از روزنههایِ دیوارِ کاهگلی خانهیِ مولا علی تا آسمانِ مدینه، از گهوارهی حسین تا عرشِ برین، از صف فرشتگان و ملائک که بر گهوارهی طفلِ زهرا طواف میکنند تا صفوف ستارگان تسبیح کننده در افلاک، از فطرسِ بال و پرشکستهیِ دخیلِ قنداقهی حسین تا زمزمهی حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِن حسینِ رسول الله. از شور و شعف آسمانیان تا زمینی که شانههایش را برای قدوم آسمانی فرزند امیر مومنان، گسترانده است. از میلاد حسین تا قلب عشاقی که امشب از بُعد جسم و مسافت رها شده و دلهایشان حوالیِ بین الحرمین میتپد؛ از همه جا عطر خوشِ ذکر حبیبی یا حسین میپیچد.
میلاد امام حسین علیه السلام مبارک🌱
_زهراسادات
#میلاد_امام_حسین
مکروبه🇮🇷
از روزنههایِ دیوارِ کاهگلی خانهیِ مولا علی تا آسمانِ مدینه، از گهوارهی حسین تا عرشِ برین، از صف ف
اینکه تمومِ سعیِمون رو میکنیم که تو شبِ تولدتون، تو اوجِ گوشدادن به مولودی دست بزنیم و گریه نکنیم، خیلی گریهداره...
به قول وحید محمدی؛ اشکهای بی عددم یادت باشه دورت بگردم🌱
ماهِ میان قنداق را در آغوش کشید و دستهای کوچکش را بوسه باران کرد، قطرات اشک فرود میآمدند تا محاسن زیبایش، امالبنین خط نگاهش از اشکهایِ علی (ع) میرفت تا دستهایِ طفل کوچکش و از دستها به ردِ باریکِ جریان اشک تا روی محاسنِ علی (ع)، آرام پرسید: مولا جان چرا گریه می کنید؟ مگر دستان فرزندم عیبی دارد؟
...
مکروبه🇮🇷
ماهِ میان قنداق را در آغوش کشید و دستهای کوچکش را بوسه باران کرد، قطرات اشک فرود میآمدند تا محاسن
پرده های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته...
دست از قنداق وا کرده یعنی: یا حسین!
از همین امشب اباالفضلت عَلم بر داشته
امروز، لابهلایِ همهیِ تبریک گفتنهایِ روز جوان، من به یادِ تو بودم و آرزوها و آرمانها و جوانیات...
به یادِ تو و مظلومیت و غیرت و شجاعتت به یادِ لحظهیِ محاصره توسط گرگهایی که برای تکه تکه کردنِ جوانیات دندان میآلودند
وَ به یاد لحظهی شهادتت، که شهدا را لحظههایِ آخر بابایِ علیِ اکبر در آغوش میکشد.
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
_زهرا سادات 🌱
#روز_جوان
#شهید_آرمان_علی_وردی
مکروبه🇮🇷
اِی چـراغ مهـربـونـی، به شبای وحشتِ من...
یا أُنْسَ کلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ