دنیابہمانمیاددنیا به ما نمیاد_۲۰۲۲_۱۲_۱۴_۰۸_۳۸_۱۴_۷۶۳.mp3
زمان:
حجم:
6.21M
♥️.....
دنیابہمانمیاد
بہغیرنوڪریبچہهایزهرا
.......♥️ حسین ♥️.......
#امام_حسین
#زیارتی_ارباب
tel:
🆔️ t.me/mahdieh_garmsar1
insta:
🆔️ www.instagram.com/mahdiyeh_garmsar
eitaa:
🆔@mahdiyeh_garmsar
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐
🌹 بیوگرافی شهید گرانقدر حسین بابایی 🌹
🍁نام : حسین
🍁نام خانوادگی : بابایی
🍁 نام پدر : قربانعلی
🍁 متولد : ۱۳۴۲/۱۰/۰۲
🍁 تحصیلات : زیر دیپلم
🍁 وضعیت تأهل : مجرد
🍁 یگان : سپاه گرمسار _لشکر ۱۷ _ گردان کربلا
🍁 مدت حضور در جبهه : ۳۲ ماه و ۲۱ روز
🍁 مسئولیت : فرمانده دسته
🍁 نوع عضویت : پاسدار
🍁 تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
🍁 محل شهادت : شرق دجله
🍁 عملیات : بدر
🍁 محل دفن : گرمسار گلزار شهداء
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐
🌹 زندگینامه شهید گرامی حسین بابایی 🌹
شهید حسین بابایی ، فرزند قربانعلی ، دوم دی ماهِ سالِ هزار و سیصد و چهل و دو مصادف با هفتم محرم دیده به جهان گشود .
قبل از سن مدرسه ، چند سال در گرمسار به مکتبخانه ، و بعد از آن به مدرسه رفت .
تا سوم راهنمایی درس خواند .
بعدها به کار جوشکاری ، در و پنجرهسازی روی آورد .
در این دوران بود که انقلاب پیروز شد و در فعالیت ها و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت .
با شروع جنگ در سن هفده سالگی ، عازم جبهه شد .
در سالِ شصت و دو به عضویت سپاه در آمد . پس از چهار سال و نیم حضور مستمر در جبهه از طریق بسیج و سپاه ، در بیست و یکمِ اسفند ماهِ سالِ هزار و سیصد و شصت و سه ، در جزیره مجنون ، به دیدار حق تعالی شتافت .
پیکر مطهرش را پس از تشییع ، در گلزار شهدای گرمسار به خاک سپردند .
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁
🌹 خاطراتی از شهید گرامی حسین بابایی 🌹
💠 پدر شهید
در کارخانه ی پنبه کار می کردم .
آمد برای خداحافظی ؛ هنوز لنگ می زد .
گفتم : بابا جان ! صبر میکردی پات خوب می شد ، بعد می رفتی .
گفت : دوستانم همه اعزام شدند ، نمی تونم جای خالیشون و ببینم .
مطمئن باش مواظب خودم هستم .
در آغوشم فشردمش . دست هایم را بوسید . گفت : کاش میتونستم بمونم و کمکتون کنم !
الان وقتیه که باید دستتون رو می گرفتم ، حلالم کنید .
💠 مادر شهید
هر دفعه که می آمد مرخصی ، یا در سپاه بود و یا در مسجد ، پیدایش نمیکردیم .
شب هم دیر به خانه می آمد . وقتی هم که می آمد ، می رفت توی اتاقش و تا صبح نماز و قرآن می خواند .
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
این آخری ها دیر به دیر مرخصی می آمد .
می گفت : هر چی زودتر بیام ، مادر بیشتر دلتنگی می کنه .
طاقت نداشت ناراحتی ام را ببیند . شاید هم می خواست ما را آماده کند .
دفعه ی آخر که می خواست برود ،
گفت : مادر ! اگر نیومدم نگران نباش .
💠 خواهر شهید
هیچ وقت ندیدم جلوی کسی پاهایش را دراز کند . مخصوصا جلوی پدر و مادر .
همیشه به ما سفارش می کرد که به آنها احترام بگذاریم .
اگر هم صدایمان را بلند می کردیم ، ناراحت می شد .
می گفت : صداتون می ره توی کوچه و نامحرم می شنوه .
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁
🌹 وصیتنامه شهید معزز حسین بابایی 🌹
برادران و خواهران مسلمان ! راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت .
چه بهتر است در حال خدمت به اسلام و مملکت شریف و مظلوم ایران ، شربت شهادت نوشید و با سرافرازی به لقاءالله رسید .
این همان راهی است ، که اولیاء الله آرزوی آن را داشتند و از خدای بزرگ در مناجات خود طلب می کردند .
حمد و سپاس بی حد خدایی را که من را آفرید و پدر و مادری با ایمان و با تقوی و دلسوز ، برایم قرار داد ؛ که با تربیت صحیح ، من را خدمتگذار اسلام و امام و اُمت بار آورند .
شکر خدایی را که دین اسلام ، که بهترین دین هاست ، بر من ارزانی داشت و من را بدان سو رهنمون فرمود .
tel:
🆔️ t.me/mahdieh_garmsar1
insta:
🆔️ www.instagram.com/mahdiyeh_garmsar
eitaa:
🆔@mahdiyeh_garmsar
💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁💐🍁