یکدسته ابرِ پف کرده، دست و دلباز و عاشق میان تاریک و روشنِ آسمان بین الطلوعین مینشینند و اشکهایشان را با اهل زمین تقسیم میکنند. سجادهام بوی شکوفهی بهار نارنج میدهد، تلفیق رایحهاش با صدایِ قطرههای دانه درشتی که با بازیگوشی سر میخورند روی ناودان بی رنگ و رویی که باران جلایش داده را دوست دارم. نفس عمیقی میکشم و صحیفه سجادیه میان دستانم را میبوسم و زمزمه میکنم:
وَ أَعِنَّا عَلَى صِیامِهِ بِکفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیک، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یرْضِیک
خداجونم ما را به روزه داشتن با حفظ جوارح از گناهان، و به کار بردن آنها در آنچه که تو را خشنود مینماید یاری کن.
حَتَّى لَا نُصْغِی بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَیدِینَا إِلَى مَحْظُورٍ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ، وَ حَتَّى لَا تَعِی بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ
تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم، و با چشمانمان به تماشای لهو نشتابیم، و دستهایمان را به حرامی دراز نکنیم، و به سوی ممنوع تو گام برنداریم، و شکمهایمان جز به حلال پر نشود...
زهرا سادات ^^🍃
#ماه_رمضان | #مناجات_نویسی
سید مصطفی الموسوی264570_423.mp3
زمان:
حجم:
5.47M
اِلهی، ضاقَ صَدْری وَ لَسْتُ اَدْری بِاَیِّ عِلاجٍ اُداوی ذَنْبی؟
خدایا ، سینه ام تنگ شده و نمی دانم با کدامین دوا گناهم را درمان کنم؟
فَکَمْ اَتُوبُ مِنْها؟ وَ کَمْ اَعُودُ اِلَیْها؟
چقدر از گناهانم توبه کردم و دوباره به آن ها برگشتم؟
وَ کَمْ اَنُوحُ عَلَیْها لَیْلی وَ نَهاری؟
و چقدر به خاطر آنها روز و شب گریه کردم؟
فَحَتّی مَتی یَکُونُ وَ قَدْ اَفْنَیْتُ بِها عُمُری؟
پس تا کی باید اینگونه ادامه دهم و عمرم را با این گناهان فنا کنم؟
اِلهی، طالَ حُزْنی، وَ دَقَّ عَظْمی، وَ بَلِیَ جِسْمی، وَ بَقِیَتِ الذُّنُوبُ عَلی ظَهْری
خدای من اندوهم طولانی شد ، استخوان هایم شکسته شدند ، بدنم پوسید و جز بارگناهان چیزی برایم نماند
فَاِلَیْکَ اَشْکُو سَیِّدی فَقْری وَ فاقَتی، وَ ضَعْفی وَ قِلَّةَ حیلَتی
پس بر تو شکایت می برم آقای من از فقر و بی طاقتی و ضعف و بیچارگی...
#مناجات 🌱| #ماه_رمضان | #صحیفه_سجادیه
دهخدا مینویسد؛ طلوع یعنی دمیدن.
مولای من، ای شمسِ نورانیِ جهان، دنیای ظلمانیِ ما بی شما تاریک و خموش و حزین شد، بر جانِ ظلمت آلوده و ظلمت زدهی ما، از نور هدایتت بدم.
با تاخیر سال نو مبارک رفقا
تو این طلوع قشنگ به یادتونم، معرفت خرج کنین و میون دعاهاتون به یادم باشین.❤️
بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دورِ مدار مجتبیست
خانهاش مهمان سرایِ مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش، اینها شعار مجتبیست
لایزال السماء فی غزة تمطر الدم
لکن لا باس، لان سیل الدماء سیغرق الصهاينة و یزیلهم للابد انشاء الله...
آسمان غزه همچنان خون می بارد
ولی؛ اشکالی ندارد، چون سیلِ خون، انشاءالله صهیونیستها را غرق خواهد کرد و آنها را برای همیشه از بین خواهد برد.
مکروبه🇮🇷
"خوشحالی برای رسیدنِ یک کیسه آرد" این روزها عناوینِ ساده، روضههای باز میخوانند...
تو هم حسش کردی؟
چشمهایِ منتظر بچههای گرسنهایی رو که منتظر به آرد و آب نگاه میکنند؟ چسبناکی خمیری تو دستهای زنی که بغضش رو بلعیده و به چشمهاش التماس میکنه پیش بچهها نمدار و بارونی نشن؟
تو هم حس میکنی بوی نون رو؟ نون گرم و افطاری که سیر نکرد بچهها رو؟