ماهِ میان قنداق را در آغوش کشید و دستهای کوچکش را بوسه باران کرد، قطرات اشک فرود میآمدند تا محاسن زیبایش، امالبنین خط نگاهش از اشکهایِ علی (ع) میرفت تا دستهایِ طفل کوچکش و از دستها به ردِ باریکِ جریان اشک تا روی محاسنِ علی (ع)، آرام پرسید: مولا جان چرا گریه می کنید؟ مگر دستان فرزندم عیبی دارد؟
...
مکروبه🇮🇷
ماهِ میان قنداق را در آغوش کشید و دستهای کوچکش را بوسه باران کرد، قطرات اشک فرود میآمدند تا محاسن
پرده های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته...
دست از قنداق وا کرده یعنی: یا حسین!
از همین امشب اباالفضلت عَلم بر داشته
امروز، لابهلایِ همهیِ تبریک گفتنهایِ روز جوان، من به یادِ تو بودم و آرزوها و آرمانها و جوانیات...
به یادِ تو و مظلومیت و غیرت و شجاعتت به یادِ لحظهیِ محاصره توسط گرگهایی که برای تکه تکه کردنِ جوانیات دندان میآلودند
وَ به یاد لحظهی شهادتت، که شهدا را لحظههایِ آخر بابایِ علیِ اکبر در آغوش میکشد.
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
_زهرا سادات 🌱
#روز_جوان
#شهید_آرمان_علی_وردی
مکروبه🇮🇷
اِی چـراغ مهـربـونـی، به شبای وحشتِ من...
یا أُنْسَ کلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ
رفیق جون، خدا جون، خدایِ ما بد بخت بیچارهها، اِی همدم هر وحشتزدهی ِ دور از وطن، ای گشایشِ هر اندوهگین دلشکسته، ای فریادرس هر درماندهیِ تنها،ای مددکار هر محتاجِ رانده شده
إِلَهِی لَا تُخَیبْ مَنْ لَا یجِدُ مُعْطِیاً غَیرَک، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا یسْتَغْنِی عَنْک بِأَحَدٍ دُونَک.
ای خدای من، آن را که جز تو عطاکنندهای نمییابد ناامید مکن و کسی را که از تو به غیر تو بینیاز نمیشود، بییاری مگذار.