاندارمری ایوانکی به شهرستانِ سقّز کردستان به عنوان تک تیر انداز اعزام شد . حدود شش ماه در جبهه خدمت کرد تا اینکه در اولِ دی ماهِ سالِ هزار و سیصد و شصت و دو به شهادت رسید . پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای ایوانکی آرام گرفت . 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌷خاطراتی از شهید گرانقدر حسن صنعتی 🌷 🌷پدر شهید زمانی که حسن به دنیا آمد ، همسر برادرم ، نامش را انتخاب کرد . خواهر خانمم که باردار بود از اسم حسن خوشش آمد . بعد از یک هفته که خداوند به او هم فرزند داد ، نامش را حسن گذاشتند . زمان جبهه رفتن شان تقریباً با هم بود . پسر من سرباز بود و پسر خواهر خانمم از طریق بسیج به جبهه رفت . جالب اینجاست که ، یک هفته با هم اختلاف سنی داشتند و شهادتشان هم به فاصله یک هفته اتفاق افتاد . 🌷مادر شهید صدایش را که می شنیدم خوشحال می شدم و ناخودآگاه نفس عمیقی می کشیدم . بعد از احوال پرسی تا می رفتم به در اتاق او برسم ، می دیدم با رادیو روشن زیر کرسی خوابیده است . گاهی اوقات هم ، نوار گوش می‌داد و همراه با عزاداری نوحه می خواند و سینه میزد . قول داده بود که این دفعه از کردستان بازگشت ، یک نوار پر کند و برای ما بیاورد . یک بار هم که برادرم اینجا بود گفت ، می‌گویند ؛ چای کردستان بسیار خوب است ، او هم گفته بود ، به روی چشم براتون میارم . بعد از شهادتش در ساکش چند بسته نیم‌ کیلویی ، چای پیدا کردیم . 🌷برادر شهید ما نمی دانستیم که این آخرین مرخصی اش است ، اما او می دانست . متوجه هم نشدیم که داخل اتاق چه کار می کند . بعدها فهمیدیم در این آخرین مرخصی اش ، نواری را پر کرده و گفته بود ، دیگر برنمی گردم ، درصورتی برمی گردم که شهید شده باشم با سر خونین ، همین طور هم شد . 🌷دوست شهید وقتی وارد کردستان شدیم و به گردان جند الله رفتیم ، باهم عهد بستیم یا خدمت سربازی مان را با هم تمام کنیم و برگردیم یا اگر یک نفرمان شهید شد ، دیگری به پشت جبهه برنگردد و در منطقه بماند تا خدمتش تمام شود . یک صحبت صمیمانه دیگر بین ما رد و بدل شد و آن هم ، تمایلش به ازدواج با همسر یک شهید بود . شخص خاصی مد نظرش نبود اما می گفت ؛ اگر قسمت شد و برگشتم ، دوست دارم همسر یک شهید را برای زندگی انتخاب کنم . شاید می خواست یاد شهداء را اینگونه در زندگی اش نگه دارد ... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌷وصیتنامه شهید گرانقدر حسن صنعتی 🌷 به نام خدایی که انسان را ، از هیچ آفرید و راه رسیدن به کمال را به انسان نشان داد و او را از اسفل السافلین به جّنة المأوی کشانید و مرگ را پایان رنج کشیدن در این دنیای فانی و شروع زندگی ابدی قرار داد . در مسیر انسان ها ، هدف هایی قرار داد که به خاطر رسیدن به آنها ، مشقت کشند . و در آن ، به فیض عظیمِ شهادت ، نائل گردند و به راستی نشان‌ دهند که آنها خلیفة اللهِ روی زمین هستند و خداوند بر اینگونه بزرگ همتان ، درود می فرستد . اینجانب ، حسن صنعتی ، فرزند حسین ، از شهر ایوانکی در این لحظه حساس ، از خود سخنانی به یادگار می گذارم ؛ البته من ، کوچکتر از آن هستم که بخواهم چیزی بگویم و یا اینکه کسی را نصیحت کنم ، ولی حسب احساس مسئولیت و امر به معروف و نهی از منکر ، این کار را انجام می دهم . اول از همه ، بدانید که من برای رضای خدا در جبهه قدم گذاردم و اینکه به رهبر و امامم کمک کنم . من آمده ام به کردستان تا این داعیان کفر را از بین ببرم . من ، کوچکتر از آن هستم که چیزی بگویم ، ولی چند نکته را یادآوری می کنم : دست از این انقلاب نکشید که این انقلاب به ما شرف ، حیثیت و آبرو داده است. دست از امام عزیز نکشید که او از نواده های رسول اکرم (ص) است و همین برای ما کافی است . مساجد را خالی نکنید که ما هر چه داریم از این محراب و منبر و روحانیت داریم و دیگر این که ، خون شهدا را گرامی بدارید که خدا به واسطه‌ ی آنها پیروزی و نصرت به ما عنایت کرد . برادرانم ! برای شما غیرت ، تعصب و استقامت در امور دینی را می خواهم و برای شما خواهرانم حجاب ، عفت و الگو بودن عزیزان ! شما ، مسئولیت مهمی را در پیش دارید ؛ مسئولیت به دوش کشیدن و به ارث بردن غیرت ، استقامت ، شجاعت ، همت و مرام و بزرگ تر از همه عقیده ام را که به خاطرش از شما دور شدم . من راضی ام که آن چه خرج می کنید را به مستمندان بدهید . در ضمن اگر برایتان مقدور است ، کمکی برای جنگ زدگان و آوارگان کنید . در پایان از همه می‌خواهم که مرا حلال کنند و دعا کنند که مرا با سالار شهیدان محشور گردانند. eitaa: ایتا 🆔@mahdiyeh_garmsar 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

✨خدایا در این #لحظات_نورانی مارا به کاروان #نمازگزاران _اول_وقت که به امامت و پیشوایی #مهدی_فاطمه_سلام الله علیهااز کوچه های شهرمان در گذر هست برسان 🌱 با صلوات بر محمدو آل محمد ..... ✨اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم✨ #اذان #نماز_اول_وقت ------------------------------------- eitaa: ایتا 🆔@mahdiyeh_garmsar ❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟•✿•═══•🦋•═══•༻⃘⃕❀༅

🤲 دعای کمیل 🎙 علی فانی eitaa: ایتا 🆔@mahdiyeh_garmsar ❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟•✿•═══•🦋•═══•༻⃘⃕❀༅

قبول دارم بیچاره‌ام امّا... حجت الاسلام:👇 #حامد_کاشانی🎙 #سخنرانی🔊 #امام_حسین 📎 eitaa: ایتا 🆔@mahdiyeh_garmsar ❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟•✿•═══•🦋•═══•༻⃘⃕❀༅