هدایت شده از 🇱🇧🇮🇶🇮🇷 خبر کــوتـاه 🇮🇷🇾🇪🇵🇸
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجب گلی روزگار
زدست ایران گرفت
😭😭😭
#شهید_جمهور
@khabarekotahh
امام رضا امشب مهمان دارد، مهمانی که او را از یتیمی برای خود تربیت کرد،
تولیت حرم خود کرد،
رئیس جمهور مملکت خود کرد،
شهادت را به او عیدی داد
و دارالسلام حرم خود را بنامش زد.
#شهید_جمهور
سلام آخر نماز را میدهم:《 اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر سید ابراهیم 》
علی کنار سجادهام با یک جغجغه کلنجار میرود. گوشهی چادرم را میگیرد توی مشتش. نای لبخند زدن ندارم. رمقی حتی. خیره میشوم به مهرم. کلمات توی سرم شیون میکشند. صدای جیغ جغجغه میپیچد میان کلمات. همهمه میشود. صدای بالگرد میآید. صدای انفجار. صدای گریههای علی. اشکهایم هق هق میشوند. میروم سجده. سجادهام بوی کربلا میدهد. بوی خاک باران زده. پیرِ سوختهایی میشوم. ناله میکنم: عجب گلی روزگار، زدست ایران گرفت....
😭 😭
زهرا سادات
#روایت_جمهور
یکروز به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمیکنید؟ در جواب، آیهای خواند و گفت: «فلانی من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد. و چون وعدهٔ خدا حق است؛ من به این وعده اعتقاد دارم» بعد هم محکم گفت: «دفاع خدا را که نمیشود با دفاع ما مقایسه کرد.»
کتاب نگاهی به زمانهی دکتر بهشتی
هدایت شده از _نوارکاسِت
ما چند روزه غصهدار پیکرهایی هستیم که یک شب غریبونه روی زمین مونده. بمیرم واسه آقایی که پیکرشون سه روز و سه شب روی ریگ بیابون بود..
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
آتش... آتش... آتش زیاد دیدهایم. از پشت درب خانهای در مدینه، تا تنور خانهای در کوفه، تا فرودگاه بغداد و تا ارتفاعات ورزقان. آتش زیاده دیدهایم. به قدمت هزارسال. دائم آتش بر آشیان ما بوده، هیزم به پشت دربهامان. هزارسال سوختهایم، دود استنشاق کردهایم، بلدیمش. بلدیم بسوزیم. ذکر «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً» زمزمه همیشهی لبهامان میان شعلهها بوده. سوختن سرنوشت ماست برادر. گریزی از سرنوشت نداریم ما. ققنوسواران شعلهنشینایم ما. اما... اما آتشِ بر خیمه... آتشِ بر دامن و چادر... آتشِ بر دختربچهها... جیغ و دویدن میان خیام... آه. ما را بسوزانید. شعله بر خانههامان بزنید. مردان بزرگ قبیلهمان را باز غفلتا به راکتی یا موشکی بسوزانید. میسوزیم. سوی خیمههامان اما نروید. ما آتش بر خیمه را، «علیکنّ بالفرارِِ» دخترکانمان را، حریق بر چادرهای سیاه نوامیسمان را کاش که نمیدیدیم باز. شعله بر جسم ما مینشست کاش و بر عروسکان دخترکان سهسالهمان نه. شعله در جان ما میخزید کاش و بچهها و زنان و مریضهامان «یامحمداه» گویان، سانتبهسانت وجودشان نمیسوخت آرامآرام. دور خیمهها باز آشوب نمیشد کاش. آه. جرحاً علی جرح. حزناً علی حزن. ما سوختیم اما آتش بر خیمههای نینوا اگر دنباله ما را توانست که بمیراند، آتش بر خیمههای رفح هم خواهد توانست. ما زنده میمانیم باز؛ سوختگانی زنده. سوختگانی ایستاده تا روز وعده داده شده؛ تا آتش بر هستی جهانتان اندازیم و بر تل بلند خاکسترهای سیاهتان، بیرق لاالهالااللّه برافرازیم. دور نیست روز وعدهمان، بسوزانیدمان هنوز.
«مهدی مولایی»
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این صدای اذان در رفح، فردای بعد از فاجعه است.😔
این صدا را میشنوید؟ دیگر چه باید بشود که بشنوید؟ چطور بخوانند که بشنوید؟
پس کی وقتش میرسه؟؟
مادر که باشی خودت یک پا دکتر میشوی. تا همین چند وقت پیش عمرا اسم محلولِ آب دالیبور را میدانستم. ولی حالا میدانم. اسمهای عجق وجق تری از داروها را حتی. با کاربردهای دقیق و وسیع. مثل یک دفترچهی یادداشت، زیر دستِ یک داروخانهچی. این محلولی که اسمش آمد یک مایع ضد عفونی کننده هست. یک داروی موثر که جهت کاهش خارش و التهابات پوستیِ ناشی از گزیدگی و نیش حشرات مورد استفاده قرار می گیرد. اینجای متنم شبیه تبلیغات سورملینا شد، ولی غرض تبلیغ نبود. دوباره بخوانید با تاکید بر روی ضد گزیدگی و التهابات پوستیاش. چند روز پیش روی دستهای پسرم متوجه تورم و قرمزی عجیب و غریبی شدیم. دکتر گفت حساسیت به نیش حشره است. چند ساعت بعد دوتا تاول بزرگ هم رویش زد. این محلول و پمادها کمک کرد تا بهتر شود. جایش اما نرفت، قرمزیاش هم. اما دارد بهتر میشود. ولی بین خودمان بماند هر بار که این تاولها را دیدم گریه کردم. هربار که پماد میزدم. هربار که پسرم از سوزشش اشک میریخت. هربار که از گریهاش اشک ریختم.
این دوتا تاول مرا کیلومترها با خودش میبرد آن طرف تر. من هربار که درب پمادها را باز میکردم میرفتم رفح. میرفتم بالای سر پیکرهای سوخته و تاولهای درمان نشده. میرفتم کنار مادرها ضجه میزدم. مینشستم روی تلی از خاکسترها زار میزدم. آه جرحاً علی جرح. حزنا علی حزن... آه از این روزهای دردناک، آه از این روضههای مجسم.
زهرا سادات
رژیم صهیونیستی در مقابل چشم مردم دنیا به تدریج ذوب میشود، دارد تمام میشود، این را مردم دنیا دارند میبینند.
_حضرت آقاجان_