eitaa logo
مکروبه🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
340 عکس
38 ویدیو
1 فایل
ثواب تک به تک کلمات این کانال تقدیم به روح خواهر بزرگترم(ابناء‌الحیدر) لطفا برای شادی روحش فاتحه قرائت کنید. نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار_ روزهای بعد از تو و دلتنگی‌هایِ ادامه دار ما‌...
رفقا این نوشته‌مو خیلی دوست دارم، خیلی. طولانی بود، تکه تکه منتشر کردم که خوندنش براتون راحت تر باشه.
مامان‌ها همیشه واسطه‌یِ رفع و رجوع خرابکاری‌هایِ بچه‌هاشونن. یا اُمَّاه، یا فاطِمَهَ الزَّهْراَّء! بازهم مادری کن برایِ دختری که خودِ آلوده‌ش رو به دامنِ مهربونیت‌ دخیل زده تا یه نیم نگاه‌ خرجِ کوله بارِ سنگینِ سیاهی‌هاش کنی‌ و برایِ سفید شدنشون دعایِ اللهم بیض وجهه بخونی💔 یا اُمَّاه، یا فاطِمَهَ الزَّهْراَّء اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ... -زهرا سادات🌱
غلامِ ابوذر بود؛ غلام ِسیاه وقتی افتاد،تنها صدا زد : ارباب...ارباب... از همان روز، رو سیاه ها جرات کردند، را صدا بزنند : ما افتاده ایم؛از نفس، از پا، ارباب... ارباب...ارباب.. بیا و در این تاریک‌خانهء دنیا نوکرانت را دریاب. -ابناء‌الحیدر🌱
تقدیم به مادران منتظر سرای سالمندان🌱 نوازشش می‌کنم، چروک‌های دستش بی‌قائده و روش، پر و پیمان و صف به صف کنار هم نشسته‌اند و با هر بار لمسشان آرام میانِ سر انگشتانم می‌خرامند. دست‌هایم را می‌گیرد و به صورت می‌کشد، نگاهش از پس پلک‌های نرم و پف‌کرده‌اش رنگ آشنایی می‌گیرد، آرام زمزمه می‌کند سمیه؟! سمیه‌اش می‌شوم، بچه‌هایِ نداشته‌ام را قربان صدقه می‌رود. مادرانه در گوشم می‌گوید دل به دل شوهرم دهم و سازِ ناسازگاری کوک نکنم. رخصت دهم گله گله اشک از چشم‌های منتظرِ اجازه‌ام می‌چکد پایین، دل به دل مادرانه‌هایش می‌دهم، به زور می‌خندم، روسری به لب می‌کشد و کودکانه می‌خندد. اشک‌ها به یک قدمی پلک‌هایم می‌رسند. نگاه می‌دزدم. این اواخر نقش بازی کردن سخت شده. کمک می‌کنم دراز بکشد. سرش به بالش نرسیده چشم‌هایش بسته می‌شود، دکتر ابطحی گفته بود آرام بخش به زودی اثر می‌کند. اشک‌هایم آرام می‌چکند روی گونه‌ام، جلوی ریزششان را نمی‌گیرم، کنار میزِ تختش عینک و بسته‌ی قرص و یک کتاب قطور هست. معلم باز نشسته‌ی آموزش و پرورش، سه سالی ساکن این اتاق است. کتاب می‌خواند و از سمیه‌اش می‌گوید، فراموشی دارد، کم کم سمیه اش را از میان ما سوا می‌کرد یک روز خانم حدادی، یک روز سمیرا یک روز من. دیگر همه چیز از خاطرش رفت همه چیز جز سمیه‌اش. سمیه‌ایی که ما بودیم و نبودیم. روز مادر نقش بازی کردن میان‌ اتاق‌های این ساختمان سخت می‌شود. روز مادر که می‌شود بغض گلوگیرِ انباشته شده روی هم تبدیل به یک سد بزرگ می‌شود که نقش فرزند بازی کردن را برای پیرزن‌هایِ منتظری که عمرشان را پایِ بچه‌هاشان گذاشتند و سال‌هاست دلتنگ دیدنشان هستند نفس گیر می‌شود. -زهرا سادات 🌱 |
اون بچه‌هایی که بلند بلند سلام فرمانده می‌خوندن، که می‌گفتن" نبین قَدم کوچیکه پاش بیفته من برات قیام می‌کنم" الان تو آغوشِ سردارن و میهمان سفره حضرتِ مادر. شهادت گورای وجودتون. |
مکروبه🇮🇷
اون بچه‌هایی که بلند بلند سلام فرمانده می‌خوندن، که می‌گفتن" نبین قَدم کوچیکه پاش بیفته من برات قیام
کودک‌ کشی شاخصه‌ی اصلی رژیم کثیف صهیونیستِ فرقی نمی‌‌کنه غزه باشه یا کرمان...
روضه‌یِ باز می‌تواند یک برگه‌‌ی رنگ پریده چسبیده به در شیشه‌ای مرکز پزشکیِ قانونی باشد با عنوانِ: "موقت و غیر قابل استناد"
مکروبه🇮🇷
روضه‌یِ باز می‌تواند یک برگه‌‌ی رنگ پریده چسبیده به در شیشه‌ای مرکز پزشکیِ قانونی باشد با عنوانِ: "م
روضه‌ی باز می‌تواند یک سطر نوشته جگر سوز باشد: کاپشن صورتی، تی‌شرت سبز چمنی، شلوار مشکی، ژاکت صورتی، گوشواره قلبی؛ سن احتمالی دو سال....
روضه‌ی باز می‌تواند یک کلمه باشد: تکه بدن
روضه‌ی باز می‌تواند بی‌کلام باشد، بدون نوشتن سن احتمالی، بدون نوشتن جنسیت، بدون نشانه‌ای از پوششی بر بدن...
آخ خدا جیگرم خون شد وقتی لیست شهدا رو دیدم